در روزهای اخیر، ایران ما شاهد آزادی بخشی از بهترین فرزندان خود بوده است. فرزندانی که روزها و ماههای زندان جمهوری اسلامی را برای آزادی و برابری در ایران به جان خریدند و در مقابل نظام ولایی، تمام قد و استوار ایستادند.
در هنگام این آزاد سازیها دو بحث اساسی مطرح شده است. مسئله اول که توسط دادستان تهران آقای جعفری دولت آبادی مطرح شد، مسئله عفو نویسی این زندانیان بود و مسئله دومی که توسط فعالین حقوق بشر و مخالفین سیاسی رژیم تهران مطرح شد، مسئله اتمام یا در حال اتمام بودن مدت زندانی افراد آزاد شده. مطلبی که به عنوان مثال در تارنمای خانه حقوق بشر ایران منعکس شده و آمارهای خانه حقوق بشر ایران که نشان می دهد بخش عظیمی از این آزادیها نتیجه اتمام مدت زندانی بوده است و نه عفو نویسی و عذر خواهی از رهبر نظام ولایی.
در این میانه در ابتدا سئوالی مطرح می شود. اینکه بخشی از این زندانیان در نتیجه اتمام مدت زندانی خود آزاد شده اند امری است که با نگاهی کوتاه به حکم ایشان و مدت زمان تحمل حبس قابل اثبات است. اما آیا هیچ یک از این زندانیان عفو نویسی نکرده اند؟ به نظر می رسد با توجه به سابقه تعمیم دهی آقای جعفری دولت آبادی و غلو گویی ایشان، بتوان پذیرفت که بالاخره بخشی از آزاد شدگان که عموما از کف خیابانی های بازداشت شده وقایع پس از انتخابات بوده اند دست به نوشتن عفو زده و از مقام رهبری جمهوری اسلامی تقاضای عفو کرده باشند.
لازم به ذکر است که نگارنده در هر صورتی، چه عفو نویسی زندانیان و چه اتمام مدت محکومیتشان از آزادی انسان در بند استقبال می کند و حق انسانی آزادی برای انسانها را پاس می دارد.
بگذارید کمی به عقب برگردیم. در خاطرمان هست آقای خاتمی که تنها عضو آزاد از رهبران جنبش سبز محسوب می شود، طی سخنانی سه شرط را برای شرکت در انتخابات مطرح می کند. این سه شرط عبارت اند از : آزادی زندانیان سیاسی، پایبندی همگان به قانون اساسی و فراهم شدن امکان برگزاری انتخابات سالم و آزاد.
در شرایط فعلی و با توجه به آزادی این حجم از زندانیان سیاسی باید این سئوال با رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی مطرح گردد که آیا مراد ایشان از آزادی زندانیان سیاسی همین اتفاق بوده است؟
اولا که از سه شرط ایشان شرط اول به صورت تحققی قابل وقوع است. شرط دوم امری است که در طول زمان مشخص خواهد شد و شرط سوم نیز تنها در آستانه انتخابات قابل ارزیابی است. نتیجتا در صورت اجرای شرط اول، آقای خاتمی و دوستان ایشان به این جمع بندی خواهند رسید که می بایستی در انتخابات شرکت کنند و صداقت حاکمان بنیادگرای ایران را در دو شرط دیگر بسنجند.
اما مسئله ای که در برابر آقای خاتمی قرار دارد این است که تمام زندانیان سیاسی و حتی اکثریت ایشان هنوز آزاد نشده اند. از زندان رجائی شهر و چهره های شاخصی چون مهندس کیوان صمیمی بهبهانی که این روزها حال خوشی هم ندارد و در بستر بیماری است، تا مجید توکلی و احمد زید آبادی و عیسی سحرخیز بگیرید تا زندانیان زندان اوین و امثال شبنم مددزاده و مهدیه گلرو و تا وحید لعلی پور و علی ملیحی و تا گمشده ای به نام کوهیار گودرزی که با گذشت چند ده روز، هنوز از زنده بودن و سلامت و محل بازداشت و اصولا وضعیت او اطلاعی در دست نیست. همچنین همچنان در بند بودن دکتر مصطفی تاجزاده و اوضاع نامساعد جسمانی حسین رونقی ملکی و بسیاری از زندانیان دیگر.
و یا دانشجویان زندانی سید ضیا نبوی و مجید دری که به جرم دفاع از حق تحصیل خود به زندانهای طویل المدت محکوم شده اند، و همچنین زندانیان تبعید شده به شهرستانها مانند حامد روحی نژاد و احمد کریمی که پس از صدور حکم اعدام در دادگاه تجدید نظر به حبس های طویل المدت و تبعید محکوم شده اند.
سئوال اساسی از آقای خاتمی این است که آیا آنچه روی داده با آنچه شما توقع داشته اید همخوانی دارد؟ آیا زندانیان سیاسی تنها همین زندانیان آزاد شده هستند و مابقی زندانیان نمی بایستی از حق انسانی آزادی برخوردار باشند؟
آیا آقای خاتمی توجه دارند که آنچه توسط حاکمیت در امر آزاد سازی زندانیان سیاسی انجام شده، فضاسازی ای برای ایشان و دوستان اصلاح طلب ایشان است که با بسنده کردن به این مقدار از آزادیها وارد فضای انتخابات شده و تنور انتخابات نظام ولایی را گرمتر کنند؟ آیا آقای خاتمی به این مسئله توجه دارند که نظام جمهوری اسلامی پس از انتخابات خرداد 88 و فجایع پس از آن و برای ادامه استقرار خود نیازمند بیش از 40 میلیون از آرای شهروندان ایرانی است و قصد ایشان از به صحنه کشاندن اصلاح طلبان، استفاده و یا بهتر است بگوییم سوء استفاده از ته مانده آبرویی است که این بخش از نیروهای سیاسی در میان توده های مردم ایران دارند؟ و در صورت شرکت اصلاح طلبان در انتخابات آتی، با توجه به جنایت ها و کشتارها و زندانها و فجایع رخ داده دو ساله اخیر، ایشان و یارانشان در جبهه اصلاحات چه جوابی برای توده مردم ایران خواهند داشت؟
مسئله دیگری که می تواند فرا روی آقای خاتمی و دوستان ایشان قرار بگیرد این است که ایشان با چه رویکردی به دنبال حضور دوباره در انتخابات هستند؟ آیا جز این است که آقای خاتمی پس از هشت سال ریاست جمهوری اذعان می کند که تدارکات چی بوده است؟ آیا جز این است که مجلس ششم با تمام شجاعت های نمایندگان آن حتی در به کرسی نشاندن حق انتخاب آزاد مردم و حتی با تحصن، در عمل و نتیجه ناموفق بوده است؟ آیا مگر جز این است که جنبش سبز مردم ایران بخشی از جنبش دموکراسی خواهی ایران در طول 100 سال اخیر بوده و خواست اساسی تمام فرازهای مبارزاتی مردم ایران آزادی از بند حکومتهای استبدادی است؟ آقای خاتمی و دوستان ایشان باید و بعد از این همه شهید و جانباز و اسیر و آزاده ای که مردم ایران تقدیم راه آزادی کشورشان کرده اند، پاسخ بدهند که آیا نمی بایستی مطالبات حداکثری توده های مردم ایران را جدی بگیرند و به جای اندیشیدن به بازگشت به دوران پیشین، سیاستی دگر در پیش گیرند؟ آیا ایشان نمی دانند که شرط دوم ایشان و بحث اجرای تمام عیار قانون اساسی خود یک شرط متناقض نماست؟ ساخت حقوقی قانون اساسی ایران یک ساخت دوگانه است. ساختی که در سویی نهادهای انتصابی از سوی قوی ترین نهاد حاضر در این قانون یعنی نهاد رهبری قرار دارد و از سویی دیگر نهادهای انتخابی و حق مردم. بخصوص پس از اصلاح قانون اساسی در سال 68 و اضافه شدن شرط مطلقه به بحث ولایت فقیه این دوگانگی بسیار قوی تر شده است. آیا نمی بایستی در شرایط موجود و پس از این همه هزینه ای که مردم ایران پرداخت کرده است، آقای خاتمی به عنوان یک عنصر دموکراسی خواه و اهل اندیشه قدم به پیش نهد و صراحتا از تغییر قانون اساسی سخن بگوید؟
به هر حال سئوالی که این روزها در اذهان فعالین سیاسی ایرانی جایگاه ویژه ای دارد این است که بالاخره آقای خاتمی چه واکنشی نشان خواهند داد؟ آیا از ادامه آزادی زندانیان سیاسی دفاع خواهند کرد و این مقدار را بر نمی تابند و یا با بسنده کردن به همین مقدار آزادی ها، رویکرد انتخاباتی به خود خواهند گرفت؟ و اگر رویکرد انتخاباتی به خود بگیرند، آیا استراتژی دیگری برای حضور در عرصه عمل سیاسی در ایران دارند و یا همان سیر قبلی که البته منجر به پیروزی نشد را در پیش خواهند گرفت؟
به هر حال با توجه به اینکه تنها عضو بازمانده و آزاد از سران اصلاحات، آقای خاتمی است، به نظر می رسد ایشان لازم باشد که برای تنویر افکار عمومی مردم و فعالین سیاسی، اجتماعی و مدنی ایران
پاسخی درخور به این سئوالات بدهند. پاسخی که می تواند راهگشای مردم ایران در ادامه سیر با اصلاح طلبان و جنبش سبزی ها و یا راهی دگر باشد. راهی که به رهایی مردم ایران از ظلم و ستم و استبداد منجر خواهد شد.