آدمکش

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

وزیر خارجه دولت کودتا از برابر تصاویر گل سرخ پرپر جنبش سبز می گذرد. این بار شماری از نمایندگان پارلمان اروپا هستند که عکس های نداآقاسلطان را در دست دارند.

استروان استیونسون، نماینده حزب محافظه کار بریتانیا در پارلمان اروپا، یکی از اینهاست. او منوچهرمتکی را  به  نام اصلی نظامی که نماینده آن است، خطاب می کند:

و خرداد ماه پر حادثه به نیمه می رسد. روزهائی می آید که در آن “انقلاب اسلامی” متولد شد و بنیانگذارش به “ملکوت اعلی” پیوست. و درست در همین روزها همه اسباب فراهم شده است تا آیت اله سیدعلی حسینی خامنه، خودرا درمحاصره نظامیان از زیر سایه “امام خمینی” بیرون بکشد.

در سال های گذشته  نیمه خرداد، ایام  تجلیل  آیت الله خمینی بود. امسال برنامه های تلویزیونی، فرماندهان سپاه و روحانیون کودتا چی به ستایش  از آیت الله خامنه ای پرداخته اند.محمد یزدی، او را “آیت الله العظمی”  می خواند. مهدوی کنی از “ذخایر الهی” برمی شماردش، و کار تا آنجا پیش می رود که رضایت آیت الله خامنه ای نشانه رضایت امام زمان تلقی می شود.

مراسم ارتحال آیت الله خمینی در سال های گذشته نماد وحدت ویگانگی جمهوری اسلامی به شمار می رفت و همه مردان سیاسی نظام، علیرغم تمام اختلاف ها در آن حضور می یافتند. سال پیش نیزهاشمی رفسنجانی با اینکه شب قبلش در مناظره موسوی واحمدی نژاد مورد حمله رییس دولت قرار گرفته بود، در مراسم شرکت کرد. او حتی نزدیک احمدی نژاد نشست. ولی امسال اوضاع فرق می کند. منابع خبری از عدم دعوت هاشمی رفسنجانی به “مراسم ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی” خبر می دهند. سید محمد خاتمی، میر حسین موسوی، مهدی کروبی وموسوی خویینی ها نیز به این مراسم دعوت نشده اند.

دیدار مهدی کروبی بامیر حسین موسوی، اوضاع رادر یک قاب به همگان نشان می دهد: “هم اکنون وضع امام و نامش را طوری محصور کرده اند که فقط یک گروه خاص نظامی می تواند درباره امام سخن بگوید و مراسم برگزار کند. این سالگرد، مراسم بزرگداشت امام نیست بلکه حصر تصویر امام خمینی است.”

یاران آیت اله خامنه ای، همراهان “امام خمینی” نیستند. منوچهر متکی فقط یکی از آنهاست که در هیات یک آدمکش تمام عیار درمنظر جهانیان می ایستد ودعوت از او “مانند دعوت از وزیر خارجه آلمان نازی به پارلمان اروپا” تعبیر می شود.

نام حسین طائب، فرمانده نیروهای بسیج، غلامحسین محسنی اژه‌ای، وزیر اطلاعات زمان انتخابات و دادستان کل فعلی ایران، و اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده کل نیروی انتظامی ایران، در صدر فهرست “مجریان سرکوب” که توسط کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران  تهیه شده به جهانیان ارائه می شود.

نام های دیگری هم هستند: سعید مرتضوی، دادستان کل تهران در زمان انتخابات، صادق محصولی، وزیر کشور در دولت نهم، ابوالقاسم صلواتی، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه‌انقلاب، حسن فیروزآبادی، رئیس ستاد مشترک، محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه، محمد مقیسه، رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، آیت‌الله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، عضو مجلس خبرگان، یدالله جوانی، رئیس اداره سیاسی سپاه، روح‌الله حسینیان، نماینده مجلس، علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه، و حسین شریعتمداری، ‌سردبیر روزنامه کیهان.

نام های بسیاری هم نیستند از سردار نقدی تا حسن فدائی. و البته حسن شایانفر پرونده ساز اصلی برای روشنفکران  و مطبوعات. اولی معروف به سردار شکنجه، این روزها  سخت هم گرفتار است. مسئولیت بسیج نیرو از شهرهای دور و نزدیک به او سپرده شده است. طبق خبر کیهان ـ که قاعدتا منبعی جز تصمیمات اتاق فکر طالبان شیعه ندارد ـ قرار است بیش از 2 میلیون زائر از سراسر کشور به تهران آورده شوند. بهانه  انتقال این جمعیت عظیم زیارت امام است. اما هدف، شرکت در “نمازجمعه تاریخی 14 خرداد حرم امام” که به امامت آیت الله خامنه ای بر گزاری می شود  و می توان انتظار داشت درآن کلید سرکوب سالگرد 22 خرداد زده شود.

حسن فدائی هم در این هفته برای دوسال دیگر به عنوان دبیرکل جمعیت ایثار گران برگزیده می شود. در کنگره دو روزه این تشکل شبه دولتی، غلامعلی حداد عادل “پدر معنوی” جمعیت ایثارگران درباره جنایات کهریزک سخنرانی می کند. سخنرانی او بی ارتباط با نقش محوری حسین فدایی در جنایات کهریزک نیست. فدائی مسئول اصلی بازداشتگاه کهریزک بود و برای شکنجه بازداشت شدگان از مصباح یزدی فتوا دریافت کرده بود.

بیهوده نیست که عبد الحسین روح الامینی، پدر محسن روح الامینی از قربانیان جنایتگاه کهریزک از عضویت در هیات موسس  این تشکل افراطی کناره گیری می کند.  کاری که داوود دانش جعفری، رئیس ستاد محسن رضایی در انتخابات سال گذشته هم انجام داده است.

اما سردار عزت الله ضرغامی می ماند و سخنرانی هم  می کند تا بگوید: “شبکه‌های سیاسی ماهواره‌ای و نه شبکه‌های غیر سیاسی تهدید نیستند.”

حسن شایانفر پشت صحنه را ترجیح می دهد. اما می توان رد پایش را در همه سرکوب های حوزه فرهنگ دید.

محمد نوریزاد که روزگاری در کیهان قلم می زد وحتما “برادر حسن” رامی شناسد، روزی خواهد گفت که او هم در میان بازجویانی که می خواهد به آقای خامنه ای معرفی کند، بوده است یا نه: “من در اوین با هتاکی بازجوهای بی‌سواد و ضرب و شتم آنان مواجه شده‌ام. بازجوهایی که به قبیح‌ترین روش‌ها از متهمان اقرار می‌گیرند. با کثیف‌ترین رویه. و با زدن‌ها و فحش‌ها و تحقیرهای پلید. خیلی دوست داشتم در یک ملاقات حضوری کهریزک دوم را به شما معرفی کنم و از فجایع رفتاری کسانی بگویم که ادعای سربازی امام زمان را دارند…”

سربازان امام زمانی که همه جا حضور دارند، بصورت “افراد ناشناس” به دفتر فائزه هاشمی در فدراسیون اسلامی ورزش زنان حمله می برند. مراسم خصوصی فروغ تاجبخش – مادر انوشیروان لطفی- را در سالگرد اعدام فرزندش به هم می زنندو شیرزن را روانه بیمارستان می کنند.

در هفته ای که آیت‌الله صانعی از رواج دروغ‌گویی و تملق در کشور فریادش به آسمان می رسد، طرح امر به معروف و نهی از منکر به تصویب مجلس می رسد تا مقدمه‌تشکیل وزارت امر به معروف و نهی از منکر فراهم بیاید.

بگیر و ببند بشدت ادامه دارد. عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، از نهایی شدن فهرست “محکومان” جرایم امنیتی پس از انتخابات که “اظهار ندامت” کرده و خواستار “عفو” شده اند، خبر می دهد.

در پایان هفته نوبت به توقیف مجلات ورزشی هم می رسد. روزنامه‌”گل” را می بندند و به ۱۴ نشریه تذکر می دهند.

اواسط هفته، پارلمان آلمان دولت آن کشوررا در باره اوضاع ایران مورد پرسش قرار می دهد. بیانیه جبهه مشارکت انگار که جواب آن پرسش باشد، با این عنوان منتشر می شود: “ایران در همه زمینه‌ها با بحران روبروست.”

شاهد هم از غیب می رسد. رییس مرکز آمار ایران می‌گوید: “به دلیل مشکل بیکاری، ‌تورم و نیز عدم کنترل نقدینگی با وجود منابع عظیمی که در کشور وجود دارد، بیش از ۱۰ میلیون نفر از جمعیت ایران  زیر خط فقر مطلق و بیش از ۳۰ میلیون نفر آن‌ها زیر خط فقر نسبی به سر می‌برند.”

بانک مرکزی رسما اعلام می کند: “ده درصد چک های مبادله شده در ایران برگشت می خورد.”

کارشناسان  اقتصادی می گویند: “در تاریخ معاصر ایران، این میزان ناامنی در حوزه مبادلات اقتصادی فقط در سال 57 یعنی سالی که انقلاب به پیروزی رسید، دیده شده است.”

صاحبنظران که در حلقه “ایدئولوژی تخیلی، رهبران متوهم”- تعبیر از مجید محمدی-  نیستند، واقعیت هولناک اقتصادی کشور را درکمترین خطوط چنین ترسیم می کنند: “واحد های تولیدی کشور با شدید ترین دوره رکود پس از جنگ با عراق دست به گریبانند و تنها با سی تا چهل در صد ظرفیت خود کار می کنند. در واقع چرخ فعالیت اقتصادی در یک کشور هفتاد و چهار میلیون نفری، با ایست کامل فاصله چندانی ندارد. واردات کالا در ازای صدور نفت به تنها «سیاست» اقتصادی محمود احمدی نژاد بدل شده، بی آنکه دولت او از تاثیر مخرب آن بر بقایای دستگاه تولیدی واهمه ای داشته باشد. حجم واردات کشور، در کشوری که قرار بود به «جهش صادراتی» دست یابد، به مرز صد میلیارد دلار در سال نزدیک می شود.”

درهفته ای که حتی محمد رضا باهنر بصدا در می آید و تخلف یک میلیاردی دولت در تفریغ بودجه سال ۸۵ را به‌شدت مورد انتقاد قرار می دهد “امپراطوری پاسداران”- به تعبیر روزنامه فرانسوی لزاکو- بازهم گسترش می یابد.

مصاحبه سردار فروزنده نشان می دهد که فرماندهان سپاه برندگان حراج بنیاد مستضعفان هستند و سپاه باچراغ خاموش صاحب یکی از ثروتمندترین بنیاد های دنیا می شود. در ادامه واگذاری پروژه‌های عمده نفت و گاز به سپاه پاسداران پنج فاز دیگر از میدان گازی پارس جنوبی به قرارگاه خاتم‌الانبیا واگذار می شود.

مجله فرانسوی یاد شده می نویسد: “در پشت پرده، تمامی امور رژیم ایران، منجمله برنامه‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی، زیر کنترل پاسداران قرار دارند. آنها شبکه‌های تروریستی گوناگون را کنترل می‌کند، همه گونه قاچاق انجام می‌دهند و برخی از بخش‌های اقتصاد کشور، همچون راه و ساختمان، انرژی و مخابرات را زیر سلطه انحصاری خودشان گرفته‌اند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک “اختاپوس” است که برخی آن را با “مافیا” همانند می‌دانند. ۷ وزیر دولت کنونی، یک سوم از کرسی‌های مجلس، یک سوم استاندارها و فرماندارها، تعداد فراوانی از شهرداران و سفیران سپاهی‌اند.”

و نویسنده فرانسوی تازه خبر ندارد که سپاه مرجعیت مذهبی هم پیدا کرده است: “سایت بصیرت وابسته به نیروهای تندرو سپاه و بسیج بیانیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مبنی بر حکم ارتداد دکتر عبدالکریم سروش را منتشر کرد.”

هفته رو به پایان می رود. علی شمخانی علت شکست در جنگ با عراق را رک و راست مطرح می کند: “ما مشکل پیدا کردیم، ما مشکل نیروی انسانی داشتیم در آخر جنگ و کسی به جبهه نمی‌آمد که مجبور شدیم قطعنامه را بپذیریم.”

در همین هفته معلوم می شود طی ۱۸ ماهه گذشته آمریکا و متحدان آن مشغول جمع آوری اطلاعات و کنترل تردد ناوگان کشتیرانی ایران بوده‌اند. در این مدت هزاران تن سلاح که ایران آن را برای سوریه، لبنان و قلمرو فلسطینی ارسال می‌کرده شناسایی و ضبط شده است.

ساندی تایمز می نویسد  که اسرائیل زیردریائی های خود را درنزدیکی آبهای خلیج فارس مستقرمی‌کند.

سه زیردریایی مدل “دولفین” را آلمان با تخفیف ویژه به اسرائیل تحویل داده است و موشک‌های هدایت شونده این زیردریایی‌ها با برد ۱۵۰۰ کیلومتر، “قادر به هدف قراردادن هر نقطه ای در ایران است”.

هنوز این خبر روی خروجی سایت ها هست که اسرائیل به کاروان کمک رسان به غزه حمله می برد. ترکیه بیشترین قربانی را می دهد. کاروان های موتورسوار هواداران حزب الله و جنبش امل با پرچم ترکیه در خیابان های لبنان به حرکت در می آیند، اما از پرچم ایران، پر سر و صداترین حامی فلسطینیان، خبری نیست که نیست. اما خبر جای دیگری است. رهبر حماس در مصاحبه‌با شبکه‌تلویزیونی “پی‌بی‌اس” آمریکا، حرفی می زند که باید برای حامیانش در تهران جالب باشد: “ما هیچگونه مشکلی با ایالات متحده و نیز با منافع این کشور نداریم”.
منوچهر متکی این در و آن درمی زند که “توافق تهران” را به جهان قالب کند. ترکیه که معلوم نیست در ازای پشتیبانی از تهران چه رقمی به جیب زده، هنوز بر اجرای آن پا می فشارد. برزیل روزهای آخرهفته کنارمی کشد ورسما اعلام می کند: “تحریم‌های تازه ایران را در صورت تصویب محترم می‌شماریم.”

آژانس بین المللی انرژی اتمی در گزارش جدید خود اعلام می کند: “ایران تجهیزات بیشتری برای تولید اورانیوم با غلظت بالاتر نصب کرده است. ایران برنامه تولید سوخت ۲۰ درصدی را گسترش داده است.”

برنار والرو سخنگوی وزارت خارجه فرانسه می گوید: “گزارش جدید آژانس نشان می دهد که کشورهای گروه پنج به علاوه یک هیچ راهی به جز اقدام سریع برای افزایش تحریم های ایران ندارند.”

اسناد محرمانه آمریکا  درمورد شکست تلاش‌ها برای بهبود رابطه با ایران در دوران محمدخاتمی منتشر می شود. بر اساس این گزارش کوشش کلینتون- خاتمی برای بهبود روابط با آمریکا  توسط تندروهای “بیت رهبری” به ضد خودتبدیل شده است.

همزمان روزنامه وال استریت ژورنال می نویسد: “محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران اخیراً گفت: ایران قدرتمندترین کشور دنیاست و کشورهای غربی خودشان این را می دانند. او طبق معمول ادعا کرد ایالات متحده، غرب و شیوه های مبتنی بر نظام سرمایه داری آنها سرنگون شده است. اما در پس صدای های بلندی که از تهران به گوش می رسد، تحلیلگران از ارسال علایمی خبر می دهند که بر خواست جدی تهران برای حل بن بست هسته ای و احتمالاً برقراری مجدد ارتباط محدود با آمریکا، دشمن خبیث ایران، حکایت دارد.”

اخباری هم در برخی از سایت های فارسی زبان انتشار می یابد که برعلت تبدیل روسیه از “دوست استراتژیک” به “دشمن” پرتو می افکند. بر اساس این اخبارکه تکذیب هم نشده، دولت کودتا از مجاری مخفی اطلاعات مهمی در باره روسیه را به امریکا می رساند تا راه توافق راباز کند. امریکائی ها با ارائه این اطلاعات به روسیه بازی را به نفع خود عوض می کنند.

 خرداد به نیمه می رسد. نام ندا از این ماه جداناشدنی است. دو فیلم مستند در مورد ندا آقا سلطان و چگونگی جان باختن او آماده پخش شده است. فیلمی به روایت سیمای جمهوری اسلامی و فیلم دیگری به روایت یک کارگردان انگلیسی که قرارست از یک شبکه تلویزیونی امریکایی پخش شود. دو فیلمی که دو روایت مختلف از این دختر جوان که نماد جنبش اعتراضی مردم ایران شده است را به نمایش می گذارند.

روایت جمهوری اسلامی بر واقعیت ندا خط بطلان می کشد و فیلم دیگر نشان می دهد که چگونه چهار فصل آزادی از نگاه نداروئید و یک سال بعد در سخن میر حسین موسوی گل داد:

میرحسین موسوی، جنبش سبز را “جنبش چهار فصل” توصیف کرد، که تجدید حیات می‌کند و در شکل‌های مختلف ظاهر می‌شود و افزود: “اینطور نیست که (این جنبش) برای یک مقطع کوچک باشد و یا ارتباطی به شخص خاص داشته باشد، بلکه برآمده از نیازهای ملت و در موازات مبارزات طولانی ملت برای نیل به آزادی و عدالت است. جنبش سبز یک جریان ادامه‌دار است که نه با بستن و گرفتن و تهدید و زندانی کردن و نه با کشتن متوقف نخواهد شد، چرا که مطالبات برآمده از نیازهای واقعی و انسانی ملت ما را دارد.”

صاحب این سخن در کنار شیخ دلاورنشست و هر دو درنامه ای که تصویرش همگانی شد، خواستار راه پیمائی در روز 22 خرداد شدند.

و آیت‌الله صانعی از مردم خواست که نترسند و با امید به مبارزه خود ادامه دهند، چرا که دوران عذاب، تهمت و دروغ به پایان می‌رسد و ظالم کیفرش را خواهد دید.