حیدربابا، یوْلوم سنَّن کج اوْلدی
عؤمروْم کئچدی، گلممه دیم، گئج اوْلدی
هئچ بیلمه دیم گؤزللروْن نئج اوْلدی
بیلمزیدیم دؤنگه لر وار، دؤنوْم وار
ایتگین لیک وار، آیریلیق وار، اوْلوْم وا
حیدر بابا مسیر زندگیم عوض شد
عمر گذشت و الان دیر است
وای که نفهمیدم زیبا رویانت را چه شد
حیدر باباست که فغان می زند ودراندوه سرایران،آذربایجان دلاور، سنت همیشه نگاه هفته را دیگرمی کند و شعر اندوه را بر آغازش می گذارد. فریاد حیدر بابا در سراسر میهن می پراکند. در شبکه های اجتماعی زلزله می افکند و به جهان شعله می اندازد. رهبر “نظام” که دراندوه غزه ولبنان گلومی درد،حتی نسبش به سرزمین شیران رابدست فراموشی می سپارد و چندان طولانی سکوت اختیارمی کند که لعنتی دیگرنصیبش می شود. رئیس جمهور “نظام” که افتخارش ساختن خانه های ضدزلزله درونزوئلاست است، فوت مادررئیس جمهورسیرالئون را تسلیت می گوید،ودر تاریخ چنین ثبت می شود: “بدون توجه به زلزله و مواضع عربستان احمدی نژاد شال و کلاه کردرفت زیارت.”
درعربستان که نشست سازمان همکاری اسلامی دو روز بعد از ورود “پرزیدنت جمهوری اسلامی” برگزار می شود،تنها شهردارمدینه منتظر اوست. بشار اسد را به این اجلاس دعوت نکرده اند. همین چند روزپیش “محمد عمرو” وزیر خارجه دولت مصر، درحاشیه نشست وزیران امورخارجه کشورهای اسلامی در جده به علیاکبر صالحی، گفته است: “مصرازجمهوری اسلامی که دارای رابطه ای قوی با دولت سوریه است،انتظار دارد که به سوریه نسبت به عواقب ادامه وضع کنونی آگاهی بدهد.”
پیام روشن وزیر خارجه مصر، نسخه دیپلماتیک موضع آمریکاست: “جمهوری اسلامی از کشتار بیرحمانه مردم سوریه بهدست بشار اسد پشتیبانی میکند.”
و جمهوری اسلامی تازه “نشست بی حاصل تهران برای کمک به بشار” اسد را به پایان برده و با بنین، موریتانی و زیمبابوه برای آینده سوریه به توافق رسیده است.احمدی نژاد در این نشست برای سفرا و کارشناسان برخی کشورها سخنرانی کرده است، بی آنکه حتی یکبار نام “سوریه” شنیده شده باشد.بی اعتنایی کشورهای درگیر در مناقشه سوریه از جمله عربستان، قطر، ترکیه، روسیه، چین، اردن، لبنان و مصر، و تمسخر اجلاس مشورتی تهران در محافل خبری جهان دو دستاوردی است که برای “نظام” می ماند.
وحالاتدارک اجلاس عدم تعهد درتهران را می بینند که اولین ارمغانش ۱۰۰ میلیارد تومان هزینه و ۵ روزتعطیلی است.رئیس جمهورهم که نامه در خواست حذف تتمه اختیاراتش را دو نفر از وزرای اخراجی- مصطفی پور محمدی، منوچهر متکی- نوشته و روی میز “مقام معظم” گذاشته اند، خودش را درنهایت “عزت و قدرت” به اجلاس جده رسانده تاشاید کسی دعوت حضور در نشست تهران را بپذیرد.
موضوع اصلی در جده و تهران” سوریه “ است که وضعیتش را گرهارد شیندلر رئیس سرویس اطلاعاتی آلمان برای نشریه “دی ولت” شرح می دهد و با مقدمه قابل توجه ای: “سازمان اطلاعاتی آلمان دارای اطلاعاتی دقیق پیرامون اوضاع این کشور است و این اطلاعات بصورت «تصادفی» یا با «خوششانسی» بدست نیامده است. مخالفان مسلح با تحمیل جنگ چریکی به ارتش سوریه سبب فرسایش فزاینده آن خواهند شد و رژیم اسد آخرین مراحل حیات خود را طی می کند.”
هفته ایست که تلاش “نظام” برای نجات “زائران” دستگیر شده توسط ارتش آزاد سوریه به جائی نرسیده و این “بازنشستگان” ارتش وسپاه هنوز اسیرند که “احمد صطوف” یک گزارشگر عرب وابسته به جمهوری اسلامی در شهر حمص ربوده می شود. دفتر این شبکه تلویزیونی هم به دست “شورشیان” مورد حمله قرار می گیرد و تخریب می شود.
زمزمه مطبوعات امریکا “پس از اسد نوبت حزب الله لبنان” است ازواشنگتن پست بگوش می آید: “حزب الله لبنان درسرکوب مخالفان سوری دست دارد وامریکا اطلاعاتی در دست دارد که نشان می دهد حزب الله لبنان برای انجام عملیات تروریستی در برخی کشورهای اروپایی در آینده برنامه ریزی می کند.”
میشل سماحه وزیر سابق اطلاع رسانی لبنان معروف به “دوست نظام اسلامی ایران” در لبنان بدام می افتدو روشن می شودکه هدف سماحه، بمب گذاری در مناطق مسیحی نشین لبنان، ترور بطرس صُفیر رهبر مذهبی مسیحیان مارونی و متهم کردن سنی ها در این کشور برای انتقال بحران سوریه به لبنان از طریق درگیری های فرقه ای بوده است. ناظران بلافاصله می گویند: “این نقشه حتما درمحور تهران- دمشق تهیه شده است.”
لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا، باردیگرازنقش “نظام” درسوریه پرده برمی دارد: “ایران در بسیاری ازمسائل نقشی پر اهمیتتر در سوریه ایفا میکند. نشانههایی وجود دارد مبنی بر اینکه ایران در حال تشکیل و آموزش گروههای شبه نظامی در سوریه برای نبرد در کنار نیروهای دولتی این کشور علیه مخالفان است.”
ریاض فرید حجاب، نخست وزیر پیشین سوریه، در نخستین حضور رسانهای خود پس از اعلام جدایی، اخبار مهمی را در اختیار رسانه ها می گذارد: “نیروهای بشار اسد، تنها کنترل حدود ۳۰درصد سوریه را به طور کامل در دست دارند. با توجه به تجربهای که دارم و پستی که در آن بودم، تاکید میکنم که نظام از لحاظ اخلاقی مادی، اقتصادی و نظامی فروپاشیده و بر بیشتر از ۳۰درصد مساحت سوریه کنترل ندارد.”
معناومفهوم این خبراین است که راه دمشق به تهران خیلی نزدیکترشده است. “نظام” برای نجات این سی درصدبجان می زند. آخرین راه ظاهراتوسل به غیرمتعهد هاست. هیچ چیز نباید آن را تحت الشعاع قرار بدهد، حتی زلزله و فروریختن خانه هائی که میلیاردهای نفتی می توانست صرف مقاوم سازی آنها بشود. نخستین فرمان، سکوت و سانسور است. بسیج در شبکه های اجتماعی، حضورمردم و انعکاس جهانی بی تفاوتی “نظام” بر این سکوت غلبه می کند. اززیر آوارهای زلزله، جرقه کوچکی ازآتش پنهان فضای استبدادی راروشن وسیاست سکوت رامغلوب می سازد. پایوران و بلندگویان “نظام” به صحنه می آیند. امام جمعه قم، آیت الله سعیدی، می گوید: “دانشمندان ما باید تحقیق کنند، ببینند در این موقعیت حساس واقعا این حادثه آذربایجان زمین لرزه بوده، که سرمنشاء ان فساد و بی حجابی است، یا از طرف استکبار و صهیونیزم یک نوع حمله نظامی یا یک زلزله سیاسی به ما وارد شده است.”
دانشمندان تحقیق را تازه شروع کرده اند که ناطق نوری رئیس دفتر رهبری، از نتیجه پر س وجو در باره سخنان یک سال پیش آیت اله سعیدی خبر می دهد. ایشان از یا علی گفتن سید علی خامنهای در هنگام تولد پرده برداشته بودند و حالا ناطق نوری می گوید: “مزخرف گفته اند.”
در شبکه اجتماعی دو بریده روزنامه مثل سند رسوایی دست بدست می شود. در بریده نخست رئیس سازمان مدیریت بحران کشور از “امضای توافقنامه باحوزه علمیه برای کاهش بلایای طبیعی” خبر می دهد. بریده دیگر عکس های احمدی نژاد و هوگو چاوز را درکنار ساختمان های نو ساز ونزوئلا و ویرانه های زلزله نشان می دهد که انگار گرداین عبارت از چرخیدن نمی مانند: “ساخت واحدهای مسکونی مقاوم با استاندارد های جهانی در ونزوئلا توسط ایران.”
دکتر فرهاددانشجو رئیس دانشگاه آزاد، برای آنکه تاریخ علم هم از زلزله آذربایجان ثمری ببرد “پیام واقعا متفاوتی ” می دهد: “زلزله زدگی، تلنگری است بر جان و جهان همگان! هیچ بلا و مصیبتی، فقط برای دیگران نیست. چرخ بازیگر، از این بازیچهها بسیار دارد، اینها همه جزر و مدهای دنیاست…”
علی لاریجانی،رئیس مجلس شورای اسلامی “گزارش محرمانهای” را به مجلس ارائه می کند. قاعدتابایدطبق معمول “سرکوب” بعنوان راه حل دردستور کار قرارگرفته باشد که سپاه با تمام نیرو در صحنه حاضر می شود. پاسداران با “امنیتی کردن جو” مناطق زلزله زده، انبار وتوزیع کمکهای ارسالی را دردست خود می گیرند وازفیلمبرداری و عکسبرداری توسط خبرنگاران در این مناطق جلوگیری میکنند.
پروفسوربهرام عکاشه،پدرزلزله شناسی ایران، دست روی اصل ماجرا می گذارد: “اگر این زلزله ساعت ۵ صبح رخ میداد همانند زلزله بم چندین هزارکشته برجای میگذاشت. درهیچ جای دنیا زلزله ۶ریشتری کشته نمیدهد،درنهایت حداکثر باید۱۰ نفردراین زلزله زخمی شوند،درحالی که به دلیل ساختارنامناسب ساخت وسازها شهرها وروستاهای ما دراین زلزله بسیار آسیب دیدهاند و این نشان میدهد که مدیریت بحران ما در مقاوم سازی بسیار مشکل دارد.”
هیچ جای دنیا زلزله۶ریشتری کشته نمیدهد وهیچ جای دنیا از خرابی، گرفتاری، گرانی و بیکاری بوی سعادت و نجات بر نمی خیزد جز “نظام” مقدسی که امام جمعه اش در قلب پایتخت ازاینهمه “بوی پیراهن یوسف” می شنود. آخوندی – نامش کاظم صدیقی- د رخطبه های نماز جمعه فریاد می کشد: “همه دنیا امروز گرفتار گرانی و بیکاری است و ما این را مقدمه حضور امام عصر میدانیم و بوی پیراهن یوسف به مشام میرسد،” و بر اساس برنامه “اقتصاد مقاومتی” تحمل فشارناشی از تحریم ها را به “حماسه حسینی” پیوند می زند: “اما آنچه مسلم است اینها فرزندان عاشورایی هستند و فشارها ملت حسینی ما را نورانیتر میکند”.
یکی از کسانی که تحمل فشارهارا برای نورانی شدن آغاز کرده “آقازاده” سلطان بی تاج وتخت خراسان، عباس واعظ طبسی یاربسیار نزدیک “رهبر فرزانه” است. مصطفی واعظ طبسی، پسر کوچک آیت الله واعظ طبسی تولیت آستان قدس رضوی فقط برای شروع تحمل،یک و نیم میلیارد تومان ناقابل از بودجه آستان قدس را اختیارفیلمسازآماتوری قرار داده که البته دخترخانمی است بنام سحر ریحانی که در هنر ایران نه سر پیاز است و نه ته پیاز. ایشان هنگام زیارت حاج آقا واعظ طبسی را دیده اند و به ایشان گفته اند: “حاجآقا دوست دارم پولدار بشم”.
معلوم نیست بااین وجه ناچیز نور چشمی حاج آقا تا کی می توانند فشار ناشی از تحریم ها را تحمل کنند، هرچه هست تحریم ها با شدت تمام ادامه دارد. خبرگزاری رویترز از کاهش ۶۰ درصدی واردات نفت خام ترکیه از ایران طی ماه جاری خبر می دهد. عراق جای ایران را د راوپک که می گیردهیچ، حتی مالزی هم از ایران می رود.صنایع نفت زیر فشار تحریم ها درحال خرد شدن هستند. “نظام” بدون اطلاع دولت تانزانیا ۳۶ نفتکش خود را به اسم این کشور ثبت می کند تابتواند تحریم های نفتی را دور بزند.
اسد الله عسگر اولادی، نزدیک به حزب موتلفه و یکی از چند سلطان واردات ایران که هفته پیش گفته بود “شلاق تحریم ها را بر تن حس می کنیم. با خون دل قادر به تهیه مایحتاج مردم هستیم،” این هفته می گوید: “دولت ایران باید دست به ذخیره سازی کالاهای اساسی مورد نیاز مردم، برای مدت۶ تا ۸ ماه بزند. دولت باید مانند زمان جنگ مصرف کالاها را مدیریت کند.”
لابد بخش عمده ای از وجه ناقابل “ذخیره سازی” نصیب چین می شود که قرار است حجم مبادلات با آن از۴۵ میلیارد به بیش از ۷۰ میلیارد دلار برسد. سهم ر وسیه هم حتما محفوظ است. بی دلیل نیست که روسیه به تندی از تحریم های جدید آمریکا علیه “نظام” انتقاد و آنها را”باج خواهی آشکار” و “نقض فاحش قوانین بین المللی” توصیف می کند.
تازه ترین خبرها حاکی است: “کوپن به اقتصاد ایران بازمیگردد، اما این بار در قالب «کارت الکترونیک». کمیسیون اقتصادی مجلس طرحی را در دست تدوین دارد که در صورت تصویب نهایی منجر به سهمیهبندی کالاهای مصرفی و عرضه آنها از طریق کارت الکترونیک میشود.”
درهفته ای که نشریه ویکلی استاندارد “مقام معظم رهبری”را خطرناک ترین مرد جهان می خواند و پروسه جانشینی آیت اله خامنه ای را با بن لادن تسریع می بخشد، در مشهد خدمت رئیس دفتر بازرسی اش می رسند.
“دکتر” سعید قاسمی، عضو ارشد انصار حزبالله،هم اورا تهدید می کند: “اگر به تضعیف دولت ادامه دهد، انصار حزبالله عنان پاره میکند و سراغ او میرود، همان طور که در مشهد دیدیم.”
روزنامه ایران هم با تیتر “ویلا و اسب را کنار بگذار و مثل اول انقلاب بیا وسط میدان” از واکنش یکی از فرماندهان دفاع مقدس به سخنان اخیر ناطق نوری درباره رزمندگان خبر می دهد.
دانشگاه فردوسی مشهد، در تابستان میزبان دانشجویان شرکت کننده در طرح ولایت است که از سراسر کشور به مشهد آورده شده و قریب دو ماه تحت تعلیم استادان موسسه آیت الله مصباح یزدی قرار می گیرند.
همه چیز نشان می دهد که شاگردان خوبی هستند و تعلیمات را به تمامی فرا گرفته اند.
وقتی بررئیس بازرسی مقام دفتری چنین می رود،تعزیر و شکنجه ۱۴ زندانی سیاسی در شب های قدر، قابل تصور است. البته از مزایای آزادی در جمهوری اسلامی این است که این زندانیان را که عده ای شان روزنامه نگار هستند و برخی فعال سیاسی به نوبت شلاق می زنند که حق کسی ضایع نشود.
در آخرین روز هفته خبر از “خداحافظی بیت رهبری با زرشکپلو با مرغ” می رسد و لوبیا پلو جایگزین آن می شود. چشمان آیات عظام که بعضا دو سال از خدا کوچکتر هستند بکارمی افتد تا در همان زمان که سفینه کفار در مریخ چرخ می زنند، هلال ماه را رویت و رسیدن عید فطر را اعلام کنند. “رهبر مسلمین جهان” هم برای اقامه نماز عید به جای مصلی به دانشگاه تهران خواهند رفت تا درحضور مردمی که بطورخود جوش توسط ۴ هزار اتوبوس و بیمه مجانی آورده می شوند، مسائل جهان را حل کنند.
جهان، با نفسی که در سینه حبس شده تا یکشنبه برسد، منتظر است که عکسی ازعلی اکبر صالحی منتشر می شودکه در هواپیمای آمریکائی نماز می خواند. در یک هواپیمای دیگر هم جی کارنی، پاسخ خبرنگاران رامی دهد: “آمریکا «دید» و «چشم هایی» در درون برنامه هسته ای ایران دارد و چنانچه تهران به پیشرفتی در جهت ساخت سلاح هسته ای دست یابد از آن مطلع خواهد شد.”
حرف هایش شبیه رئیس سازمان اطلاعات آلمان در باره سوریه است. سخنگوی کاخ سفید، بار دیگر تاکید می کند :“ما همچنان باور داریم که هنوز زمان و فضا برای دیپلماسی وجود دارد، این فرصت نیز برای ایران وجود دارد که از چنین این فرآیندی استفاده کند.”
حرف های سخنگوی کاخ سفید به نوشته نیویورک تایمز پیوند می خورد: “واشینگتن به «شرکایش» به طور شفاف و صریح تاکید کرده است که هنوز زمان برای پیگیری مسیر دیپلماتیک از طریق رویکرد دو مسیره به همراه تشدید تحریم ها وجود دارد.”
خط سرخی است که از دو متن می گذرد و به اسرائیل می رسد. روزهائی است که گزارش های بی شماری در رسانه های اسرائیلی از نزدیک بودن زمان حمله اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران خبر می دهد. آخرین سخنان بنیامین نتانیاهو بر آتش نفت می پاشد: “خطر هسته ای شدن ایران بزرگ تر از هر تهدید دیگری برای اسرائیل است. دارد دیر می شود.”
در اسرائیل گمانه زنی های زیادی وجود دارد حاکی از اینکه نقشه بنیامین نتانیاهو انجام عملیات نظامی در هفته های آینده و قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکاست.
مجموعه گزارش های رسانه های اسرائیل و اظهارنظرهای مقامات این کشور این احتمال را تقویت می کند که زمان حمله در اواخر شهریور و یا مهر ماه، اندکی پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یعنی ششم نوامبر،برابر شانزدهم آبان خواهد بود. یوسی ملمن یکی از برجسته ترین روزنامه نگاران روزنامه هاآرتص به رادیوی اسرائیل می گوید: “حمله در ماه اکتبر – مهرماه- خواهد بود.”
ماتان ویلنای، وزیر دفاع غیرنظامی اسرائیل، در آخرین ساعات چهارشنبه می گوید: “جنگ احتمالی با ایران در چند جبهه خواهد بود و حدود یک ماه طول خواهد کشید.”
امردادماه در فضائی چنان توفانی پایان می گیردکه “کودتای ۲۸ مرداد” در سایه می ماند.
برای اسرائیل به گمان نخست وزیرش “دارد دیر می شود” و برای ایران به زبان حیدر بابا “الان دیر است”.
همه حوادث نشان می دهد نقشه فروپاشی ایران به نحوه “شوروی” ازهمه نزدیکتر است: “بالا بردن هزینه نظامی تاحد ممکن، فشار روزافزون تبلیغاتی و فرو ریختن پایه های اقتصادی.”
اسرائیل بر طبل جنگ می کوبد. آمریکا تحریم و فشار را پیش می برد و “زمان” را در این سمت تنظیم می کند: “از آنجا که زمان و فضا همچنان وجود دارد، دلیل کافی برای ادامه مذاکرات ۱+۵ وجود دارد.”
تحلیل لوموند می گوید که اروپا هم با آمریکا همراه است: “هنوز برای کنار گذاشتن دیپلماسی زود است.”
و ایران، در جست و جوی فرصت است که سر بر دارد. ستارخان و باقرخان از ویرانه های زلزله می آیند و درماه انقلاب مشروطه دست در دست همه ایرانیان می دهند و میهن را از ویرانی و جنگ و نابودی نجات می بخشند.
جواداکبرین، فضا را چنین می بیند:
روزنامه کیهان، دو روز پس از زلزله آذربایجان در ستون خبر ویژهاش نوشت: “اتفاق پیش آمده بهانه خوبی برای تجدید سازمان و تجدید روحیه گروههای از هم پاشیده اپوزیسیون است” اما اشتباه میکند؛ زلزله، “بهانه” نیست؛ بلکه یکی و تنها یکی- از بسترهایی است که مردم دیوار سانسور را میشکنند و یکدیگر را پیدا میکنند و به کمک هم میشتابند.”
و حیدر بابا سخنی راکه با اندوه آغاز کرده بود، با شادی به پایان می برد:
حیدربابا، سنوْن گؤیلوْن شاد اوْلسون
دوْنیا وارکن، آغزون دوْلی داد اوْلسون
حیدر بابا دلت شاد باشد
تا دنیا دنیاست دهنت شیرین