وقت کشی، آدم کشی

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

وقت را می کشند، آدم ها را می کشند، روح را می کشند، زندگی را می کشند و دراین “بن بست” به راه خانمانسوز سی سال رفته بر می گردند.

هفته اول آبان ماه 1388 با رقص چند زندانی دیگر بر بالای دار آغاز می شود. سیاسی نیستند این چهار مردو یک زن. اتهامشان در “بهشت واردکنندگان و جهنم صادر کنندگان” که جمهوری اسلامی باشد، دزدی و فساد است.

خبرهای هفته می گوید “احمدی نژاد با 220 میلیارد دلار واردات در چهار سال گذشته، بزرگترین وارد کننده در تاریخ ایران است.” چهار سالی که درآن 660 میلیون دلار ناقابل گمشده و 18.5 میلیارد دلار دیگرش را که سپاه قاچاقی به ترکیه فرستاده، نصیب دولت ترکیه شده است.

نتیجه این سیاست که حاصلش به جیب تجار موتلفه و فرماندهان سپاه می رود، فقط در یک هفته این است:

“سازمان ملل: ایران بزرگترین مصرف کننده مواد مخدر در جهان است. سازمان ملل متحد روز چهارشنبه اعلام کرد: طی سال ۲۰۰۸ چهارده تن هرویین و چهار صد و پنجاه تن تریاک در ایران به مصرف رسیده است که این کشور را به بزرگترین مصرف کننده مواد مخدر در جهان تبدیل کرده است.”

“ایلنا: ترافیک فقرا در دهلیزهای کار؛ گزارش از کارگرانی که برای ۲۰۰ هزار تومان ۱۲ ساعت جان می‌کنند: در همهمه شهر که گم می‌شوی این تنها کارگران هستند که می‌توانند تو را با خود به انتهای درد بکشانند و بوی ناخوشایند زندگی را روی سرت پخش کنند. باور کنید این یک واقعیت است؛ کارگر بودن در روزگار امروز اقتصاد ایران سخت شده است و طعم گس زندگی را در گوشه‌ دهان همیشگی می‌کند. البته راه برای همه باز است. یعنی هر کس که بیکار است می‌تواند برای درنگی جامه کارگری بر تن کند.”

“هزار تن از کارگران مخابراتی راه دور شیراز روز گذشته با تجمع در مقابل استانداری فارس علیه احمدی نژاد و وعده های دروغش شعار دادند. پرداخت حقوق آنها 9 ماه به تعویق افتاده و حالا به 9 میلیارد تومان رسیده است.”

کارگران که شعار می دهند “انرژی رو رها کن فکری به حال ما کن” خود را اهل غزه می خوانند تا مگر بابخشی از دلارهای ارسالی به غزه برای فرزندان گرسنه خود نان تهیه کنند. این فریاد باور نکردنی کارگران شیرازی است: “استاندار، فرماندار، ما اهل غزه هستیم.”

و “فرماندار فارس که پیش تر فرمانده سپاه شیراز بوده است” دستور دستگیری آنها را می دهد.

آنها هم که بر دار می شوند، کسانی از میان جمعیت انبوه بیکاران، گرسنگان و معتادانند. و همه قربانی

برنامه خصوصی سازی که به گفته “ یداله اسلامی” چیزی نبود جز “اختصاصی سازی نظامی” بعد از تغییر اصل 44 قانون اساسی که توسط رهبر انجام شد.

اعتراضات در دانشگاهها ادامه دارد.شعار مرگ بر دیکتاتور به مشهد و اهواز می رسد. روحانیونی که پایشان لب گور است، راه حل را ارائه می دهند.

کسانی که دهان باز کنند و از این کشتن روح و جسم، از نابودی قدم به قدم ایران بگویند، عاملان “فتنه” اند. اینان یا باید چون سیامک پور زند، روزنامه نویس 78 ساله  در حبس خانگی و دکتر محمدملکی هفتاد و پنج ساله با تن بیمار در محبس کودتا چیان، گام به گام به سوی مرگ بروند؛ یا باید چون هنگامه شهیدی جان خود را دست مایه مرگ یا زندگی کنند. یا مانند احمدزیدآبادی زیر مخوف ترین شکنجه ها بروند تا از “رهبر” عذر بخواهند. و یا در صف بسیاران در سلول های انفرادی زندان های مخفی سپاه باشند.

و در حکومتی که به گفته مجید محمدی “نظام اخلاقی اش  جزتحمیل، آزمندی، نیرنگ و دروغ” نیست، فریاد واسلامش جهان را پر کرده و رئیس دولتش که آن ماه می خواست با چاوز مثلا کمونیست برای اداره جهان برنامه بنویسد، و این هفته اردوغان مسلمان را شریک راه می کند، حتی برگزاری دعای کمیل هم مجاز نیست.

مامورین امنیتی دولت “امام زمان” به مجلسی حمله می کنند که بستگان زندانیان سیاسی دارند “ دعای کمیل” می خوانند. همه را می گیرند؛نوزده نفرشان رابه زندان اوین می فرستند. 

آنفلوانزای خوکی همه گیر شده است، کلاس ها نیمه تعطیل است. خانواده ها هراسانند.راه حل را مثل همیشه نظامیان در آستین دارند: سردار سرتیپ دوم پاسدار محمدصالح جوکار، که رئیس بسیج دانش آموزی باشد، خبر می دهد: “ما تا کنون در مدارس راهنمایی و متوسطه واحدهای مقاومت داشتیم و امسال در شش هزار مدرسه ابتدایی نیز واحدهای مقاومت دانش‌آموزی را تشکیل خواهیم داد. طی روزهای آینده یعنی در ایام هفته بسیج دانش‌آموزی، واحدهای مقاومت امیدان در سطح مدارس ابتدایی کل کشور تشکیل می‌شود.  این واحدها وظیفه ترویج فرهنگ بسیجی را خواهند داشت و مسوولیت این امر بر عهده معلمان بسیجی گذاشته شده است.”

موج اعتراض های دانشجوئی به مشهد و اهواز می رسد. فریاد “مرگ بر دیکتاتور” این دو شهر بزرگ را هم پر می کند. راه حل را روحانیون هم پیمان بانظامیان ارائه می دهند.

کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران که تازگی به این سمت منصوب شده است،  جمعه اول آبان ماه در نماز جمعه با تاکید بر لزوم اصلاح کتب دانشگاهی علوم انسانی در ایران می گوید: “برخی استادان این رشته ها هم مانند این کتاب ها که از غرب رسیده، رنگ غرب گرفته اند.گاهی انسان در این فتنه ها آنقدر که از اشرار ترس دارد باید از این کتب هم بترسد. لازم است انقلابی مانند انقلاب اول در دانشگاههای ایران صورت گیرد.استادان دانشگاه باید با مطالعه قرآن کتاب های تازه ای در این عرصه بنویسند و دنیا را در چارچوب علمی نجات بدهند.”

این روحانی عهد بوق مانند یاران نظامی و امنیتی  جوانش فکر نجات “جهان” است؛ اما میرحسین موسوی که حتی از حضورش در جشنواره مطبوعات هراس دارند، نگران “ایران” است. او می گوید: “خطر بزرگ ایجاد وضعیت انفجاری است.”

همین روزهاست که نظامیان اجازه ورود به پاکستان را می خواهند تا اعضای گروه جند اله را دستگیر کنند. شاید یازده نظامی ایرانی هم که در مرز توسط دولت پاکستان دستگیر شده اند، دستور داشته اند که این ماجراجوئی بزرگ را کلید بزنند.

آخرین خبر حکایت از آن دارد که: یک مقام محلی در یمن به خبرگزاری‌های بین‌المللی گفت “یک کشتی ایرانی حامل اسلحه که گفته می‌شود برای شورشیان شیعه شمال این کشور ارسال شده بود به همراه خدمه آن در دریای احمر و نزدیکی خلیج عدن توقیف شده است. پنج خدمه ایرانی این کشتی در حال حاضر تحت بازجویی‌اند.”

آدم کشی در داخل، ماجراجوئی های ایران بر باد ده در نزدیکی ایران، به وقت کشی در برنامه اتمی پیوند می خورد.

علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی هم که مانند باهنر و کیهان به “اتاق فکر” کودتا چیان  وصل است، با متهم کردن کشورهای غربی به نوعی “فریبکاری” گفت که “معادله دادن سوخت، در قبال دریافت سوخت از ایران، هیچ توجیه قانونی و عقلی ندارد”.

هنوز جوهر امضای توافق نامه  هفته گذشته  در ژنو خشک نشده، که رضا تقی زاده در سایت فارسی بی بی سی از “خطای پر هزینه ایران” صحبت به میان می آورد. روز بعد خبرگزاریها اعلام کردند: “تهران می گوید هفته آینده به معامله پیشنهادی که هدفش رفع تنشها بر سر برنامه هسته ای ایران است پاسخ خواهد داد.”

کارشناسانی که مساله اتمی جمهوری اسلامی رابدقت دنبال می کنند، اظهار نظر کردند که موافقت ژنو برای جلوگیری از بحران لو رفتن نیروگاه مخفی قم توسط شهرام امیری- دانشمند هسته ای ایرانی که که با اسناد ومدارک کامل بعنوان حج عمره به عربستان رفت و گفته می شود به آمریکا پناهنده شده- بوده است. از همان زمان پیش بینی می شد که جمهوری اسلامی دور تازه ای از سیاست وقت کشی راآغاز کند.

وقتی محمد رضا باهنر گفت که رهبر مخالف مذاکره آمریکاست، و کیهان تهران تیتر زد: نظام دستان خونین اوباما را نمی فشارد، پیش بینی کارشناسان رنگ واقعیت گرفت.

و جواب تهران در اواسط هفته، همان است که انتظار می رفت. قبول کلیات و نیاز به اصلاحات عمیق د رمورد جزئیات.

خاویر سولانا می گوید پیش نویس توافق وین نیازی به انجام تغییرات اساسی ندارد: “دستیابی به این توافق معامله خوبی بود و من فکر نمی‌کنم، نیازمند تغییرات اساسی باشد.”

 وزیر امور خارجه فرانسه نیز از “وقت‌کشی” ایران می گوید و از احتمال تشدید تحریم‌ها علیه تهران خبر می دهد.

کاخ سفید اعلام می کند:در جریان مذاکره تلفنی باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا،  با دیمیتری مدودف، رییس جمهوری روسیه، و نیکلا سارکوزی، رییس جمهوری فرانسه، رهبران سه کشور از پیش نویس طرح  تبدیل اورانیوم به سوخت هسته ای مورد نیاز راکتور تحقیقاتی تهران به طور کامل حمایت کرده اند.

ژنرال جیمز جونز، مشاور امنیت ملی رییس جمهور آمریکا روز سه شنبه به ایران هشدار می دهد که اگر در باره پرونده ای هسته ایش همچنان مقابله جویی کند واشنگتن دست به اقدامات ملموس می زند.
او تاکید می  کند: “هیچ چیزی از روی میز برداشته نشده است.” پیداست که از حمله نظامی سخن می گوید.

و هنری کسنجر که گویا درخواست پنهان جمهوری اسلامی راآشکار می کند، می گوید: “ضروری است که به مقامات ایرانی اطمینان دهیم امنیت ایران در دراز مدت تضمین خواهد شد. بدین ترتیب خواهیم توانست آنان را به عدم حمایت از حماس فلسطین و حزب الله لبنان متقاعد کنیم. دیپلماسی ای که بی شک روس ها نیز باید در آن دستی داشته باشند. “

شاید هم کمال ارودغان که شیک و پیک خودش را به تهران می رساند و در خبرهاست که برای “میانجیگری” آمده، همین پیام را دارد. نظام که عادت ندارد به مردم ایران خبر بدهد؛ باید منتظر ماند تامقامات و رسانه های” محرم” استکباری دهان باز کنندوچیزی بگویند تامردم “بیگانه” ایران بفهمند  دارند برایشان چه تصمیمی می گیرند.

تحلیگر سیاسی بی بی  سی در باره سفر نخست وزیرترکیه به جمهوری اسلامی، برواقعیتی دست می گذارد که دل هر ایرانی را به آتش می کشد: “ترکیه، بدون برخورداری از منابع خام و تنها با تجدید نظر در تعریف قدرت و روش‌های دست یافتن به غرور ملی واقعی، اینک به یک قدرت جهانی تبدیل شده و در جایگاه یک ابر قدرت منطقه‌ای قرار گرفته است. از این لحاظ ترکیه، با جمعیتی مساوی، در مسابقه توسعه اقتصادی، با دست خالی از ایران که برخوردار از منابع و درآمدهای باد آورده نفت و گاز بوده، با فاصله زیاد پیشی گرفته است.”

 و حالا ترکیه در “نقش برادر بزرگتر” به هوای مشارکت دردرآمد خداد میلیارد دلاری “پارس جنوبی” آمده است. بیهوده نیست که اردوغان طرف کودتا چیان را می گیرد، مجیز  رئیس دولت کودتا را می گوید و بیشتر از صدتن تجار محترم ترکیه که همراهش هستند برایش کف می زنند.

خانم ها، آقایان اوضاع میهن زخمی در پایان هفته اول آبان ماه 1388 از این قرار است:

بیژن صف سری معتقد است “در این سرزمین اهورایی، هراز گاهی “قحطی خدا” بوده است”؛ راست می گوید حالا هم “قحطی خداست” و البته وفور نماینده خدا و نایب امام زمان. یکیشان همین رئیس دولت کودتا که این هفته ناگهان “اصلاح طلب” واقعی از کار در می آید و می گوید “نخبگان و روشنفکران” هم به او رای داده اند.

د ارو دسته اش هم دارند برای سیزده آبان که قرار است سبز شود خط و نشان می کشند. باز هم “مردم” باید بیایند و در حالیکه نماینده کودتاچیان دارد باآمریکا مذاکره می کند، شعار مرگ بر آمریکا بدهند.

سردار علی فضلی، فرمانده سپاه سیدالشهدای استان تهران می گوید: “کانون فتنه اعلام کرد که در روز 13 آبان شیطنت هایی را خواهد داشت، در این زمینه نیز باید هوشیار باشیم و غفلت نکنیم.اگر نگران نباشیم در آینده مشکلات جدی تری را خواهیم داشت.”

او هم مانند علی جنتی “نگران” است. مبادا سبزها بیایند و شعار بدهند:

مهدی کروبی گفته است که در راهپیمائی شرکت می کند. اعلام حضور مجمع روحانیون مبارز هم یعنی آمدن محمد خاتمی. هرچند او هم هنوز- غروب چهارشنبه- مانند مهندس موسوی اعلام علنی برای حضور نکرده است.

کروبی که هر روز دلاورتر ظاهر می شود، درست می گوید: “وضع در اردوگاه مخالفان ما نگران کننده است.”

کاربه جائی رسیده که کودتا چیان ـ چنانکه عبد اله نوری می گوید- نه تنها از نمادهای رنگ سبز، حتی از دعای کمیل هم می ترسند. بیهوده نیست که دادستان کل کشور هم در روزهای آخر هفته مامورفیلترینگ محتوای اینترنت می شود.

کودتا چیان همانطور که فرمانده سپاه می گوید، می دانند: “ولی نمی‌توانیم بگوییم فتنه‌ها کاملا سرکوب شده و شعله‌های آتش این فتنه خاموش شده است.” پس برای خاموش کردن آتش سبز با تمام قوا می کوشند فضا را با ایجاد رعب و ترس آرام نگاه دارند و موسوی وکروبی را از جنبش سبز دور کنند.  طرح “وحدت ملی” رفسنجانی روی میز رهبر مانده است. مهدوی کنی در پی تشکیل کمیته هفت نفره ای است به همین نام. همه قدرت “راست” به تلاش افتاده که بدون مردم به وحدت ملی برسد. حامی اصلی طرح رفسنجانی، یعنی حبیب اله عسگر اولادی که سرکردگان حزبش نظریه پرداز و برنده اصلی سیاست “واردات”  هستند، گویا مامور شده موسوی و کروبی را به سوی”قدرت” بکشد.
او می گوید: “متأسفانه دو نامزد انتخابات موجب تفرقه در جامعه شدند، حتی اگر بگویند این چنین غرضی نداشتند. ما باید به این دو نامزد بگوییم به آغوش رهبری و مردم برگردند. اینها اگرخواسته باشید به آغوش رهبری، مردم، قانون اساسی بر گردید هیچ مشکلی وجود ندارد و وحدت تنها در سایه ولایت و قانون اساسی شکل می‌گیرد.”

و رهبران نیمه مدرن جنبش مدنی مدرن ایران حرف موسوی را می زنند: “هیچ وحدتی بی ملت ممکن نیست.”

و مثل کروبی می دانند: “نباید از میدان به در برویم.”

برای اولین بار بعد از انقلاب اسلامی، حلقه های آزادی در داخل و خارج کشور پیوند می خورد و نه در هیات افراد، بلکه درجامه گروههای سیاسی. بعد از حزب مشروطه، نوبت “اتحاد جمهوریخواهان ایران” می رسد که د رکنگره خود تصویب کند: “جمهوریخواهان ایران خود را جزئی از جنبش سبز ایران برای دفاع از حقوق شهروندی، دموکراتیک سازی عرصه سیاست و مناسبات اجتماعی می داند.”

و میدان نزدیک، 13 آبان است.  چنین روزی در سال 1358 تند روی انقلابی با اشغال سفارت آمریکا، سه دهه درگیری ومشکل برای ایران آفرید. امسال رهبر دانشجویان ـ موسوی خوئینی ها- زیر شدیدترین حملات است. برجسته ترین آنها که لباس انقلاب را با تن پوش اصلاح عوض کردند، در زندانند. و رئیس دولت زندانبانان هم کسی است که موافق حمله به سفارت آمریکا نبود و راه سفارت شوروی را نشان می داد.

او که محمود احمدی نژاد نام دارد، راهش از شکنجه گاه اوین گذشت و به سپاه رسید. او امروز دست دردست “ک گ ب” که وارث اتحاد شوروی شده است، راه سازش مخفیانه با آمریکا رادنبال می کند. امری که موسوی و کروبی در دومین دیدارخود آن را مورد بررسی قرار می دهند.

و امسال کودتاچیان شاخ و شانه می کشند.  گفته اند: “سه میلیون دانش‌آموز بسیجی در مراسم مبارزه با استکبار جهانی در راهپیمایی مقابل لانه جاسوسی حضوری سازمان یافته خواهند داشت”، “تا فریاد مرگ” سر دهند.

سبزها در شبکه های اجتماعی دست در دست هم می دهند و تدارک حضوری با شکوه و آرام را می بینند. سبزها به سوی افق، به جانب “زندگی” می روند.