با پسرم نشسته ام کارتون شنل قرمزی را نگاه می کنم. با رسیدن شنل قرمزی به منزل مادربزرگ و حمله گرگ بدجنس به او همه چیز مشخص می شود. گرگی که ماموریت دارد دستور پخت شیرینی های مادربزرگ را بدزدد او را طناب پیچ و در انبار زندانی کرده است تا شنل قرمزی را غافلگیر کند، اما ناگهان قهرمانی تبر به دست می رسد و گرگ تسلیم می شود. کلانتر که می رسد نیازی به تحقیق و بررسی ندارد زیرا تمام شواهد و قراین دست به دست هم داده است تا پیش داوریهای کلیشه ای ما و او را تایید کند. اما با آمدن بازرس و تحقیق جامعی که او انجام می دهد مشخص می شود همه ما اشتباه کردیم.
سالهاست پیش داوریهای ما و میل به درست بودن پندار های ما موجب شده است دیگری را بی دادن فرصتی برای دفاع، متهم، محکوم و مجازات کنیم. پیش از این، سالها پیش، یک طرفه به قاضی می رفتیم و راضی برمی گشتیم اما اکنون گامی فراتر نهاده و خود قضاوت هم می کنیم. شاکی، دادستان و شاهد و قاضی همه در یک تن خلاصه شده است. هر روز هم به دنبال متهمی تازه می گردیم تا نوبت خود را در محکمه “دیگری” به تاخیر بیندازیم.
و سپس اعدام خطاکاری که به گمان ما بزرگی خطایی که بدان معترف بودشایستگی بخشش را از او سلب کرده بود در سالهای آغازین پس از انقلاب 57 نمایش عمومی بخشی از میل فردی ما به درست بودن قضاوتهایمان درباره دیگری بود. تعاملی دوطرفه، گاه ارضاکننده و گاه ترسناک، آنگاه که در درستی نمایش و خطاکاری قربانی شک می کردیم.« تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها» آبی بود بر آتش شک و تردید ما. هربار با سکوت یا لبخندی پیروزمندانه قربانی تازه را بدرقه می کردیم و نترسیدیم که نوبت ما هم برسد چرا که هرکه را حساب پاک است از محاسبه چه باک است. فراموش کرده بودیم “محاسبه” اصولی دارد و آنچه در جریان است نه محاسبه که آئین قربانی کردن است.
بلوچها قاچاقچیان مواد مخدرند و یهودیها جاسوس اسرائیل، کردها همه کومله و دمکرات و تجزیه طلب و مجاهدین همه بمبگذار و تروریست، توده ایها مزدور، و روشنفکران خودفروخته و فاسد. قاعده ساده است، ما خود ان را ساخته ایم و خود باورش کرده ایم، هر که از ما نیست بر ماست.
پخش ویدیو سه فعال زیست محیطی کرد که به همکاری با پژاک و اقدام به بمب گذاری اعتراف می کنند از پرس تی وی و پنج ایرانی بازداشت شده توسط ارتش آزاد سوریه که به عضویت در سپاه قدس و کشتن زنان و کودکان در شهر حمص اعتراف می کنند از الجزیره، دو روی یک سکه هستند؛ سکه ای که در ایران بسیار رایج است و سالهاست کاربرد دارد. شاید گمان نمی کردیم این رویه انقلابی نیز قابل صادر کردن باشد و روزی علیه “خود ما” استفاده شود.
نخستین باری که مطمئن بودم اعترافات تلویزیونی زندانی علیه خویش به کل بی اعتبار و دروغین است زمانی بود که شنیدم اعترافات مرحوم دکتر مظفریان امام جماعت اهل سنت شیراز در تلویزیون استانی فارس پخش شده است. او اعتراف کرده بود که وهابی است و برای عربستان جاسوسی کرده است. ایشان چندی بعد از پخش آن اعترافات اعدام شد. کسب اعتراف تحت فشار از متهمان و تهیه ویدیو از اعترافات آنان پیش از آن در سالهای اولیه دهه شصت بسیار رایج بود و پس از آن هم دوباره رونق یافت.
در سالهای اصلاحات و پس از آن طیف ها و چهره های جدیدی در نمایش اعترافات نقش آفرینی کردند و خوش اقبالی آنان بود که عدم تعلقشان به کلیشه های ذهنی ما موجب تردید افکار عمومی در درستی اعترافات ایشان شد؛ تردیدی که سرانجامی به جز اعدام برای آنان رقم زد. اما این تحول تازه هم موجب نشد تا پیش داوریهای خود را کنار گذاشته و ایمان بیاوریم که اصل برائت همه را شامل می شود، همه بدون هیچ قید و شرطی.
و این حکایت تلخ همچنان ادامه دارد. حکم اعدام سعید ملک پور به دلیل نوشتن یک برنامه آپلود عکس در دیوان عالی کشور تائید شده است و چه مدرکی معتبرتر از اعترافات تلویزیونی او دال بر همکاری یا مدیریت یک سایت پورنوگرافی؟ زانیار و لقمان مرادی با تائید و ارسال حکم اعدامشان به دایره اجرای احکام در خطر فوری اعدام قرار دارند و ما گوشه ذهنمان در بی گناهی آنان تردید کرده ایم. آنان خودشان اعتراف کرده اند که عضو حزب کومله کردستان بوده و فرزند امام جمعه مریوان را ترور کرده اند. ما فراموش می کنیم آنها ماهها در انفرادی بوده و تنها مدرکی که برای محکوم کردنشان موجود است اعترافات خودشان است؛ اعترافاتی تحت فشار. ما فراموش می کنیم چون آنها را شخصا نمی شناسیم. ما تردید می کنیم در مورد ایشان اصل بر برائت باشد چرا که آنها کرد هستند و البته پدر یکی از آنها هم عضو یکی از احزاب مخالف کرد است.
فردا که دیر نخواهد بود این خطر وجود دارد که احکام اعدام فعالان زیست محیطی کرد هم به جرم به اعتراف ثابت شده تروریست بودن صادر شود و کمی آنطرف تر ممکن است ارتش آزاد سوریه ایرانی های بازداشتی را که به کشتن اهالی حمص اعتراف کرده اند و پاسپورت هایشان ویزا ندارد و از آن مهمتر کارت پایان خدمت هم دارند اعدام انقلابی کند و ما همچنان فراموش می کنیم که اصل بر برائت است چون مطمئنیم نظام ایران پشتیبان حکومت سوریه است و از سپاه قدس هر کاری بر می آید و اصلا آنها در این شرایط آنجا چه می کردند؟
راه میان بری وجود ندارد. اصل بر برائت است و این یعنی همه بی گناهند مگر آنکه در دادگاه صالحه علنی با حضور هیات منصفه و با رعایت کامل قانون آئین دادرسی خلاف آن ثابت شود. برای شروع
می توانیم هر روز به خود یادآوری کنیم که قاضی مرتضوی که در قضیه مرگ زهرا ابراهیمی و زندان کهریزک و هزار و یک موضوع دیگر متهم است و شهود زیادی هم بر خطاکاری او گواهی می دهند تا زمانی که اتهاماتش در دادگاهی صالحه رسیدگی نشود و محکوم نگردد بنا بر اصل برائت بی گناه است. فردا بسیار دیر است از همین امروز باید شروع کنیم.