پس از حادثه تلخ و دردناک آتش سوزی مدرسه “شین آباد”، یکی از روستاهای حومه پیرانشهر که تاکنون منجربه سوختگی شدید دهها کودک دانش آموز دختر و کشته شدن دو تن ازآنها شده است، وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی طی یک مصاحبه مطبوعاتی در پاسخ به پرسش خبرنگاران در مورد طرح تقاضای استعفای وی توسط نمایندگان مجلس، با خنده ای مضحک و معنادار خبرنگاران را مقصر قلمداد میکند؛گویا خبرنگاران میبایست قبل از حادثه، از محرومیت شین آباد پرده بر می داشتند تا به چنین روزی گرفتار نمی شدند و یا مسئولیت آتش سوزی را به گردن سرایدار مدرسه شین آباد می اندازد و بحث استعفا و قبول مسئولیت این حادثه را از خود دور می کند.
استعفا، عزل، قبول اشتباه و نقصان در اداره امور توسط منصب داران حکومتی یکی از اشکال روند حکومت داری مدرن است که خود بخشی از آن محسوب می شود؛ بدین معنا که از آغاز بکار هر کابینه حکومتی تا پایان، مسئولیت کلیه وظایف و نقشهای مرتبط با آن مسئولیتی جمعی و فردی محسوب می شود. استعفا تنها به معنای عدم توانایی در انجام وظیفه نیست بلکه استعفا به معنای تکریم حس مسئولیت است. گاهی نیز به معنای عدم هماهنگی فردی با گروه کابینه حکومتی است. گاهی فرد مسئول در جریان قبول مسئولیت و انجام کار بدلیل تفاوت در روش و الگوی عمل به این نتیجه می رسد با گروه کابینه حکومتی هم نظر و هم رأی نیست و تصمیم به استعفا می گیرد.
اما استعفا، عزل و محاکمه وزرا و مسئولین حکومتی که مرتکب جرمی می شوند یا اینکه در قبال مسئولیت شان پاسخگو نباشند در ایران امروز و زیر چکمه های استبداد دینی انتظاری غیر منطقی است. ولی این امر می تواند سئوال بسیاربزرگی در ذهن ها ایجاد کند که چرا تاکنون در طول عمر نظام جمهوری اسلامی عزل و استعفای وزرا صورت نمی گیرد؟ شاید بخشی از این قضیه به جناح بندیهای سیاسی و آثار مترتب بر آن بر گردد اما عمده ترین دلیل شاید در نظامی استبداد زده قابل جستجو باشد که شخصیت اقتدار طلب و دیکتاتورمأب تولید میکند. قدرت با استفاده از چه مکانیسمی به دیکتاتورها مجال استعفا و طلب بخشش میدهد؟ چرا چهارچوب قدرت در ایران، وزرا و مسئولان حکومتی را طوری تربیت می کند که استعفا و عذرخواهی گناهی نابخشودنی تلقی می شود؟ شخصیتهای اقتدارطلب چرا از مسائلی که به آنها مربوط است به سادگی عبور میکنند و خنده ای که برای دیگران بسیار تلخ و نابخشودنی است، برای شخصیت اقتدار طلب آرامش بخش است؟
قدرت، نه روان آدمهای اقتدار طلب که بدن آنها را نیز تغییر می دهد. قدرت باعث می شود تعداد زیادی از عوامل استرسزای روزانه از بین بروند، دیکتاتورها هیچ وقت نگران آنچه بر دیگران میگذرد نیستند. شخصیت اقتدار طلب نگران گرفتن حقوق و وام نیست. دیکتاتور مأبان نگران ایمن نبودن بخاری نفتی نیستند. دیکتاتورها بسیار کمتر از بقیه هورمون استرس زای کورتیزون دارند. به طور طبیعی رفتارهای غیراخلاقی حتی گناهان کوچکی مثل دروغ، باعث استرس میشوند. محققان روان شناسی بر این باورندکه “یک دروغگو باید چیزهای زیادی را سرکوب کند: حقیقت، هنجارهای اجتماعی، عذاب وجدان، هراس از عقوبت دروغ و توجه به منفعت دیگران. این سرکوب باعث ایجاد احساسات منفی می شود، عملکرد ذهن را کاهش می دهد و استرس فیزیولوژیکی به وجود میآورد”. اما دیکتاتورها هنگام هجوم استرسهای منفی به خاطر میزان پایین کورتیزون بهتر از بقیه میتوانند خود را جمع وجور کنند و به کمک احساسات و دیگر منابع با آن بجنگند. به همین خاطر آنها کمکم در برابر حس پشیمانی مصون می شوند.
افراد اقتدارطلب و دیکتاتورمأب که حاج بابایی، وزیر آموزش و پرورش نیز در آن الگو قرار می گیرد در موقعیّتهای سازمانی در برابر قدرت مافوق تسلیم محض است و از زیردستان نیز چنین تسلیمی را طلب میکند. این نوع افراد معمولا به جای توجه به محتوا به فرم موضوع مینگرد و ملاک ارزیابی در نظر چنین شخصیّتهایی به جای “محتوای سخن”، “کیستی گوینده” و به جای “سخن بهتر”، “سخن قویتر” است. چیرگی و قدرت گرفتن چنین شخصیتهایی یکی از آفتهای جامعه ایرانی و دستگاه سیاسی آن است که بطور کلی سه ویژگی قابل توجه دارند:
۱ - مشتاقانه از صاحبان قدرت و منصب پیروی میکنند ولی نسبت به افراد پائینتر از خود بسیار پرخاشگر هستند؛ به عبارتی آنها غلام حلقه به گوش قدرتمندان و بلای جان زیردستان هستند.
۲ - آنها با ذوق و شوق خود را با قوانین و سنتهای جامعه وفق و سازگار و جهان را سیاه و سفید تعبیر و تفسیر میکنند و طرف سیاه را لایق هر مجازاتی میدانند.
۳ - آنها شدیدا نسبت به گروههای اقلیت جامعه متعصب هستند و آمادگی پذیرش هرگونه تعصب متقابل را نیز دارند.
بر این مبنا ساختار قدرت در ایران به گونه ایست که هرم حکومتی کلیه افتخارات را به بالاترین مقام دولتی یعنی رهبری نسبت میدهد اما کلیه تقصیرات، جرایم و مشکلات حکومتی از بالای هرم حکومتی به پایین و متعاقب آن به قاعده اجتماع سرازیر می شود. بهمین دلیل در ساختاری که شخصیت اقتدار طلب تولید میکند هرگونه احساس مسئولیت و استعفای ناشی از آن دیده نمی شود و اساسا به زعم منصب داران حکومتی و صاحبان قدرت کلیه امور حکومتی به بهترین نحو ممکن انجام می گیرد و اگر مشکلی هم در میان باشد آن را یا به مواهب و غضب الهی یا به ندانم کاری مسئولین جز و یا به دشمنان برساخته و غیر واقعی نسبت می دهند.
البته هیچکدام از اینها نمی تواند باعث تبرئه دیکتاتورها شود، اما باید پذیرفت که مغز ما برای پذیرش قدرت مطلقه طراحی نشدهاست و دیکتاتورها ممکن است تا پایان بجنگند چون نمیفهمند که پایانهای دیگری هم وجود دارد.
نهادهای مدنی و نیروهای مردمی می توانند با پیگیری این حادثه که اتفاقا اولین بار هم نیست در ایران اتفاق می افتد، خنده بدون استرس وزیر آموزش و پرورش را به تلخی تبدیل کنند. بیگمان در صورت عدم پیگیری مردم و فعالان سیاسی- اجتماعی در کشوری که هنوز بیشتر از 30 درصد مدارس اش از بخاری نفتی استفاده می کنند این حادثه قابل تکرار است و جمهوری اسلامی بجای رسیدگی به مناطق محروم و روستایی کماکان به تجهیز نظامی خود در آنجا ادامه می دهد.