سه راه حل عملی ‏

نرگس توسلیان
نرگس توسلیان

اجازه دهید بحث “علی‌ سنتوری” را، از این جهت که مسالهٔ اعتیاد در بین جوانان تبدیل به یک معضل ‏اجتماعی شده است، دوباره زنده کنیم. طبق آمار منتشره، ایران یکی از بالاترین درصدهای اعتیاد را در ‏جهان دارد. اعتیاد، علل زیادی می تواند داشته باشد. اما علی‌ سنتوری، که حکایت بسیاری از جوانان ایرانی‌ ‏است، بنا به دلایلی خاص، معتاد شده است. همسر علی‌ سنتوری می گوید: “از همه چیز بدم میاد. از این ‏مملکت خشن، دروغ گو، بیرحم که همه رو معتاد بدبخت می‌کنه. کی‌ فکرشو می کرد؟ علی‌ سنتوری که ازاون ‏خانی آباد تا همین شمرون کوفتی همه عاشقش بودن، به این روز بیفته؟ مجوز همه کنسرتاشو لغو کردن. ‏کاستشو نذاشتن بده بیرون. واسه چندر غاز مجبور شد بره خونه هر ننه قمری بزنه. برای اجاره خونه، این، ‏اون، که چی‌؟ که پول نداشت. یکی‌ خواست بهش حال بده. یکی‌ تریاک داد. یکی‌عرق داد. کشید، خورد… آه… ‏علی‌ سنتوری…“‏

چون تا کنون، برای جوانانی که همدرد علی‌ سنتوری هستند، راه حلی جدی از سوی مقامات عالی‌ رتبهٔ ایران ‏و کارشناسان “متبحر” دولتی ارائه نشده، بدین وسیله می خواهم سه راه حل مجانی‌ را برای این گروه پیشنهاد ‏‏- توجه داشته باشید که راه حلهای اول و دوم در ارتباط با حکومت و راه حل سوم در خصوص خانواده های ‏متحجر کاربرد دارند:‏

راه حل اول : اگر می خواهید فیلم، قطعهٔ موسیقی‌ یا آهنگی بسازید یا مجموعهٔ اشعار خود را چاپ کنید، ‏یادتان باشد که حتما درابتدای فیلم یا کتاب خود، آن را تقدیم به یکی‌ از شخصیت‌های مهم حکومتی نمایید، تا ‏همواره درهای بسته به رویتان بازگردد. همچنین می توانید در مصاحباتی که می‌کنید، گاه با گوشه و کنایه، و ‏گاه آشکارا و علنا، عنوان کنید که آثار خود را تحت تاثیر اقدامات فلان شخص معروف حکومت ساخته اید. در ‏این صورت است که معجزهٔ خاموش اتفاق افتاده و مجوز خود را در یافت خواهید کرد.‏

راه حل دیگری نیز که می توانید به کار ببرید آن است که آثار هنری و ادبی خود را به مردم برخی کشورهای ‏دیگر، مثلا لبنان یا فلسطین تقدیم کنید. توجه داشته باشید که تفاوت این راه حل با راه حل اول در آن است که ‏در راه حل اول، شما اختیار عمل داشتید تا در بین سران حکومت، یک نفر را به میل خود انتخاب کنید، ولی‌ ‏در این جا، حق انتخاب خیلی زیادی ندارید. فرضا نمی توانید مردم سودان، چچن، کنگو یا قره باغ را انتخاب ‏نمایید؛ والبته شهروندان کشور خودتان – مثلا زلزله زگان بم – هم که کلا از این معادله خارجند. ‏

و اما راه حل سوم، برای مقابله با خانوادهای متحجر تجویز می شود. آدم اگر خانوادهٔ پولداری مثل خانوادهٔ ‏علی‌ سنتوری داشته باشد و پدری که صاحب کارخانه و رئیس صنف بلورفروش‌ها باشد، مگر مغزش پاره ‏سنگ خورده که خود را از حمایت‌های مالی خانواده محروم کند و زیر بار اجاره نشینی برود و در نهایت ‏برای “چندر غاز پول”، مجبور بشود برود “برای هر ننه قمری بزند” و الی آخر؟ پس چاره چیست؟ ‏

شاید اگر علی‌ سنتوری به مادرش می گفت که می‌خواهد سنتور یاد بگیرد تا بتواند در مولودی‌هایی‌ که در خانه ‏‏‌شان برگزار می گردد، برنامه اجرا کند و حتی چند قطعهٔ موسیقی‌ هم برای وقایع مذهبی می ساخت، می ‏توانست به طوری به مادرش ثابت کند که می‌خواهد موسیقی‌ را در خدمت چیزهای خوب بکار برد و مادرش ‏را راضی‌ نگه دارد تا دیگر به وی نگوید که “حرامی است” و “یا باید ساز کوفتیش را انتخاب کند و یا آن ‏خانه را”.‏

نویسنده امیدوار است که حدقل یکی‌ از این سه راه حل پیشنهادی موثر افتد و گره از کار “علی‌ سنتوری”‌ها ‏بگشاید. ‏