هوای سیاسی چنان سرد است که شاعر “زمستان” باید شعرش را دیگر کند و یخبندان قطبی استبداد را بر میهن با خطوط تازه هول و خون بنویسد.زنان ایران رابه بهانه حجاب می گیرندو می بندندو می زنند، پرواز هواپیمارا هنگام اذان ممنوع می کنند. به زنان روس حق حجاب می دهند. کارگران نان و پنیر فقر می خورند ومیلیون ها دلار هزینه خریدگندم گندیده می شود.خزر رابخشیده اند و صنعت یگانه تولید خاویار را بر باد می دهند.
چنین است فشرده اخبار و اقوال در نخستین هفته دی ماه۱۳۹۱:
دست کم سه میلیارد دلار از درآمدهای حاصل از فروش نفت به قیمت پایین صرف واردات گندم گندیده از دو کشور هند و پاکستان می شود.
پرداخت یارانه پنج برابری را دستمایه دور خیز انتخاباتی کرده اند و بی خبر نیستند که
نان سنگگ راباید۱۵ هزار تومان خرید.
پرونده نیمه بسته برنج های آلوده هندی دیگر بر سر زبان ها افتاده است و دبیر انجمن حمایت از تولید برنج کشور درباره واردات بی رویه برنج های خارجی هشدار می دهد.
اقتصاد ایــــران با تولید خاویــــــار خـزر وداع می گوید: میزان تولید خاویار دردهه ۶۰ بیش از ۲۰۰ تن، در سال ۱۳۷۰ بالای ۲۸۰ تن در سال بود. تولید سال ۱۳۹۰ زیر ۱۰ تن گزارش می شود. کشورهای دیگر از جمله امارات، دارند از ما جلو میزنند، خیلی جلوتر.
مرکز آمار سرانجام اعتراف می کند که یک سوم جمعیت کشور، بیکار است.
با نزدیک شدن به پایان سال و در حالی که توقع افزایش فعالیتهای صنعت چاپ وجود دارد، این صنعت با بحرانی بسیار عمیق و جدی روبرو است و بسیاری از چاپخانه ها تعطیل شدهاند و بقیه در آستانه تعطیلی قرار دارند.
خبرگزاری ایسنا، صحبتها، فریادها و اشگهای هر روزه بازنشستگان ذوب آهن اصفهان و تمامی مستمری بگیران بازنشسته صنعت فولاد کشور را پژواک می دهد: “با خوردن نان و پنیر در ۳۰ روز ماه باید بازنشستگی را سر کنیم وپس از ۳۰ سال کار تازه باید راه بیفتیم در یک خیابان، بایستیم پشت در مجلس و وزارت خانه و… به دنبال حقوقمان…”
سایت بازتاب که به نعل و به میخ می زند تا میان مردم و “نظام” جایی زیر سایه “مقام معظم” دست و پا کند، و سخت به دست و پاافتاده تا شعله ور شدن “فتنه” آینده رامانع شود، زیر عنوان “فتنه آینده ماهیت اقتصادی دارد” می نویسد: “اگر حوادث تابستان سال ۱۳۸۸ ماهیت سیاسی داشت و غرب برای تاثیرگذاری بر آن اقدامی انجام نداد، حوادثی که از بهار سال آینده باید انتظار آن را کشید، ماهیت اقتصادی دارد و غرب نیز در این حوادث احتمالی بیعمل نخواهد بود. ریشههای فتنه آینده را نه در اتاقهای فکر سیاسیون و کتابها و حتی رایانهها، بلکه آن را باید در سفرههای مردمی جستجو کرد که به سرعت در حال کوچک شدن هستند.”
شاهین فاطمی در مقاله بلندیگانه ای، نشان می دهد که این اقتصاد ویران، میراث سخن معروف ولی فقیه اول است که گفت” اقتصاد مال خر است”و حوادث روز عمیق تر شدن آنرا به تحریم ها پیوند می زند.
نشریه دی تسایت سخن احمدی نژاد در دور جدید “جنگ گرگها” را بررسی می کند: “تحریم ها جنگ اقتصادی است.”
اتحادیه اروپا، ۱۸ شرکت و یک فرد ایرانی دیگر را در فهرست تحریمهای خود قرار می دهد و شمار شرکتها یا اقلامی که در فهرست تحریمهای اتحادیه اروپا قرار گرفته به ۴۹۰ و شمار اشخاص تحریم شده به ۱۰۵ نفر می رسد.
روزنامه آمریکایی “وال استریت ژورنال” گزارش می دهد: “صادرات کالاهای خارجی به ایران از مسیر امارات متحده عربی در نیمه نخست سال ۲۰۱۲ تا ۳.۶ میلیارد دلار کاهش یافت که نسبت به مدت مشابه سال قبل ۳۲ درصد افت نشان میدهد.”
عبدالله الصالح، معاون وزارت بازرگانی خارجی امارات متحده عربی می گوید: “بهطور حتم تحریمهای بینالمللی علیه ایران تاثیر بزرگی در کاهش حجم مبادلات تجاری داشته و دلیل اصلی کاهش آمار ثبت شده است.”
محموداحمدی نژاد، در یک مصاحبه تلویزیونی حاضر می شود و توپ رادر زمین رقبا و گردن “۳۰۰ نفر” ی که “ ۶۰ درصد پولهای کشور را گرفتهاند و پس نمیدهند”، می اندازد. پاسکاری بین جناح های “نظام” در می گیرد. اصولگرایان احمدی نژاد را “سیاستمداری فریبکار” و “بیکفایت” می خوانند.و مصطفی پورمحمدی از عاملان اصلی کشتار تابستان ۶۷، رئیس دولت را به دادن “وعدههای توخالی” متهم می کند.
حمید رسایی، آخوندی که نامش به تازگی درتیم امنیتی کیهان- سعید امامی برجسته شده وحالا “ نماینده” مجلس است، باز بمیدا ن می آید تا “کار ناتمام را تمام ” کند. او فریاد می کشد “دوران خوراندن جام زهرگذشت” تانقش هاشمی رفسنجانی را در برگرفتن جام زهر توسط ولی فقیه اول برجسته و مهدی هاشمی، فرزند او را “ام الفساد” و “شاه کلید فتنهها علیه رهبری” معرفی کند.
تاریخ نشان خواهد داد که تلاش پیگیر برای تمام کردن کار خانواده هاشمی در داخل وخارج کشور، چه ربطی باشرایط حساس کنونی دارد. سرنوشت ایران در گرو جام زهر دوم است. کسانی جام رابه دست ولی فقیه دوم می دهندو کسانی از دستش می قاپند. اینان کیستند؟
غلامحسین الهام، سخنگوی دولت، تعداد کسانی که پول های کشور را گرفته اند به ۶۰۰ نفر می رساند و برای خاموش کردن آتش جنگ به سراغ “بیت” می رود: “برخی از جریانات طی ۸ ماه گذشته به شکلی جدی برای اسقاط دولت احمدی نژاد برنامه ریزی کرده بودند، اما با هوشمندی و حمایت های رهبری از گفتمان عدالت خواهی و ضدفساد احمدی نژاد، این پروژه شکست خورد”.
برخی از مفسران در تبیین روابط رهبری-ـ رئیس جمهور به این همپوشانی گفتمانی اشاره دارند وآن راسبب حفظ احمدی نژاد می دانند.
سردار احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی، به عقب برمی گرددو روی نقش مستقیم آیت اله خامنه ای در حفظ احمدی نژاد و سرکوب مخالفان دست می گذارد: “مصداق امروز افراد پیمان شکن، آقایان موسوی و کروبی و تعدادی دیگر هستند… در یک جلسه ای بعد از فتنه روز عاشورا ما به ایشان[خامنه ای] عرض کردیم که یک تعداد از کسانی که در این فتنه دخیل هستند باید دستگیر شوند. فرمودند بروید ابتدا احراز کنید بعد بیاورید پیش من از من مجوز بگیرید. بعد از احراز یک لیست ۴۰ نفره بردیم فرمودند؛ این چند نفر با من… قطعا در هر جای دنیا چنین اتفاقی می افتاد با عوامل آن برخورد خیلی شدیدتری می کردند”.
و درست درهمین روزها محمدخاتمی که به برپائی “کنگره اصلاح طلبان” دلبسته است، در دیداری با دختران میرحسین موسوی، تاکید می کند که “تداوم حصر میرحسین و رهنورد و کروبی نه شایسته کشور و آبروی انقلاب است و نه به نفع نظام.”
باید دید از “آبروی انقلاب” چیزی مانده است یانه، اما “نفع نظام” در ترفند ودروغ است که پایوران حکومت سرهم می کنند.
محمود احمدینژاد، می گوید: “راننده قطار اقتصاد فقط باید دولت باشد.” احمدیمقدم در مصاحبه با کیهان برادر حسین بازجو “شلکن سفتکن” در گشت ارشاد” راگردن او می اندازد و بااین دستور: “فتیله رسانهای را بکش پایین.”
شمس الدین حسینی، وزیر امور اقتصادی و دارایی و سخنگوی اقتصادی دولت، چاره ای جز اعتراف ندارد: “به خاطر تحریمها، ۵۰ درصد از وصول درآمدهای نفتی کشور کاهش یافته است.”
رستم قاسمی، وزیر نفت می فرماید: “شرایط در اوایل این تحریمها سخت بود، ولی جمهوری اسلامی از این «گلوگاه» عبور کرده است.”
لابد به همین دلیل هم هست که چین خواستارفسخ “دوستانه” قرارداد گازی ۵ میلیارد دلاری می شود.
“نظام” که به فرمایش یک “سردار” از “گلوگاه” تحریم ها عبور کرده است و در تنگه هرمز رزمایش دیگری را به انجام می رساند، باسخنان “سردار” دیگری وارد “گلوگاه” خاور میانه می شودو همه کشورها را به خاطر سوریه تهدید می کند.
سردار مسعود جزایری، معاون امور بسیج و فرهنگ دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح، که هر روز بیشتر در نقش سعید صحاف ظاهر می شود، با حمله به رهبران ترکیه، ایالات متحده، اسرائیل و کشورهای عربی آن ها را “مرتجع و وابسته” توصیف و تهدیدشان می کند: “این کشورها به زودی تاوان خونهای به ناحق ریخته مردم سوریه و خساراتی که بر این کشور وارد کردهاند را خواهند داد.”
علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، تهدید نظامی را با هشدار سیاسی می آمیزد: “جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه اجازه نخواهد داد نسخهای از خارج برای سوریه پیچیده شود. این را همه بدانند. ”
اخضر ابراهیمی نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور سوریه با طرح شش ماده ای جمهوری اسلامی که هدف اصلی اش حفظ بشار اسد است دردمشق بسر می بردو “نظام” همه تخم مرغ هایش را در سبد او گذاشته است.
روسیه هم مهره خودش را بازی می کند. ولادیمیر پوتین می گوید: “به هر قیمتی پای بشار اسد نمیایستیم.”
روی سخن هر دومتحد سوریه بادیکتاتور دمشق است که به مذاکره سوری-ـ سوری روی خوش نشان بدهند و نگاهشان به تغییرات کابینه باراک اوباما ودر مرکزش جایگزینی سناتور جان کری بجای هیلاری کلینتون در مقام وزیر خارجه.
رییس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی که پیشتر گفته بود “جنگ سوریه، جنگ ایران است”، در فشانی هایی می کند که بقول خودش خوراک رسانه های “غربی، عبری و عربی” می شود. حسن فیروز آبادی از دولت آمریکا می خواهد تا از فرصت تغییر وزیرخارجه استفاده وموضع خود در قبال “تروریست”های مخالف بشار اسد را، اصلاح کند:” دولت و حاکمیت سوریه بر اوضاع مسلط بوده و گروه های مردمی نیز در برابر تروریست ها ایستاده اند.”
عکس های جان کری در کنار محمد خاتمی منتشرو دستمایه چپ سنتی می شود تا مذاکره و مصالحه را نزدیک ببیند. رضا تقی زاده – تحلیلگر سیاسی- در مقاله ای درخشان سوابق جان کری را مرور و براساس اسناد، به نتیجه دیگری می رسدو به این پرسش که عنوان مقاله هم هست: “شانس توافق میان ایران و آمریکا با وزارت جان کری چقدر است؟” چنین جواب می دهد: “با حضور قابل پیش بینی جان کری در وزارت امور خارجه آمریکا شانس جمهوری اسلامی ایران برای دست یافتن به توافق جامع و اصولی با واشینگتن را باید کمتر از گذشته تلقی کرد. بر این اساس می توان انتظار داشت که دیپلماسی آمریکا در قبال ایران سختگیرانه از چهار سال گذشته شود.”
نشانه های این سختگیری از هم اکنون پیداست. اکثریت سناتورهای آمریکایی از هر دو حزب حاکم در نامهای به رئیس جمهوری آمریکا از او می خواهند فشارها را بر تهران افزایش دهد، تحریمهای شدیدتری وضع کند و یک ائتلاف نظامی برای حمله احتمالی به ایران شکل دهد. سناتورهای آمریکایی خواستار آن می شوند که آمریکا “حمایتش از مردم ایران و جنبش حقوق بشر و دموکراسی در ایران” را گسترش دهد.
همزمان بانامه سناتورهای آمریکائی، مجمع عمومی سازمان ملل به قطعنامهای در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران رای می دهد. این قطعنامه خواستار آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و همکاری با کمیسیاریای عالی حقوق بشر و نیز گزارشگر ویژه سازمان ملل شده است.
در تهران، اعظم طالقانی درنامه سرگشاده ای به رهبر جمهوری اسلامی می نویسد: “همین ماموران زندان و بازجویان «سران فتنه» هستند که نظام را از درون پوک میکنند و میپوسانند نه منتقدینی… همچون علیرضا رجایی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد.”
یخبندان سیاسی، مدام گسترش می یابد. از تهران به تل آویو می رود.بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، می گوید: “اگر در انتخابات ماه آینده اعتماد رایدهندگان شامل حال من شود هدف اصلی دوره بعدی کار من جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک تهدید هستهای خواهد بود.”
و از پایتخت اسرائیل به منامه پایتخت بحرین پر می کشد. شیخ صباح الاحمد الصباح امیر کویت، در افتتاحیه نشست سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، می گوید: “از ایران میخواهم در مسیر حل و فصل مسائل مورد اختلاف با شورای همکاری گام بردارد. به ویژه در موضوع جرایر سهگانه امارات، آن هم از راه مذاکرات مستقیم یا روی آوردن به داوری بین المللی.”
پاسخ رئیس دستگاه سیاست خارجی “نظام” از بالا و تحریک کننده است: “ایران کشوری مقتدر و عزتمند است که ریشه در تاریخ دارد. کشورهای دیگر چقدر تاریخ دارند؟ ما قرار نیست هر صحبت بی منطقی را جواب بدهیم. توصیه می کنیم فکر کنند بعد حرف بزنند. کاری نکنند در تاریخ توجیهی برای کردارشان نداشته باشند. آنها شرایطشان را میدانند ما هم وقت نداریم به این حرفها پاسخ بدهیم.”
زمستانی دیگر آغاز شده است. دور جدید مذاکرات هسته ای در راه است. نیویورک تایمز نگاه بد بینانه ای دارد: “معلوم نیست نظر رهبر چیست.”
برخی از دیپلماتهای غربی به مسائل باقیمانده درباره برنامه هستهای ایران اشاره میکنند و میگویند نمیتوان درباره موفقیت این مذاکرات مطمئن بود.
اسرائیل تهدید کرده است که اگر تا بهار یا اوایل تابستان آینده، جمهوری اسلامی برنامه هسته ای خود را متوقف نکند، دست به حمله نظامی خواهد زد.
اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، که از سوی اصولگرایان تندرو تحت فشار است و روز آخر هفته از کیهان لقب “عهد شکن” می گیرد، می گوید: “رفع مشکلات با دولت برآمده از انتخابات آزاد میسر است” و بازهم خواستار برگزاری انتخاباتی آزاد، شفاف و قانونی در ایران می شود.
مادر ستار بهشتی که راز قتلش فرزندش برملا و قاتلانش درامانند، هشدار می دهد: “ما را تهدید کردند که اگر از شکایت خود صرف نظر نکنید، دخترت را بازداشت خواهیم کرد و من هم شکایت خود را به خدا بردم. می دانم بالاخره روزی اینها باید پاسخگوی اعمال خود باشند و میدانم این شکایتها نیز هیچ کدام به نتیجه ای نمی رسد. ولی نه من و نه دخترم و هیچ کدام از اعضای خانواده اینها را نمی بخشیم و جای ستار را گرفته ایم و حالا هر کدام از ما ستاری دیگر شدهایم.”
سایت باز تاب که سخت نگران بر باد رفتن “نظام” است، می نویسد: “به نظر میرسد محافل راهبردی نظام باید به جای سناریونویسیهای سیاسی، در این اندک زمان باقی مانده به شعله ور شدن آتش فتنه درصدد علاج و مقابله موثر با آثار آن باشند؛ شاید چندماه دیگر خیلی دیر شود.”
و سناتورهای آمریکائی در نامه به باراک اوباما، می نویسند: “سرانجام جمهوری اسلامی به «تل خاکستر تاریخ» خواهد پیوست و نه به خاطر فشار آمریکا بلکه به خواست مردم ایران.”
تنها یک گوش که جا ی همه گوش ها را گرفته است، فریادی را که به فارسی و غربی، عبری و عربی فریاد می شود، نمی شنود. شاید صدای آشنای یارخراسانی از دور دست بر آیدو زمستان استبداد مذهبی را خوفناک و خانمان برانداز، از کوچه و خیابان به
“بیت” ببرد:
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
زچشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناحوانمردانه سرد است…آی…
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!
منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم
منم من سنگ تیپا خورده رنجور
منم دشنام پست آفرینش نغمه ناجور
نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در بگشای دلتنگم
حریفا میزبانا میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست مرگی نیست
صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد سحر شد بامداد آمد
فریبت می دهد برآسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان دستها پنهان
نفس ها ابر دل ها خسته و غمگین
درختان اسکلت های بلور آجین
زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهروماه
.
.
زمستان است……