موج درموج در کار رفُتن و روبیدن و کوبیدن بیانیه اتحاد “حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران” است. خشم را خطر تجزیه ایران بر انگیخته و مشت ها را، ازدست رفتن تمامیت ارضی ایران گره کرده است. چنین هم بایسته است وقتی ایرانی هستی به تمام و اگر صدای پای تجزیه می آید.
زنگ خطر را از مقاله یاری نازنین از تبار ملی- مذهبی شنیدم. گمانم هنوز این است که او با دیگر مردان این نحله از برای” وصل کردن” آمده اند ودرجیب” لولا”ی جادوئی اتحاد را دارند.
مقاله ابتدا بیانیه را بصورتی “فشرده” عرضه می کند: “برخلاف آنچه در عنوان دو حزب، مشخص و مشترک است، یعنی انتساب دو حزب (کومله و دموکرات) به «ایران»، متاسفانه در متن توافقنامه، نشانی از دغدغه نسبت به تمامیت ارضی کشور و استقلال میهن و حساسیت به وضع تمام شهروندان ایران (مستقل از جنس و مذهب و قوم و نژاد) به چشم نمیخورد. بجز چند مورد، یادی از «ایران» و کشوری که دو حزب خود را برخاسته از آن میدانند، نشده؛ مگر مواردی که حاکمیت و رژیم سیاسی حاکم بر کشور(جمهوری اسلامی) مورد اشاره قرار گرفته است. در چند جا، کلمه «کشور» در متن آمده که مشخص نیست ناظر به ایران امروز است یا ایران فردا یا «کردستان فردا»”.
این “فشرده ” پیچیده در تفسیر، راه را بر تبدیل بیانیه به سند جدائی طلبی می گشاید؛ تا دربخش دوم و اصلی مقاله تیغ تیز بر جانش نشیند.
بدون استفاده از” تفسیر” می توان فشرده مقاله موردبحث را چنین بدست داد:
- بیانیه به اتحاد” حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران “ می پرد ازد. درسطر آغازین بیانیه عبارت” کردستان ایران “ دیده می شود و درجابجای متن ۷ بار تکرار می شود. “حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران” از جانب مردم “کردستان ایران” سخن می گویند. بیانیه در سراسر متن خود را همراه “ دیگر نیروهای سیاسی کردستان ایران” و” اپوزیسیون ایرانی ، گروهها و جریان های مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور” می بیند ودر برابر”دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران “. بیانیه تاکید دارد:“دو طرف بر این باورند که بدون سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، تحقق دمکراسی و حقوق ملی ملیتهای ایران ، به ویژه ملت کرد تحقق نخواهد یافت. “
این “فشرده ” فارغ از پیشداوری منظر دیگری را می گشاید. ایران را در مرکزتوجه قرار می دهد، به این نکته مغفول توجه می کند که بیانیه توسط دو حزب کرد منتشر شده شده و درنهایت ازجدائی طلبی تن می زند.
اما این همه به معنای صحت تام وتمام “بیانیه” نیست. از زاویه دیدی که نام “کرد” برایش مساوی با تجزیه طلبی نیست،می توان با این نگرش انتقادی همراه شد که متن دقت لازم را ندارد و مانند اغلب متون متاخر سیاسی “پیراسته وآراسته” نیست. به ارزش و گوهر تک تک واژگان توجه نشده است. عباراتی مانند” ملیت های ایرانی” جای بحث بسیار دارد. هنوز اجماعی بر سر استفاده از” اقلیت”،” قوم” و” ملت” بوجود نیامده است و… همینطور” فدرالیسم” مطرح شده در بیانیه. هرچند “ فدرال” معنای تجزیه نمی دهد و تنها یکی از اشکال اداره کشورهای بزرگ درمتن واحدملی است، سخت می تواند شبهه بر انگیز باشد.
مقاله مورد بحث و بیانیه دو حزب کردستان ایران، مرا نگران تجزیه ایران ازاین جانب نمی کند، مگر اینکه نویسنده نازنین مقاله با دلایل درون متنی مرا قانع کندکه زمزمه جدائی طلبی بگوش می آید. دراین صورت بعنوان یک ایرانی کوچک با مشت های گره کرده در کنارش خواهم بود. ازهمه هستی برای ما جز نام ایران نمانده است.
نگرانی من از سوی دیگری می آید که سال ۹۱را سال برآمدن امید دیگر می بینم؛ سال غلبه بر تردید. سالی که گام های هنوز مردد اما جویای اتحاد درهمه روزهایش می دوند. از پاریس تا یوتوبوری، از بروکسل تا استکهلم، از واشنگتن تا لندن، راههای جدادر چشم انداز تاریخ بسوی مقصدیگانه ای می روند. کلن در تدارک نشست دیگری است. بعد از آن نوبت پراگ خواهد بود.
خردمندان “چپ” برای وحدت بزرگ گرد می آیند، رهروان عاقل “سلطنت” در پی برپائی جمع خویش اند، نخبگان بر “منشور ۹۱ “امضاء می گذ ارند. و کردها در جامه دو حزب عمده خود، حتی سند اتحاد منتشر می کنند. جان های شیفته جدا ازهم بهم می رسند، اشک در چشم و لبخند بر لب، دست دوستی می فشارندو به زمزمه و گاه به فریاد می گویند:
- قفل، یعنی کلیدی هم هست…
می توان دید که برای گشودن قفل زنگ زده استبداد،کلید پیدا شده است. اگر نمی توان همه را زیر یک چترجمع کرد، بگذار صاحبان عقاید گوناگون زیر چتر خود جمع شوند. گرد هم آئی زیر آفتاب، بعد از سالهای دراز زیستن در تاریکی، بی خطا امکان پذیر نیست. نهال های تازه سر برکشیده، نازک و سخت شکننده اند.
من، نگرانم در سرزمینی که همیشه سرکوب آزادی از کردستان آغاز شده است، خشم مااز تصور تجزیه ایران، مقدمه شکستن نها ل های تازه وحدت و گفت وگو باشد. و بیشتر نگران می شوم که می بینم طالبان جدائی آذربایجان سال هاست بساط و تلویزیون دارند و آشکارا سخن ازجدائی می گویند و حتی بانگی بر نمی خیزد. اما “بیانیه” دو حزب کردی موج های توفانی بر می انگیزد. توفان می شکند و می گذرد. داس خشم نهال های تازه را بر باد می دهد. نگرانم که موج بنشیند و ببینیم از هراس مرگ خودکشی کرده ایم. برای حفظ کردستان برخاسته و تمامی وطن بر باد داده ایم.
در بهاراتحاد که راه خویش به سختی از میان دیوارهای منجمد استبداد دیر سال می گشاید؛ چاره رفُتن و روبیدن و کوبیدن نیست.
چه خوب است امضاء کنندگان بیانیه به در خواست نویسنده مقاله پاسخ بگویند و با توضیح خویش نگاه ما را به آنسو برگردانند که باید باشد:
- تاریخ معاصر به ما می گوید درعصر قاجار بخش مهمی ازایران قربانی فتوای ملایان شدو به روزگار ما فتوای کسی که لباس شیخ و شاه به تن دارد، ایران را به سوی مهلکه ای مهیب می برد که کمترین آن تجزیه سرزمین پدری است.
و ماچاره ای جز اتحاد نداریم تا راه بر آخرالزمان ایران ببندیم.