آذر ماه خونین

عبدالکریم رستمی میرفرد
عبدالکریم رستمی میرفرد

بنویس اکنون کجاست رویامان، کجاست؟

کجاست بندْ بند استخوانهامان، کجاست!

 کجاست حرفهای گمشده. که میخواست گوش دنیا را کر کند!
[محمد مختاری]


داریوش و پروانه فروهر(اسکندری) سینه‌هایشان زیر ضربات کارد شکافته میشود، محمد مختاری ربوده میشود، و چندی بعد جناز‌ه اش در بیابانهای امیرآباد پیدا میشود، و فریبرز رئیس دانا بغض آلود بر پیکر بیجان محمد مختاری ندا سر میدهد که برای وداع ابدی نیامده تنها آمده تا تجدید پیمان کند.

محمود دولت آباد از ضّد ارزشهأیی سخن می‌گوید که عالم را در نوردیده و مختاری را حافظ مشعل آدمیت می‌‌نامد، هوشنگ گلشیری فریاد می‌زند که آنقدر عزا بر سرمان ریخته اند که فرصت زاری کردن نداریم، می‌گوید پیام را دقیق گرفته ایم(خفه می‌کنیم)، و جسورانه آمادگیش را برای قربانی شدن بخاطر جامعه مدنی و آزادی بیان، اعلام می‌کند: ما حاضریم، انتقام می‌خواهد این بار از خدا، از خدا می‌خواهد انتقام را از شب زدگان بگیرد؛فریاد‌هایی‌ که مستقیما بیت رهبر جمهوری اسلامی را هدف می‌گیرد.

اما هنوز خاک محمد مختاری خیس اشکهای قلم به داستان آزاده است، که محمد جعفر پوینده گوئی، تابع دوری از مختاری را ندارد، تنها چند روز بعد از ‌قتل محمد مختاری او هم قربانی میشود، و در کنار دوستش به خاک سپرده میشود، تا اینگونه آذر ماهی‌ خونین در تاریخ ایران جا خوش کند.اما پیش از این هم شاهپور بختیار، صادق شرفکندی، عبدالرحمن برومند، شهریار شفیق، …و حتی نویسنده آمریکایی(کلبنیکوف نویسنده آمریکایی مجله فوربز که مقاله‌ای با نام “آخوندهای میلیونر ایران” نوشته بود، وقتی از دفتر مجله در مسکو خارج می شود، به ضرب گلوله به قتل می رسد).

از منظر حقوقی به این سلسله قتلها و ترورهای سیستماتیک که با حمایت و توسط مامورین حکومت به انجام می‌رسد، تروریسم دولتی گفته میشود.

چرا تروریسم دولتی؟

داریوش آشوری، در دانشنامه سیاسی درتعریف ترور چنین

می‌گوید:

ترور، در لغت، در زبان فرانسه ، به معنای هراس و هراس افکنی است . و در سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومتها برای سرکوب مخالفان خود و ترساندن آنها ترور می گویند و نیز کردار گروه های مبارزی که برای رسیدن به هدفهای سیاسی خود، دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز می زنند، ترور نامیده می شود . همچنین ترور به معنای کشتار سیاسی نیز به کار می رود.”

اما برایان جنکینس که از خبرنگاران مشهور در معضل تروریسم است تعریفی‌ کاملتر ارائه میدهد، او از تروریسم دولتی به عنوان “جنگ از طریق قائم مقام” یاد می‌کند. وی می‌گوید: “این کشورها (پیروان تروریسم دولتی) بر محدودیتهای جنگهای متعارف واقف اند. بنابراین ترجیح می‌دهند از امکانات سازمانهای تروریستی، که خود راساً آنها را ایجاد کرده اند یا تغذیه مالی آنها را بر عهده دارند، برای تهدید دشمن یا اخلال در ثبات سیاسی و اقتصادی آن کشور یا ایجاد بی ثباتی سیاسی و اقتصادی در آن مملکت بهره گیرند”.

جنکینس معتقد است که این شکل از تروریسم به سرمایه گذاری بسیار کمتری نسبت به یک جنگ متعارف نیاز دارد، دشمن را از پای می‌اندازد و می‌توان ارتباط با تروریست ها را به طور کلی منکر شد.

تروریسم دولتی در واقعه، نوعی از تروریسم است که از طرف دولتهای اقتدار گرا با توسل به ابزار قانونی برای رسیدن به اهداف خاص که می‌‌تواند سیاسی، ایدئولوژیک و..به منظور اعمال قدرت از طریق خشونت باشد، صورت می‌‌گیرد. بزرگترین حامی‌ و توجیه کننده این سری اقدامات در واقع، قانون داخلی‌ همان دولتی است که اقدام به طرح ریزی چنین اقداماتی می‌‌کند.شاید یکی‌ از اولین تاثیرات این قبیل اقدامات، ایجاد رعب و وحشت در بین شهروندان یک جامعه، برای اعمال هر چه بیشتر سیاست‌های دولت باشد. از بارز‌ترین مشخصه‌های این نوع تروریسم، حضور و نقش پر رنگ مقامات دولتی در به انجام رسیدن این اقدامات است، برای مثال در جریان کشتار میکونوس، دادگاه آلمان به غیر از افرادی که اقدام به ترور کرده اند ، حامیان این عمل تروریستی را به صورت غیابی محاکمه می‌‌کند که در حکم دادگاه نام رهبر، رئیس جمهور، وزیر امور خارجه، وزیر اطلاعات و امنیت، فرمانده سپاه پاسداران …وقت ایران به چشم می‌‌خورد

 از عمده تفاوتهأیی که این نوع از تروریسم را از بقیه متمایز می‌کند، فاعلین این نوع عمل خشونت آمیز است، یعنی‌ ما در بحث تروریسم دولتی باحزب یا گروه، و یا فرد مواجه نیستیم، بلکه فاعلین مستقیما تحت نظر یک حکومت، و با اختیارت نامحدودی که از طرف حاکمیت دریافت می‌‌کنند، دست به کار انجام چنین قتلهأیی میزنند.در واقع مجریان ترور با پشتوانه های‌ درون حکومتی، برای رسیدن به خواسته‌های نا مشروع یک ساختار توتالیتر، و با پشتوانه‌های امنیتی و حاشیه‌های امنی‌ که قبلا از طرف حاکمیت ایجاد شده اقدامات خویش را عملی‌ می‌‌کنند کما اینکه میبنیم دگر اندیشان، و روشنفکرانی که به هر طریق از باب انتقاد با ساختار حاکم در ایران وارد میشوند، از دم تیغ گذرانده می‌‌شوند، از ‌قتل شاهپور بختیار در خارج از ایران و در اوائل انقلاب گرفته، تا کشتار بی‌رحمانه فروهر ها، مختاری‌ها که تماماً با پشتوانه های‌ حکومتی انجام مگیرد