نگاه

نویسنده
فردین بهاری

دستگیری پگاه، فروش آقایان ممنوع

سالیان متوالی ست که عادت کرده ایم در سینما نظاره گر فیلم های کمدی باشیم که یا بن مایه “فیلم فارسی” های قدیم را دارد و یا جمع آوری متلک ها و تکیه کلام های مردم کوچه و بازار است؛ اما بیشتر و آزاردهنده تر از هر دوی این ها هجو سخیف بازی و کلام فیلم است که سعی می کند تنها مردم را بخنداند.

 

 

این درحالی ست که از میان تمامی فیلم هایی که در سینمای کم رونق سال های اخیر ساخته می شود،  کمدی ها سهم زیادی را از آن خود کرده اند. روحیه خسته و مشکلات عدیده زندگی مردم آن ها را به سمت تفریحی سوق می دهد که دقایقی فراموشی را با خود بیاورد.

 ورود آقایان ممنوع  ورای حاشیه هایش، که نمی توان به آن ها اشاره نکرد، فیلم مقبولی ست. مقبول به آن جهت که توانسته گامی روبه جلو برای عوامل فیلم خصوصا”رامبد جوان” به حساب آید.

رامبد جوان سینما را اگرچه تا پیش از این فیلم به مثابه یک کارگردان خوب اجرا نکرده بود، اما با ساخت این فیلم نشان داد که می توان به توانایی های طنازی او و چهارچوب مند کردن منطقی این طنز امیدوار بود.

ورود آقایان ممنوع، به لحاظ بنیه داستانی، قُدر است. فیلمنامه قصه دارد و می توان چارگوشه آن را مثل بقچه ای به هم آورد و روایتی منسجم، منطقی و متکی بر تیپ ها را تعریف نمود.

 این مهم تریم وجه تمایز این فیلمنامه با دیگر فیلمنامه های ساخته شده توسط اوست. فیلم نامه ای که پیمان قاسم خانی نوشته است:شب های برره، مکس، سنپیترزبورگ، مارمولک و حالا: ورود آقایان ممنوع.

نخ حوادث داستان بر خلاف بسیاری از کمدی های آب دوغ خیاری این روزها، از یک استدلال منطقی در عمل و عکس العمل شخصیت ها برخوردار است. رامبد جوان در مقام یک مدیر توانسته است عناصری از کارآمدترین آدم ها را برای این فیلم گزینش کند.

داستان فیلم درباره دبیرستانی دخترانه است که مدیر دبیرستان عقایدی فمنیستی و ضد مرد دارد. تا به حال هیچ مردی چه معلم و چه والدین پای خود را به مدرسه او نگذاشته. او فردی خشن و ستیزه جوست. در میانه سال تحصیلی دبیر شیمی او به مرخصی زایمان می رود و او ناچار برای آنکه از مدرسه پسرانه رقیب عقب نماند و بتواند بچه های المپاد شیمی اش را به آزمون برساند، تن به انتخاب یک معلم مرد می دهد.

رفتارها ی سنجیده تیپ های داستان که گاهی به شخصیت نزدیک می شوند مانع از به هرز رفتن داستان شده و نمی گذارد فیلم به سمت ابتذال رود.

 

 

 اصلا داستان فیلم، داستان شناخت فیلمنامه نویس از تیپ ها ست. او معلم، دبیر، والدین و معلم ها را از آن اجتماعی گزینش کرده که می شناسد.

 بزرگترین نقطه قوت فیلم که دیگر محاسن را در پی دارد نگاه واقع بینانه و منطقی شخصیت ها و متعاقبا درک آنها توسط مخاطب است.

اگرچه به فراخور فیلمی که “کمدی موقعیت” به شمار می رود گاهی داستان قابل حدس است که این از معایب کمدی با مولفه های جدید به حساب می آید.

ویشکا آسایش، خانم مدیری ست که در زندگی شکست عشقی خورده. انتخاب بازیگری او بهترین است. یکی از دیگر شگردهای رامبد جوان برای انتخاب بازیگر دقیقا همین نکته است.

تا کنون مانی حقیقی وویشکا آسایش را در هیچ فیلم طنزی ندیده ایم. شخصیت هایی جدی با بازی هایی متفاوت از آنچه در این فیلم انجامش داده اند. این ترفند کارآمدی ست برای خارج شدن از کلیشه هایی که این روزها آفتی ست بر پیکر سینمای ایران، بازیگرانی که همیشه نقش های تکراری خود را بازی می کنند و حتی عکس العمل های آنان نیز قابل حدس است.

 

 

 اگرچه در این فیلم از بازیگران شناخته شده طنز چون رضا عطاران وعلی صادقی نیز استفاده شده است، اما برخلاف صادقی که نقشی فرعی دارد و می توانست هنرپیشه دیگری نقش او که یک کلیشه هزاربار دیده شده است را بازی کند؛ رضا عطاران بهترین گزینه برای ایفای نقش معلمی ست که سعی می کند برای استخدام و رسمی شدن خود را در دل مدیر بد اخلاق مدرسه جا کند. رضا عطاران یک استثناء در بازیگری سال های اخیر در ژانر کمدی ست.

او آن قدر جلوی دوربین راحت است که تماشاگر باور نمی کند او ذره ای از نقش خود فاصله دارد. انتخاب ویشکا آسایش با چهره و شکل ظاهری خاصش همان طور که گفته شد درخور توجه است. معلمی قدبلند که در نوجوانی ورزشکار بوده و حالا سعی دارد مردستیزانه کارها را در زندگی و شغلش پیش ببرد. قدم زدن های او، رانندگی اش، تیک های عصبی اش، خیره شدنش در چشم های فرد مقابل و چند نمونه دیگر از رفتارهای اینچنینی، او را برای مخاطب باورپذیر کرده است. مخاطبی که عادت کرده است آسایش را در فیلم های جدی و مذهبی ببیند این بار وجه دیگری از توانمندی “قطام”، ( سریال امام علی ) را از او می بینند.

 

 

مانی حقیقی پدر، پگاه آهنگرانی، شخصیت دکتری را بازی می کند که هفت خط روزگار است. او با دخترش و البته زن های دیگر خیلی راحت برخورد می کند و به قول خانم مدیر به زن ها نگاه ابزاری دارد. او را تا کنون در چنین نقشی ندیده بودیم و تصور نمی رفت بتواند در یک کمد فانتزی همان طور نقش آفرینی کند که در “درباره الی” به طور مثال.

 

“پگاه آهنگرانی” بازیگری که حالا دیگر روزهای اسارت خود را در زندان سپری می کند، با همان نگاه گیرا و کودکانه در کنار پدر و با کمک دیگر همکلاسی های المپیادی اش سعی می کند دوستی را که به دلیل ازدواج از مدرسه اخراج شده  را با نقشه ای که معلم ادبیات( بهاره رهنما) نیز در جریان آن قرار دارد به مدرسه برگردانند.

کمدی فانتزی ورود آقایان ممنوع از خط قرمزهایی گذشته است که کم تر فیلمی اجازه ورود به آن را تا کنون داشته و اگر هم اشاره هایی کرده است قیچی سانسور همیشه مانع از نمایش آن برای تماشاگر شده است. سکانس تنهایی مدیر و معلم شیمی در اتوموبیل و وجه کنایه آمیز حرف های جنسی دبیر شیمی و برداشت غلط مدیر از حرف های او نمونه ای از آن است.

فیلم با فروش خوبی روبه رو بوده  و رکورد داراست.

دستگیری پگاه آهنگرانی دختر سبزی که معصومیت در نگاه او موج می زند دلیل پررنگی برای فروش فیلم است. بازیگری که با بازی یکدست و روان نقش دخترکی معصوم  را بازی می کند. او که قصد دارد حق را به حق دار برساند و مانع از اخراج همکلاسی اش شود؛ خود این روزها بدون دوستان و همکلاسی هایش تنها به جرم آزادی خواهی در زندان اوین به سر می برد. تشویق او در چند سینمای شهر تهران هنگام نمایش فیلم کمترین عکس العمل به پاس قدردانی مردم از این هنرمند مردمی ست. هنرمندی که اگرچه سن و سالش آن قدر زیاد نیست که بتواند وارد عرصه سیاست شده و هرگز قصد چنین کاری را هم ندارد و تنها از سر تعهدی که در خانواده آنها موروثی ست با جنبش آزادیخواهانه مردم همراه شده است و همین تعهد است که مرزهای سیاست و هنر را مماس با یکدیگر قرار می دهد و “مصطفی تاج زاده”  سیاستمدار زندانی را، هنگامی که تنها چهار روز برای مرخصی از میله های سرد زندان فاصله گرفته است را به سالن سینمایی می کشاند که دختری با نگاه های معصوم دل تماشاگران را به درد می آورد…