آقای عادل! به چه می گویید امنیت شغلی؟

نویسنده
مزدک علی نظری

mazdakalinazari.jpg

هنوز بیست و چهار ساعت تمام از حرف های جناب دکتر “غلامعلی حداد عادل” رئیس خردمند مجلس شورای اسلامی، در جمع مدیران مسئول و سردبیران عضو “انجمن روزنامه‌های غیردولتی” نگذشته بود که خبری غیرمنتظره، شوک ویران کننده ای به کارکنان روزنامه ای چاپ تهران داد.

خبر که در کمال بی رحمی و توسط مدیر روزنامه “نگاه ورزشی” به همکاران اعلام شد، این بود: “این آخرین شماره روزنامه مان خواهد بود…”

روز پنج شنبه آخرین شماره نگاه ورزشی در حالی منتشر شد که بغض سنگین نویسندگان اش در آن به خوبی نمایان و تک تک نسخه های این نشریه با اشک نریخته آنان متبرک بود… دلیل تصمیم ناگهانی مسئولان روزنامه، سنگینی هزینه ها و عدم توانایی ادامه دادن راه، اعلام شد. اما مهم تر از این حرف ها، شنیدنی درددل بچه های “رهاشده” روزنامه بود: “حالا چه کنیم؟… باز بیکار شدیم… روی این حقوق حساب کرده بودم… قسط اتومبیلم… جواب صاحبخانه را… وای…!”

روز پیش از این واقعه شوم، حداد عادل گفته بود: “ما نباید از نقد مطبوعات نگران باشیم، کسانی باید از نقد بترسند که خطاکار باشند.” پس امیدواریم ایشان بی واهمه، پذیرای نه نقد، بلکه دیگر “شکواییه” جماعت روزنامه نگار از خود و همکاران شان باشند.

آقای عادل! شما می گویید: “امروز نه تنها امنیت شغلی برای مطبوعاتی‌ها وجود دارد، بلکه امنیت فکری برای دیگران نیز موجود است. آمار بسته شدن تعداد روزنامه‌ها در چند سال اخیر این واقعیت را ثابت می‌کند. تعداد روزنامه‌های بسته شده بسیار کم است و این نشان می‌دهد که فضا نسبت به قبل، طبیعی‌تر شده است…”

سوال ما این است:

  1. تعریف جنابعالی از “امنیت شغلی” چیست؟ راستش خیلی دوست داریم بدانیم آخر شما به چه چیز می گویید امنیت شغلی. این خیلی مهم است!

  2. با افتخار، از کم شدن آمار تعطیل کردن روزنامه ها می گویید؛ البته این خیلی خوب است، اما اصلاً چرا روزنامه ها را می بندید؟

  3. نمی دانم شما چقدر به مطبوعات توجه دارید؟ آیا تا به حال پای یک دکه روزنامه فروشی ایستاده اید؟ آیا نمی دانید تعداد روزنامه های ما نسبت به آن چند سال قبل که فرموده اید، چقدر کم تر شده؟ آیا توجه ندارید که دیگر هیچ سرمایه گذاری روی مال اش قمار از پیش باختهء روزنامه منتشر کردن، را نمی کند؟ راستی اگر از دور هم نگاهی می انداختید، می دیدید که دیگر صبح ها ملت دور دکه های مطبوعاتی حلقه نمی زنند، دیگر روزنامه نمی خرند. آن ها که از این حلقه وحشت داشتند و دست به گسستن آن زدند، انصافاً کارشان را خوب بلد بودند…

  4. هم فکران شما اینجا، روی نت، هم دست از سر ما برنداشته اند. تا سایت مان فیلتر نشده بگوییم که چهار روز قبل هم “مریم آموسا” خبرنگار بخش ادبی “خبرگزاری کار” (ایلنا) از کار بی کار شده بود تا امنیت شغلی که از آن گفته اید، بیشتر زیر سوال برود!

نمی دانیم منبع اطلاعاتی شما در رابطه با مطبوعات، کجا و چه کسی است؟ شاید شب ها که با اهل منزل خلوت می کنید، آقازاده (سیدفرید حدادعادل) برای تان از کار تازه شان در هفته نامه “همشهری جوان” تعریف کرده اند؟ هم او که چندی قبل به یک باره و بی دلیل، در راس این مجله قرار گرفته؛ مجله ای که اصلاً با شورای تحریریه اداره می شد و اتفاقاً بی سمت سردبیر هم خوب داشت پیش می رفت. ولی حالا…

شما از “اصلاح قانون مطبوعات” گفته اید؛ آیا این اصلاحات موردنظر، در جهت بهبود شرایط کار و برداشتن بندها از دست و پای عمله رکن چهارم دموکراسی است، یا فقط راهی برای “قانونی” کردن فشار و افزودن بر نظارت ها؟ شما به “یارانه مطبوعات” و فشار اقتصادی در مطبوعات اشاره کرده اید؛ گفته اید: “ما در مجلس هر کاری که از دستمان برآید برای کمک به مطبوعات و تقویت آن‌ها انجام خواهیم داد.” شک نداریم آقا، شک نداریم. اما باز باید از منظورتان سوال کنیم؛ غرض تان از “مطبوعات” کدام هاست؟ کیهان و رسالت و همشهری و جام جم؟ پس بقیه چه؟ آن دسته از همکاران ما که خوشند برای دل خودشان قلم می زنند چه؟ آن هایی مان که به روزنامه های موردنظر شما حتی راه شان نمی دهند، همان ها که دوست دارند استقلال فکری و عقیدتی شان محفوظ باشد، و خلاصه اینکه شب بی عذاب وجدان سر به بالین بگذارند چه؟

هنوز ننگ “پاکسازی” روزنامه “ایران” (پس از تعطیلی و گشایش دوباره) یادمان نرفته است. یادمان نرفته است که حجاب چادر را در آن روزنامه دیگر اجباری کردند تا “هر که مشکل دارد، برود!” یا آن روزنامه دیگر که حتی به اندازه سبیل “برادران” هم کار داشت و بهانه برای دک کردن غیرهم فکران فراوان…

نه آقای حداد! نه جناب عادل! هنگامی که شما در دانشگاه درس می دادید و با آن پیکان سفید رنگ از پیچ خیابان جلفا وارد می شدید، حکیم قابل احترامی بودید که همه برای آغاز سخنوری تان لحظه شماری می کردیم. از خودتان سوال کنید که چه اتفاقی افتاده، چرا دیگر گفته هایتان از “حقیقت” دور شده، “واقعیت” را نمی بینید و خلاصه اینکه دیگر آن عادل آن روزها نیستید؟

منبع : خبرنگاران صلح