گفتار حقوق بشر، گذار از حاشیه به متن

سهراب رزاقی
سهراب رزاقی

گفتار حقوق بشر، فرهنگ مشترک بشریت است مردم در همه جا باید این “زبان مشترک بشریت” را بیاموزند و با آن سخن بگویند. در محیط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زندگی روزمره خود آن را محقق سازند. مهمترین وظیفه و مسئولیت روشنفکران و فعالان مدنی- سیاسی  ایرانی در شرایط کنونی بسط گفتارهای دموکراسی، صلح و حقوق بشر است.

حقوق بشر آن حقوقی هستند که به همه احاد جامعه – افراد و گروههای اجتماعی تعلق دارند.  گفتار حقوق بشر در عصر جدید، تجسم معیارهای اساسی و بنیادینی هستند که بدون آن حقوق  مردم نمی‌ توانند  شأن انسانی خود را محقق سازند. از اینرو،  حقوق بشر عام و جهانشمول است ونمی توان با تمسک به نسبیت فرهنگی آنرا محدودکرد. هیچ فردی مجبور نیست حقوق بشر را کسب کند یا استحقاق آن را داشته باشد بلکه به صرف انسان بودن، همه انسانها دارای آن حقوق می باشند.

حقوق بشر یک مجموعه بهم پیوسته وغیر قابل انفکاک است، به عبارت دیگر عناصرحقوق بشر یک کل منسجم وبهم پیوسته است، تمامی عناصر حقوق بشر بخشی از اجزای یک منظومه هستند و نمی توان آنها را از هم جدا کرد.

حقوق بشر الهام‌بخش یک دنیای دموکراتیک، عادلانه و صلح‌آمیز است و حداقل معیارها را برای نحوه رفتار افراد و نهادها رسمی با مردم و گروههای اجتماعی - سیاسی را وضع می‌کند. آن معیارها و موازین همچنین قدرت اقدام و دفاع از حقوق خود و دیگران را به افراد وگروههای اجتماعی می‌دهد.

حقوق بشر یک معضل گرهی جامعه ایرانی است.  علیرغم تلاشهای فعالان و سازمانهای حقوق بشری در ایران، گفتمان حقوق بشر همواره  یک گفتمان حاشیه ای، حتی میان روشنفکران ایرانی و فعالان سیاسی و اجتماعی بوده است.

گفتار حقوق بشر با چهار چالش عمده در جامعه ایران مواجه بوده است. 1. چالش تئوریک با قرائت های از اسلام، گفتارهای تجددستیز، گفتار های چپ و… 2. چالش دوم،  حکومت و ایدئولوژی مسلط، 3. فرهنگ عمومی  جامعه و ناتوانی محیط و 4. ضعف و کم خونی حاملان گفتار حقوق بشر در ایران است.

هدف اصلی این نوشتار تبیین چگونگی گذار گفتار حقوق بشر از حاشیه به متن است.

 محور اول،  مختصات و دقایق گفتار حقوق بشر است.موضوع قربانیان نقض حقوق بشر یکی از مهمترین دقایق آن است.

دومین محور دوم تشریح فعالیتهای سه نسل از  فعالان حقوق بشر در ایران  در بسط گفتار حقوق بشردر ایران است؛ نخستین جرقه های فعالیت های حقوق بشری در ایران به پیش از انقلاب 57 بر می گردد. در سال 56 با ابتکار مهندس بازرگان و جمعی دیگر از فعالان سیاسی و اجتماعی “جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر” تاسیس شد. این امرنخستین اقدام جدی و سازمان یافته در رابطه با فعالیتهای حقوق بشری در ایران است که می توان آن تجربه مشترک رانسل اول حقوق بشر در ایران نامید.

دومین نسل فعالان حقوق بشر با پایان جنگ ایران و عراق، فروکش کردن هیجانات انقلابی و بازگشت به گفتمان توسعه، مجال ضهور و بروز می یابندکه مهمترین مشخصه آن جنبه آکادمیک آن است.  سومین نسل حقوق بشر با بازشدن فضای نسبی سیاسی و آغاز دوران آزادسازی سیاسی پدید می آید؛ در این دوره تاریخی فعالان و سازمانهای حقوق بشری نقش مهمی در بسظ گفتار حقوق بشر ایفا کردند.

محور بعدی مقاله، فرصتها و چالش های موجود در برابربسط گفتار حقوق بشر به ویژه پس از انتخابات (22خرداد 1388) است من معتقدم در صورت عدم درک شرایط کنونی، برخوردمنفعلانه از سوی فعالان مدنی و سکوت ومسامحه جامعه مدنی جهانی، دورنمای روشن، شفاف و مثبتی برای گفتار حقوق بشر قابل ترسیم نیست و در نهایت در صورت تداوم شرایط کنونی و عدم مقاومت در برابر سیاستهای جایگزینی رژیم، “جامعه مدنی کاغذی” جایگزین جامعه مدنی مستقل خواهد شد.

محور پایانی، پیشنهاد راه کارهای برای بسط گفتار حقوق بشر و گذار از گفتار حاشیه ای به متن در جامعه ایرانی است.

1.    طراحی و اجرای برنامهای برای ترویج وحمایتگری(ادوکسی) گفتار حقوق بشر در بین فعالان سیاسی و مدنی به ویژه   نسل سومی ها ی فعال در جنبش حقوق مدنی – سیاسی ایران در داخل و خارج کشور

2.    تشکیل شبکه همکاری بین فعالان و سازمانهای حقوق بشری فعال در باره موضوعات حقوق بشر در ایران

3.    در دستور کار قراردادن پروژه های « قدرت یابی شهروندان وآزادی انجمنها»یکی دیگر از راهکار ها است.

4.    بازسازی شبکه های تخریب شده حقوق بشری در ایران و تربیت و آموزش نسلی جدیدی از فعالان  حقوق بشر یکی دیگر  از برنامه ها در شرایط پر مخاطره کنونی است.

 

متن سخنرانی در همایش فرهنگ آزادی های مدنی، حقوق بشر و دمکراسی در ایران در دانشگاه مریلند