چرا جمهوری اسلامی تکذیب می کرد

ایلیا جزایری
ایلیا جزایری

» ماجرای چهار دیپلمات ایرانی ربوده شده در لبنان

27 سال از ماجرایی که “ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی در لبنان” نام گرفته، می گذرد. تا کنون جمهوری اسلامی بارها تاکید کرده که اطلاعاتی مبنی بر زنده بودن این چهار نفر و حضور آن ها در زندان های اسرائیل در دست دارد. محمود احمدی نژاد هم  در سفری که اکتبر گذشته به لبنان داشت، همسر و فرزند یکی از ایرانی های ناپدید شده را با خود برده بود و هم در سخنرانی های عمومی و هم در مذاکرات خود با مقام های لبنانی، خواستار آزادی “چهار دیپلمات ایرانی ربوده شده توسط اسرائیل” شده بود. قبل از آن خانواده ایرانی های ناپدید شده به لبنان رفته و با میشل سلیمان رئیس جمهور این کشور دیدار و گفت و گو کرده بودند. در این دیدار  سلیمان قول داده بود که خود شخصا سرنوشت آن ها را پی گیری کند. اما حالا سایت های دولتی ناگهان خبر از کشته شدن این افراد داده اند.

رسانه های مختلف لبنان، ماجراهایی غیر از آنچه جمهوری اسلامی بر آن تاکید دارند، درباره سرنوشت چهار فردربوده شده مطرح کرده بودند؛روایاتی که جمهوری اسلامی هیچ گاه زیر بار آن ها نرفته و همواره تاکید کرده بود که اطلاعاتی مبنی بر زنده بودن چهار ایرانی ناپدید شده در دست دارد. اسرائیل هم ماجرای حضور ایرانی ها در زندان های خود را تأیید می کند و نه تکذیب. “ایلی الحاج” خبرنگار لبنانی در گزارشی که در روزنامه “النهار” منتشر کرده است می نویسد سکوت اسرائیل در این جریان به این خاطر است که امید دارد بتواند خبری از سرنوشت خلبان ناپدید شده خود در لبنان “رون آراد” به دست بیاورد.

اما ناگهان شنبه سایت اصولگرای “رجا نیوز” نزدیک به محمود احمدی نژاد، در گزارشی با عنوان “ شهادت؛ سرنوشت 4 دیپلمات ایرانی گروگان گرفته شده در لبنان”، از کشته شدن این چهار نفرخبرداد.

پذیرش کشته شدن این چهار ایرانی توسط مقامات جمهوری اسلامی در این برهه از زمان از دید کارشناسان عجیب تلقی شده، به ویژه اینکه مقامات جمهوری اسلامی تا کنون همواره تمام اطلاعاتی مغایر با زنده بودن آن ها در زندان های اسرائیل را رد کرده اند.

از اینکه در پس پرده چه می گذرد، اطلاعی در دسترس نیست، اماآنچه که پیشتر درباره سرنوشت چهار ایرانی ناپدید شده در لبنان در برخی از رسانه ها منتشر شده، خواندنی است.

 

داستانی دیگر

تا کنون داستان های مختلفی درباره این چهار ایرانی گفته شده است. مقامات جمهوری اسلامی هم بارها تأکید کرده اند شواهدی در دست دارند که این چهار نفر زنده هستند. آن ها به این داستان مشهور استناد می کنند که این چهار نفر توسط گروه موسوم به “نیروهای لبنانی” که ریاست آن ها را سمیر جعجع بر عهده دارد، ربوده و به اسرائیل تحویل داده شده اند.

اما منابع نزدیک به جعجع، ماجرایی دیگر تعریف می کنند  که در سایت “شفاف الشرق الاوسط” منتشر شده که در نوع خود قابل بررسی است:

6 ژوئن 1982 حمله اسرائیل به لبنان آغاز شد. در آن هنگام ایرانی ها خرمشهر را از دست ارتش عراق باز پس گرفته بودند. ایرانی ها مایل بودند که جنگ را تا رسیدن به کربلا ادامه دهند، اما لبنانی ها و فلسطینی هایی که برای شرکت در کنفرانس بین المللی حمایت از “مستضعفین جهان” در تهران حضور داشتند، از ایرانی ها می خواستند که به جنگ خود با عراق پایان دهند و نیروهای خود را به لبنان ارسال کنند. پس از بحث و جدل های فراوان، آقای خمینی با ارسال یک گردان به لبنان موافقت کرد که با سرعت گردان مشهور”قدس” تشکیل شد. گردان قدس متشکل از 800 عضو سپاه پاسداران، شامگاه 11 ژوئن به دمشق پایتخت سوریه رسید. سوری ها که پیش از این در جریان قرار نگرفته بودند، بسیار حیرت زده شدند. پس از 7 تا 8 ساعت مذاکره، سوری ها نیروهای ایرانی را به اردوگاهی نظامی در منطقه “زبدانی” رساندند و اردوگاه را با شمار زیادی از سربازان ارتش و تعدادی تانک و موشک محاصره کردند. سوری ها از نیروهای ایرانی خواستند به هیچ وجه ارودگاه را ترک نکنند.

12 ژوئن، حافظ اسد رئیس جمهور وقت سوریه، توافقنامه آتش بس با اسراییلی ها را امضا کرد و نیروهایش را از مناطق جنوب و جبل لبنان عقب کشید. اما نیروهای سوری که در بیروت پایتخت لبنان حضور داشتند، تا زمان پایان محاصره این شهر تحت امر سازمان آزادیبخش فلسطین در آن ماندند.

پس از امضای توافقنامه آتش بس با اسرائیلی ها، دیگر موافقت سوری ها با انتقال نیروهای ایرانی به منطقه بقاع لبنان دور از انتظار بود. سوری ها محاصره اردوگاه زبدانی را مستحکمتر کردند.

در همین حین، “ابوجهاد” (خلیل الوزیر) از فرماندهان جنبش آزادیبخش فلسطین، “عماد مغنیه” (که بعدها فرماندهی چریک های حزب الله لبنان را بر عهده گرفت) را به اردوگاه زبدانی فرستاد که او موفق شد با همکاری یک افسر سوری، فرمانده نیروهای ایرانی را از اردوگاه خارج کند. این فرمانده کسی نبود جز “حاج احمد متوسلیان”. متوسلیان بحث و جدل های بسیار تند و جنجالی با حافظ اسد و برادرش رفعت که آن هنگام در نظام سوریه نفوذ و اعتبار داشت و به مواضع ضد اسلامگراها مشهور بود، از محل حضور خود در لبنان به راه انداخت.

متوسلیان که به منطقه بقاع لبنان منتقل شده بود، به طرابلس رفت و با  ”شیخ سعید شعبان” دیدار و درباره بسیج سنی ها برای کمک به مقاومت لبنانی و فلسطینی گفت و گو کرد. در آن هنگام اسلامگرایان جدید لبنانی و در رأس آن ها “شیخ صبحی الطفیلی” (اولین دبیرکل حزب الله)، “شیخ راغب حرب” و عماد مغنیه، به جنبش فلسطینی فتح که ریاست آن را “یاسر عرفات” بر عهده داشت، بسیار نزدیک بودند.

متوسلیان از طرابلس به بیروت رفت تا از مقام های رسمی ایرانی بخواهد رسما وارد عمل شوند و موافقت سوری ها را با انتقال نیروهای ایرانی محاصره شده در زبدانی به بقاع جلب کنند. پس از آن با همراهی “محسن موسوی” کاردار سفارت ایران در بیروت یک راننده و یک محافظ، بار دیگر به سوی طرابلس رفت.

در ایست بازرسی “برباره” نیرویی ویژه وابسته به “ایلی حبیقه” مسئول سازمان امنیتی گروه “نیروهای لبنانی”، چهار ایرانی را متوقف کرد. مشهور است که حبیقه با سوری ها و اسرائیلی ها به طور هم زمان همکاری می کرد و بارها نیز به کشتار اردوگاه صبرا و شتیلا متهم شده است. معاون سابق حبیقه  ”رابرت حاتم” که به نام “کبرا” شهرت داشت، در خاطرات خود که در سال 1999 منتشر شده است می نویسد که حبیقه دستور قتل چهار ایرانی را صادر کرد و پس از تیرباران، جنازه های آن ها در زیر زمین یکی از ساختمان های وابسته به “نیروهای لبنانی” به فرماندهی حبیقه در منطقه کرنتینا در شرق بیروت دفن شد. به نوشته روزنامه فرامنطقه ای الشرق الاوسط، جعجع نیز پس از آنکه جولای 2005 از زندان آزاد شد، تأکید کرد که چهار دیپلمات ایرانی کشته شده اند.

اما در باره جنازه های چهار ایرانی، کوبرا در سال 1999 در گفت و گو با الشرق الاوسط گفت: “در یکی از روزهای سال 1983، “پل عریس” رئیس زندان کرینتینا از مسئول خدمات زندان خواست زیرزمین را پاکسازی کند زیرا در خواست ها برای بازگرداندن چهار ایرانی رو به افزایش بود پس می بایست از جنازه ها خلاص می شدند. پس جنازه ها سوزانده شد و باقی مانده آن ها در “دره جمجمه ها” در بلندی های کوه “صنین” در نزدیکی منطقه “کسروان” انداخته شد.”

  

ماجرا در روزنامه النهار

روزنامه لبنانی “النهار” دو سال پیش در مقاله ای به قلم “ایلی الحاج” با عنوان “چهار دیپلمات های ایرانی در آینه دروغ های رد و بدل شده” به بیان جریان کشته شدن آن ها پرداخت.

در این گزارش که “الحاج” ماجرایی را که “زاهی البستانی” معاون بشیر جمیل رئیس جمهور وقت لبنان برای او تعریف کرده نوشته، آمده است: “27 سال پیش در یک روز گرم تابستان، زاهی البستانی معاون بشیر جمیل که در آن هنگام به عنوان رئیس جمهور لبنان انتخاب شده بود، وارد سال جلسات مشهور به “مجلس حزب” شد. ایلیا حبیقه مسئول  وفت سازمان امنیت فالانژ های لبنانی در این اتاق حضور داشت. البستانی به حبیقه گفت که رئیس جمهور سرنوشت چهار دیپلمات ایرانی را که در جاده طرابلس- بیروت ناپدید شده اند جویا شده است.”

بر مبنای آنچه در این گزارش آمده، حبیقه در پاسخ به سوال البستانی گفته: “کاش دیروز که اینجا باهم نشسته بودیم، این حرفها را به من زده بودی. آیا یادت هست پرونده ها را روبروی خودم مرتب می کردم؟ پرونده آن ها را سمت چپ گذاشتم.

البستانی پرسید: یعنی چه آن ها را سمت چپ گذاشتی؟

جبیقه پاسخ داد: یعنی اگر پرونده آنها را سمت راست می گذاشتم به این معنی بود که هنوز زنده هستند.”

ایلی الحاج در گزارش خود با تاکید بر اینکه این ماجرا سال 1982 بود می افزاید که در آن هنگام البستانی از او خواسته بود در این باره چیزی نگوید و ننویسد زیرا  به مصلحت نیست.  

                                 

اما چرا به این سرعت کشته شدند؟

برپایه گزارش های منابع لبنانی احمد متوسلیان دیپلمات نبود بلکه فرمانده یکی از گردان های سپاه پاسداران بود که حافظ و رفعت الاسد آن را در منطقه زبدانی محاصره کرده بودند. متوسلیان در آن هنگام به جنبش فتح نزدیک بود که سوری ها با آن رابطه خوبی نداشتند. چند ماه پس از این حوادث، ارتش سوریه فلسطینی های فتح را از پایگاه هایشان در طرابلس بیرون راند.

 

دلیل انکار کشته شدن ایرانی ها توسط حبیقه

حبیقه هنگامی که در سال 1986 از میان سوریه و اسرائیل، سوریه را برگزید و به این کشور منتقل شد، در باره جریانات زیادی از او سوال شد از جمله ماجرای چهار ایرانی ناپدید شده. او گفت که هنگامی که محل فرماندهی خود در محله کرنتینا را ترک کرد، هنوز آن ها در زندان زنده بودند. ایلی الحاج در مقاله خود در النهار به نقل از زاهی البستانی که فرماندهی نیروهای “امنیت عمومی” امنیت عمومی لبنان را بر عهده داشت، دلیل این سخن حقیبه را اختلافش با جعجع دانست. در آن هنگام میان حقیبه و جعجع اختلاف افتاده بود و جعجع حقیبه را از سمت خود در “نیروهای لبنانی” برکنار کرده بود. به همین دلیل حقیبه می خواست دردسرهای جعجع را بیشتر کند و دشمنی ها با او را فزونی دهد. چرا که به گفته “زاهی” خود او از حقیبه شنیده بود که چهار ایرانی کشته شده اند.

سالها بعد در سال 2002حقیبه در بمبگذاری خودرویش در بیروت  کشته شد. حقیبه در آن هنگام به اینکه عامل سوریه در لبنان است شهرت داشت و “حزب الله” در انتخابات پارلمانی از او حمایت کرده بود.

چند سال پس از آن در سال 2008 عماد مغنیه نیز در حادثه بمب گذاری خودرویش در دمشق پایتخت سوریه ترور شد.