دشمن دشمن من، دوست من

اکبر گنجی
اکبر گنجی

به گزاره های زیر بنگرید:

گزاره ی اول: “دشمن دشمن من، دوست من است”.

گزاره ی دوم: “دوست دشمن من، دشمن من است”.

گزاره ی سوم: “دوست دشمن دشمن من، دوست من است”.

ابتدأ به مثال های ساده ی زیر توجه کنید تا گزاره های بالا معنای روشن تری بیایند:

گزاره ی اول: مقدمه ی اول- جمهوری اسلامی دشمن اصلی ماست. مقدمه ی دوم- دولت های غربی- خصوصاً دولت آمریکا- و دولت اسرائیل، دشمن جمهوری اسلامی هستند. نتیجه: دولت های آمریکا و اسرائیل، دوست و متحد ما به شمار می روند.

گزاره ی دوم: مقدمه ی اول:دولت سوریه، دوست و متحد دولت ایران است. مقدمه ی دوم: دولت ایران دشمن اصلی ماست. نتیجه: سوریه دشمن ما به شمار می رود.

گزاره ی سوم: مقدمه ی اول:دولت های عربستان سعودی و بحرین، دوستان و متحدان دولت آمریکا هستند. مقدمه ی دوم: دولت آمریکا دشمن دولت ایران است. نتیجه: دولت های عربستان سعودی و بحرین دوستان و متحدان ما به شمار می روند.

این رویکردی ایدئولوژیک است. این رویکرد در میان اپوزیسیون خریدار دارد. چرا؟ به طور طبیعی گروه های سیاسی به دنبال به زیر کشیدن زمامداران حاکم و جایگزین شدن به جای آنان هستند.اگر مخالف کل رژیم موجود باشند، به دنبال سرنگونی رژیم و جایگزین ساختن رژیمی جدید به جای آن هستند که خود نیز از زمامداران رژیم نوین خواهند بود.“تسخیر قدرت سیاسی”، “منافع” متعددی به دنبال دارد. از این جهت، یکی از اقدامات اپوزیسیون، تشکیل ائتلاف با گروه های دیگر است. “ اپوزیسیون ملی ” طبعاً “امنیت ملی” و “منافع” ملی ایران و استقلال خود را در اتخاذ سیاست ملاک های اصلی قرار خواهد داد. اما “ اپوزیسیون همسو “- خصوصاً آنان که جز “تسخیر قدرت” سودایی نداشته و برای رسیدن به قدرت نشان داده اند که حاضر به هرکاری هستند و حتی تا آنجا پیش رفته که با متجاوزان خونخوار به ایران نیز در یک جبهه علیه ایران جنگیده و برای دولت های دشمن در ایران ترور و انفجار صورت می دهند- برای رسیدن به قدرت به همین رویکرد ایدئولوژیک قدرت پرستانه عمل می کنند.

اما این رویکرد در میان “ مدافعان حقوق بشر ” و “ روشنفکران قلمرو عمومی ” نمی تواند جایگاهی داشته باشد. چرا؟

دست یابی به قدرت سیاسی خارج از ساحت کار و وظیفه ی “ مدافعان و فعالان حقوق بشر ” و “ روشنفکران قلمرو عمومی ” قرار دارد. اینها نیز “ قدرتمند ” هستند، اما قدرت شان ناشی از گرفتن پست های سیاسی نیست- که به دنبال آن نمی روند- بلکه قدرت شان ناشی از دفاع از حقوق بشر و مبارزه با ستمگران و تبعیض سازان است. در این مقام نیز یک بام و دو هوایی عمل نمی کنند. دولت ها دوست و دشمن آنان نیستند. دوستدار برابری و دشمن تبعیض های ناروا هستند. با هیچ دولت و گروه سیاسی تشکیل ائتلاف نمی دهند. نقض حقوق بشر توسط همه را می بینند و چشم بر سرکوب های دولت ها نمی بندند. برای روشن شدن محل نزاع، کافی است نگاهی به سه کشور عرب سوریه، بحرین و عربستان سعودی بیندازیم تا تفاوت رویکرد “ اپوزیسیون همسو ” با نهادهای حقوق بشری و روشنفکران قلمرو عمومی وضوح بیشتری بیابد.

دولت های عربستان سعودی، بحرین و سوریه؛ سه دولت استبدادی سرکوبگرند. میزان استبداد و عقب ماندگی سیاسی این سه رژیم با یکدیگر تفاوت های بسیار دارد. رژیم آل سعود یکی از عقب مانده ترین رژیم های سیاسی جهان است. هیچ نوع انتخاباتی نداشته است. در سال 2005 برای اولین بار و در سال 2011 برای دومین بار انتخابات شوراهای شهر را، فقط و فقط با حضور مردان برگزار کرد. در انتخابات سال جاری، فقط 450 هزار نفر از جمعیت 27 میلیونی آن کشور شرکت داشتند. پادشاه این خانواده وعده داده است که در انتخابات سومین دوره ی شوراهای شهر که در سال 2015 برگزار خواهد شد، به زنان نیز اجازه خواهد داد تا در این انتخابات شرکت کنند. این خبر بسیاری را خشنود کرد.

رانندگی زنان در عربستان سعودی همچنان ممنوع است.در سال 1990 آخوندهای وهابی رانندگی زنان را خلاف شرع اعلام کردند و این فتوا همچنان معتبر است. منال شریف، زن شجاع عربستانی، در 17 می 2011 در اقدامی اعتراضی، در شهر جده به مدت کوتاهی پشت رل نشست و به خاطر این عمل در اول خرداد سال جاری بازداشت و زندانی شد[1]. ویدئوی رانندگی هشت دقیقه ای او را ببینید تا به عمق انحطاط سعودی ها پی برید[2]. سپس 40 زن با الگو گرفتن از منال شریف، دست به “ نافرمانی مدنی ” زده و اقدام به رانندگی کردند[3]. زن دیگری نیز به دلیل رانندگی در مهر ماه سال جاری محکوم به شلاق خوردن شد[4].

اشتغال زنان در عربستان سعودی نیز نیازمند کسب مجوز از وزارت شئون اسلامی است. صدور مجوز مشروط به پنج شرط بسیار سخت گیرانه است.به همین دلیل اینک زنان تنها پنج درصد نیروی کار آن کشور را تشکیل می دهند.

سازمان عفو بین الملل در گزارشی 73 صفحه ای که در آذر ماه سال جاری منتشر کرد، به وضعیت حقوق بشر در عربستان سعودی به شدت انتقاد کرده است[5]. یکی از نکات این گزارش این است که آل سعود در قانون مبارزه ی با تروریسم، برپایی هرگونه تجمع مسالمت آمیز را “ جنایت تروریستی ” قلمداد کرده است[6]. هزاران تن از مردم این کشور بازداشت شده و در بدترین وضعیت در زندان ها به سر می برند. سعودی ها زنان خارجی را هم در روز روشن در وسط شهر با شمشیر گردن می زنند[7]. وضعیت زنان از نظر ازدواج های اجباری نیز بسیار وخیم است[8].

در حکومت جنایتکار سکولار سوریه، پوشش زنان آزاد است، اشتغال زنان آزاد است، 32 تن از 250 نماینده ی مجلس خلق آن کشور را زنان تشکیل می دهند، ده درصد جمعیت سوریه را مسیحیان تشکیل می دهند. آنان نگران هستند که با سقوط حکومت فعلی(اقلیت حداکثر 20 درصدی علوی ها) و پیروزی سلفی های متعلق به اکثریت اهل تسنن، وضع آنان بسیار بدتر از این که هست شود. در عین حال، مطابق قواعد دموکراسی راهی جز این وجود ندارد که اکثریت(اهل تسنن) حاکم باشد، نه اقلیت(علوی ها). البته در یک نظام دموکراتیک، دین و مذهب ملاک حاکم شدن زمامداران سیاسی نیست، ملاک صلاحیت، برنامه و آرای مردم است که در چارچوب حقوق بشر بوده و حکام نمی توانند حقوق اقلیت را نقض کنند.دموکراسی نظامی است که می توان زمامداران اصلی را از طریق صندوق های رأی برکنار کرد.

وضعیت حقوق بشر در کشور 700 هزار نفری بحرین نیز وخیم است. اقلیت اهل تسنن بر اکثریت شیعیانی که تبعیض آمیز با آنها رفتار می شود، حکم می راند. “ کمیسیون مستقل تحقیق بحرین “- منصوب شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین- وقوع خشونت علیه معترضان را تأیید کرده است[9]. در اعتراضات مردمی این کشور 700 هزار نفری، به تأیید دولت، 43 تن کشته و بیش از 1600 نفر بازداشت شده اند(جمعیت ایران 110 برابر جمعیت بحرین است. اگر جمعیت بحرین با جمعیت ایران مقایسه شود، دولت بحرین طی آن مدت بسیار کوتاه 4730 نفر را کشته است. این تعداد کشته در بحرین را با توجه به میزان جمعیت می توان “ جنایت علیه بشریت ” به شمار آورد). بازداشت های خودسرانه و شکنجه زنداینان و مرگ زندانیان زیر شکنجه به طور سازمان یافته صورت گرفته است[10]. دولت این کشور شیعیان را متهم می سازد که قصد دارند حکومتی مانند جمهوری اسلامی در این کشور تشکیل دهند، اما شیعیان می گویند که فقط به دنبال برابری و رفع تبعیض هستند. رژیم بحرین ایران را نیز به دخالت و تحریک شیعیان متهم می سازد، اما “کمیسیون مستقل تحقیق بحرین” گفته است که: “ شواهد صریحی مبنی بر دخالت ایران در ناآرامی های بحرین وجود ندارد “[11]. رژیم بحرین با وارد کردن ارتش عربستان سعودی توانست اعتراض ها را سرکوب کند. با این همه، رهبران شورای همکاری خلیج فارس با صدور بیانیه ی جدیدی- ضمن اشاره به وقایع بحرین- از ایران خواستند تا “دست از دخالت در امور داخلی اعضا بر دارد”[12]. البته نمی توان کتمان کرد که به وجود آمدن جمهوری اسلامی دیگری در بحرین،بر مشکلات منطقه افزوده و دیکتاتوری ای جایگزین دیکتاتوری پیشین می سازد.

نهادهای حقوق بشری- به عنوان مثال سازمان عفو بین الملل- نقض حقوق بشر در هر سه کشور را بی طرفانه گزارش می کنند، اما “ اپوزیسیون همسو ” چشم بر واقعیت های عربستان سعودی و بحرین می بندد و خواستار بمباران سوریه- به نام دخالت بشردوستانه- است. به تعبیر دیگر، نحوه ی رویارویی “ اپوزیسیون همسو ” با مسأله ی بهار عرب نیز مصداق یک بام و دو هوایی است. در یمن نیز طی دوران بهار عرب جنایات بسیاری صورت گرفته است. دولت های دوست “ اپوزیسیون همسو ” نیز واکنش چندانی به این جنایات نشان نداده اند. ارتش سکولار مصر یکی از ارتش های متحد دولت آمریکا است. ارتش این کشور به شدت مردم را سرکوب می کند. در اعتراض های روزهای اخیر نیز 14 تن را به قتل رسانده است. تصاویر مضروب کردن یک زن معترض و لباس از تن وی در آوردن در کف خیابان- در حالی که دو نظامی وی را کشیده و دیگری با لگد بر شکم او می کوبد، دردناک بود، اما صدای اعتراض “ اپوزیسیون همسو ” را در نیاورد[13]. اگر این تصاویر متعلق به سوریه بود، جنجالی به راه می انداختند.

مسأله ی دولت های آمریکا و اسرائیل، دولت های سوریه و ایران است، نه عربستان سعودی و بحرین که پایگاه های مهم آمریکا در آنها قرار دارد. نهادهای حقوق بشری دائماً به نقض حقوق بشر توسط دولت اسرائیل اعتراض می کنند. اوباما چند روز پیش اعلام کرد که هیچ یک از دولت های پیشین آمریکا به اندازه ی دولت او از دولت اسرائیل حمایت نکرده است[14].” اپوزیسیون همسو “ نیز به همین اندازه در خدمت دولت اسرائیل بوده است.مگر برای این دولت در ایران ترور انجام نمی دهد؟ مگر مراکز نظامی را منفجر نمی کند؟ مگر اطلاعات هسته ای به دست آمده توسط هواپیماهای فوق مدرن جاسوسی بدون سرنشین و ماهواره ها را به نام گروه خود افشا نمی کند؟ مسأله این است که این ” راه طی شده “ امروزه پیروان تازه کاری در میان اپوزیسیون یافته که باید تا مدت ها نزد استادان این روش کارآموزی کنند.

از سوی دیگر، عربستان سعودی که با کمک به تغییر ساختار جمعیتی بحرین- یعنی دادن تابعیت بحرینی به سنی های خارجی- به دنبال ممانعت از افتادن حکومت به دست شیعیان است، همین رویه را به شکل دیگری در عراق تعقیب می کند. برای عربستان سعودی قابل قبول نیست که در یک کشور عربی(عراق)، شیعیانی که دارای اکثریت هستند،در رأس حکومت قرار گیرند. عربستان پول زیادی هزینه می کند تا وضعیت عراق را به هم به ریزد.

اما فعالان حقوق بشر و روشنفکران قلمرو عمومی نه تنها هیچ گاه وارد چنین زدوبندهایی نمی شوند، بلکه با معیار واحد از همه ی دولت ها- از جمله دولت آمریکا و اسرائیل- به دلیل نقض حقوق بشر انتقاد می کنند. روشنفکران قلمرو عمومی از فرایند دموکراتیزاسیون در کل منطقه حمایت به عمل می آورند. گذار دیکتاتوری های عربی(سوریه، عربستان سعودی، یمن، بحرین، کویت،مصر، عراق، تونس، مراکش، لیبی، قطر، امارات متحده ی عربی و…) به نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر- نه بنیادگرایی اسلامی سلفی ها - به سود مردم این جوامع و مردم ایران است.

از سوی دیگر،” اپوزیسیون ملی “ نیز وارد چنین پروسه های ” وابستگی “ و ” همراهی “ و ” پیروی “ نمی شود.” اپوزیسیون ملی “، مستقل است، نه ” پادو “ی دولت های قدرتمند.

ملاک های زیادی برای شناخت “ اپوزیسیون همسو ” وجود دارد:

اولین ملاک این است که یک بام و دو هوایی هستند. به عنوان مثال، مدعی دفاع از “دخالت بشردوستانه” هستند،اما به کشوری که مطابق مصوبه ی شورای حقوق بشر سازمان ملل مرتکب “ جنایات جنگی ” شده است نمی گویند باید حمله نظامی صورت گیرد،ولی کشوری که هیچ گاه سازمان ملل نگفته مرتکب “ جنایات جنگی ” یا “ جنایت علیه بشریت ” شده است، “ یاغی ” معرفی کرده و فرمان می دهند که باید بمباران شود.

ملاک دوم این است که نسبت به جنایات دولت های خودکامه ی سرکوبگر متحد دولت آمریکا، یا سکوت می کنند، و یا بدتر از آن، جنایات آنها را به گونه ای موجه می سازند.

ملاک سوم همسویی و همکاری عملی با ناقضان حقوق بشر است. نهادهای حقوق بشری- به عنوان مثال سازمان عفو بین الملل- خواستار آن شده اند که جرج بوش به دلیل جرایمی که در “جنگ علیه تروریسم” مرتکب شده- از جمله استفاده ی از شکنجه- باید بازداشت شود [15]. این فقط یکی از جرایم جرج بوش بود. او فرمانده ی کل قوایی بود که نظامیان تحت فرمانش به زنان عراقی تجاوز کردند، غیر نظامیان را برای تفریح کشته و با با اجساد آنها عکس یادگاری می انداختند. پنتاگون بابت عکس های یادگاری سربازان آمریکایی با کشته شدگان افغانی که اشپیگل آلمان افشا کرد، رسماً عذرخواهی نمود. آنان یک گروه به نام “ تیم کشتار ” تشکیل داده و برای تفریح مردم غیر نظامی افغانستان را به قتل می رساندند [16]. نظامیان دیگری مردم غیر نظامی را کشته و بخش هایی از اجساد مقتولان بی گناه را به عنوان یادگاری با خود به آمریکا آورده بودند. نظامیان جنایتکار گفته اند که نگاه داری بخش هایی از بدن کشته شدگان، مانند نگاهداری شاخ گوزن پس از شکار است[17]. اما “ اپوزیسیون همسو ” در کل دوران بوش با او همسو و همکار بود. با دسته راستی ترین بنیادها کار می کرد و هیچ گاه حتی یک انتقاد از بوش و دولت اش در آن زمان مطرح نساخت. آیا با ناقضان حقوق بشر و متجاوزان جنایتکار می توان در کشوری دیگر دموکراسی برساخت؟

اما قوی ترین ملاک( ملاک چهارم ) برای شناخت “ اپوزیسیون همسو “، نسبت آنها با رفتارهای سرکوبگرانه ی دولت اسرائیل است. به هیچ وجه حاضر به انتقاد از این نوع اعمال دولت اسرائیل نیستند. این گروه، هرگاه ادعایی در زمینه ی دفاع از حقوق بشر، دموکراسی، آزادی و این نوع آرمان ها مطرح ساختند، از آنها بخواهید که یک مقاله به زبان انگلیسی در انتقاد از اسرائیل منتشر کرده و در آن همان مواردی را که سازمان ملل تأیید کرده، ذکر نمایند. بدین ترتیب صحت مدعای آنها روشن می شود. “آزادی” را قبول دارید،از آزادی مردم فلسطین هم- در چارچوب طرح چهارجانبه ی آمریکا و اروپا و روسیه و سازمان ملل- دفاع کنید. مگر می شود ده ها بیانیه ی بسیار رادیکال سیاسی داخلی صادر کرد، صدها صفحه در نقد جمهوری اسلامی به درستی نوشت و برای کوچکترین مسأله ای روضه خوانی های عاشورایی کرد، اما به آمریکا و اسرائیل که رسید،مدعی شد که ما سیاسی نیستیم.

” اپوزیسیون همسو “ از دو روش ناموجه برای دفاع از رفتارهای سرکوبگرانه ی دولت اسرائیل استفاده می کند. اول- روش نژاد پرستانه ای که فلسطینیان را ” انسان “ و واجد حقوق شهروندی و مدنی به شمار نمی آورد. در گذشته برده ها، سیاه پوستان و زنان را از فرایند دموکراسی حذف می کردند، امروز دولت اسرائیل فلسطینی ها را نه تنها از سرزمین های خود بیرون رانده، بلکه آنان را از فرایند دموکراسی حذف کرده است. “اپوزیسیون همسو” با این فرایند همسوست. دوم- ناقدان رفتارهای سرکوبگرانه ی و ناقض حقوق بشر دولت اسرائیل را کسانی معرفی می کند که خواستار نابود اسرائیل و جنگ به آن کشور هستند. در حاالی که شورای حقوق بشر سازمان ملل دولت اسرائیل را به ارتکاب جنایات جنگی محکوم ساخته است.آیا شورای حقوق بشر سازمان ملل و دیگر نهادهای حقوق بشری خواهان نابودی اسرائیل و جنگ با آن کشور هستند؟

برخی از اعضای “ اپوزیسیون همسو ” ملاک دیگری( ملاک پنجم ) نیز برای تمایز بیان کرده اند که بسیار مفید است. گفته اند که منتقدان ما “روشنفکران تنزه طلب” هستند، اما سیاست همراه با “ آلودگی ” است، ما نیروی سیاسی هستیم و به لوازم منطقی و عملی این نوع سیاست ورزی پایبند هستیم. این تمایز، با یک قید درست است. “ اپوزیسیون ملی “، آلوده ی سیاسی ” نیست، فقط و فقط “ اپوزیسیون همسو ” است که از “ آلودگی سیاسی ” دفاع کرده و آن را تئوریزه می سازد.

ما نیازمند جهان، منطقه و کشوری هستیم که عدالت و دموکراسی و حقوق بشر در آن حاکم باشد، نه زور و قلدری و تبعیض. نمی توان در سطح داخل کشور خواهان عدالت و برابری(دموکراسی و حقوق بشر) بود و در سطح منطقه ای و بین المللی با زورگویان و تبعیض گران “ همسو ” و “ همراه ” و “ هماهنگ ” شد. جمهوری اسلامی رژیمی خودکامه و سرکوبگر است. نقد مدافعان حقوق بشر، روشنفکران قلمرو عمومی و “اپوزیسیون ملی” به این رژیم، از موضع نقض سیستماتیک حقوق بشر صورت می گیرد. هر جا بشری وجود داشته باشد، دارای حقوق است. دموکراسی و حق تعیین سرنوشت، یکی از حقوق مندرج در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است.

 

پاورقی ها:

1- رجوع شود به لینک

2- رجوع شود به لینک

3- رجوع شود به لینک

4- رجوع شود به لینک

5- رجوع شود به لینک

برای متن کامل گزارش عفو بین الملل به لینک جوع شود

6- رجوع شود به اعتراض سازمان عفو بین الملل در این خصوص

7- رجوع شود به لینک:

8- رجوع شود به مقاله ی عبدالله بجوبیر در عرب نیوز در لینک

مقاله ی برایان ویتیکر در گاردین نیز درباره ی وضعیت اجتماعی – اقتصادی زنان قابل توجه است. رجوع شود به لینک

9- رجوع شود به لینک

10- رجوع شود به لینک

11- رجوع شود به لینک

12- رجوع شود به لینک

13- در لینک زیر به تصاویر بنگرید

14- رجوع شود به لینک

15- رجوع شود به لینک

16- این گروه از نظامیان آمریکا محاکمه و سه تن از آنان به 20 سال زندان محکوم شدند. رجوع شود به لینک

17- رجوع شود به لینک