روبروی خط قرمزهای الکی

سروش فرهادیان
سروش فرهادیان

“روبه‌رو”هستیم، دقیق روبه‌روی خط قرمزهای الکی. کسانی را خوش بیاید یا نیاید، هستیم دیگر، نفس می‌کشیم. به نفع همه ساکنان این سرزمین است که جمعیت خط قرمزهای الکی و خط قرمزپذیرها کم و کمتر شود. ناچاریم با این خط‌های الکی روبه‌رو شویم. به هرسمت که سر می‌چرخانیم، خطی قرمز یا درحال قرمز شدن حصرمان کرده است. برای مواجهه با خط قرمزها باید پرسید چه کسانی خط‌ها را می‌کشند و قرمز می‌کنند؟ جواب‌ این سوال بسته به موقعیت تغییر می‌کند. اما نخستین جواب در ایرانِ امروز، خودش خط قرمزی الکی است؛ قدرت‌مداران. کسانی که هر روز دور خودشان را خط که نه، سیم‌های خاردار می‌کشند که مبادا مورد پرسش قرار گیرند، نقدی بشنوند یا لابد خدای‌نکرده صدای اعتراضی به عملکردشان بلند شود. حالا یا خودشان رنگ‌آمیزی را انجام می‌دهند یا گاهی من و شما، بی‌آنکه بدانیم و بخواهیم، این کار را می‌کنیم و می‌شویم کارگر بی‌جیره و مواجب‌شان. این خط قرمز‌های الکی همگانی شده است. شکلش اما کمی تفاوت دارد.گاهی خط‌ها با زور کشیده می‌شود، گاهی با تطمیع و خواهش؛ اما کشیده می‌شود دیگر. گاهی آنقدر دور و برشان را خط‌خطی می‌کنند که خودشان هم راه خروج از آن را پیدا نمی‌کنند، به هرسو که می‌چرخند، گوشه‌ای از وجودشان به سیم خارداری گیر می‌کند و زخمی بر تن‌شان می‌نشیند، به سرخی همان خط‌قرمز‌های  الکی. گاهی هم عده‌ای از اطرافیان، رندانه در این خط قرمزها گیرشان می‌اندازند و نقشه خروج را به آنان نمی‌دهند. چنانکه کسی را در میدان مین گیر بیندازند و نقشه را هم به خود آن فرد داده باشند که قورت بدهد و یک لیوان آب رویش. برای فرد گیر انداخته شده در میدان مین هم چاره‌ای نمی‌ماند غیر از آنکه ادای به اختیار ماندن درآورد و هر روز در مزیت میدان مین‌نشینی بگوید. خط قرمزهای الکی درست مانند گوشه‌های فرشی در اتاقی نه چندان تمیز می‌ماند. کم‌کم خرده‌گردهای باقیمانده از نظافت را زیر آن می‌ریزند. عادت که می‌شود، راحت می‌کنند خودشان را و می‌روند سراغ مداوم کردن این کار. زمان که می‌گذرد، آشغال‌های زیر فرش انبوه و انبوه‌تر می‌شوند؛ روزی می‌آید که انگار بستر فرش، کوهی از آشغال است. کسانی با خط قرمزهای الکی جامعه را سنگربندی می‌کنند و پشت خط‌ها پناه می‌گیرند که شفافیت به سودشان نیست. پشت این خط قرمز‌های الکی هرچه هست و به سود هرکه هست، منافعی از کشور تأمین نمی‌کند. اما خط قرمزهای الکی را فقط و تنها قدرت‌مداران نمی‌زایند؛ مردمِ کمتر کنجکاو و رسانه‌های خنثی و بی‌موضع هم کم اثر ندارند. خطی کشیده می‌شود و روز به روز و شب به شب گسترش داده می‌شود. رسانه‌ها چه می‌کنند؟ سکوت و کنار آمدن‌های غیرلازم. بعد هم پخش شدن ویروس بی‌تفاوتی در جامعه. بیشتر مردم بی‌تفاوت می‌شوند؛ یکی یکی و دسته‌جمعی،کم و زیاد. این کنار آمدن‌های غیرضروری، این همراهی‌های سوپر محافظه‌کارانه هم، کم از نقش نقاشان این خط‌ها ندارد. رسانه‌های تغییرخواه هم پر شده از ادامه خط رسانه‌های محافظه‌کار. محافظه‌کاران خط‌های رسانه‌ای را می‌کشند و بعد کمی بالاتر یا پایین‌تر همان مطلب‌ها در رسانه‌های اصلاح‌طلب بازنشر داده می‌شود؛ با زحمتی به عمق دو خط حذف و اضافه. همزیستی با خط قرمزهای الکی برای برخی رسانه‌ها بد نیست. بی‌تحرکی است و لَختی. راحت می‌نشینند و با صدای بلند بانگ برمی‌آورند که خط‌ها را ببینید، قرمز گل‌درشت را ببینید! دور باطلی راه می‌افتد از نوشتن‌های بی‌اثر و خوانش‌های وقت‌گذران. مخاطبان حق دارند با برخی رسانه‌ها قهر باشند. چه به آنها می‌دهند جز آنچه می‌دانند، یا آنچه که اگر به دانسته‌هایشان اضافه شود بد نیست، اما ندانستنش هم دردی نمی‌آفریند. این اگر همراهی نانوشته نقاشان خط‌قرمز‌های الکی و رسانه‌ها نیست، پس چیست؟ اتفاقی است! خب باشد. نتیجه یکی است. همراهی است دیگر؛ دستی آمده برای تأمین منافع و دستی از سر بی‌خیالی. اتفاقاً ما مسئول این خط‌قرمز‌های الکی هستیم.  مسئول تنگ‌تر شدن حلقه. ما مسئول پرشمار شدنشان هستیم.قرمزتر شدنشان. ما با کنار آمدن‌های مداوم‌مان.توجیه‌های غیرضروری‌مان. هراس‌های بی‌موردمان. سکوت‌های ناکام‌مان. کنار آمدن‌های شخصی و جناحی و ژست‌های بی‌پشتوانه‌مان. درست است که کم تحت فشار زمین و زمان نبوده‌ایم. درست است که بارها مرغ عزا و عروسی شده‌ایم. درست است که گاه و بی‌گاه سوژه پروژه‌ها شده‌ایم. اما خب بارِ رسالت کشیدن و تجسد وظیفه بودن و انسان زیستن همین است دیگر؛ می‌دانم این کلمه‌ها در نظر بسیاری به کاریکاتور تبدیل شده و به شعار تنه می‌زند، اما ما ناچاریم با خط قرمزهای الکی روبه‌رو شویم و هویت‌شان را پس بگیریم. باید است این، باید. کسانی را خوش بیاید یا نیاید، هستیم دیگر، نفس می‌کشیم. به نفع همه ساکنان این سرزمین است که جمعیت خط قرمزهای الکی و خط قرمزپذیرها کم  و کمتر شود.

منبع:  روبرو