یک شب پیش از شروع دورۀ ریاست جمهوری نلسون ماندلا (حدود سی سال پیش)، وی بر حسب عادت همیشگی اش به دویدن شبانه می رود. هنگام دویدن، ناگهان یک خودروی ون جلو او می پیچد. محافظان که دیر متوجه خودرو شده اند، فقط میتوانند خود را بین ماندلا و مهاجمین قرار دهند تا شاید بتوانند دقایقی در برابر آنها مقاومت کنند و نگذارند ماندلا پیش از آغاز ریاست جمهوریش ترور شود. مردی سیاه پوست به سرعت از خودرو پیاده می شود و بسته ای را در یک قدمی آنها می گذارد و با همان سرعت به داخل خودرو بر میگردد. محافظین که از این صحنه حیرت کرده اند متوجه اشتباه خود می شوند. بسته ها روزنامه هائیست که آن مرد شبانه در مغازه ها توزیع می کرده است. ماندلا به روزنامه ها خیره میشود. تیتر روزنامه این است: “توانست رای بیاورد؛ نمیتواند کشورداری کند” محافظ از ماندلا مپرسد: هنوز که دوره شروع نشده است چرا انتقاد می کنند؟ ماندلا پاسخ می دهد: “سئوال خوبی است.”
این یکی از صحنه های آخرین فیلم کلینت ایستوود است که به بخشی از زندگی نلسون ماندلا می پردازد. رهبر جنبش آزادیخواه مردم آفریقای جنوبی پس از آنکه توانست با گفتمانی ضد خشونت بر دولت نژاد پرستی که سالها جنایتهای سنگینی علیه مردم کرده بود پیروز شود، تازه با مشکلات اصلی یک سیاستمدار مواجه گشته بود. مهمترین مشکلات از این قرار بود: انتقادهای بسیاری که قصد داشت ناکارآمدی دولت او را به مردم و همچنین دیگر کشورهای جهان القا کند. اما امروز پس از سه دهه همه شاهد هستیم که ماندلا توانست با استواری بر همان گفتمان و باتکیه بر مردم کشورش (چه سیاه و چه سفید) آفریقای جنوبی را در جهان سرافراز کند.
در روزهای گذشته سخنانی از سران جنبش اصلاحات، به ویژه مهدی کروبی منتشر شده بود که پس از گذشت مدتی چند، آشکار شد که انتشار و تحریف آن سخنان، طرحی برای ترور شخصیتی وی بوده است. در هفت ماهی که از جنبش سبز مردم ایران میگذرد، مردم ایران نشان دادند که حامیان محکمی برای نمایندگان و رهبران خود هستند. با نگاه به شعارهایی که در خیابانها و در حمایت از آنها سر داده اند، میتوان به عمق این حمایت پی برد. جناح کودتا پس از چند عملیات نظامی و تروریستی (ترور خواهر زادۀ میرحسین موسوی و شلیک به خودروی مهدی کروبی) و همچنین حملۀ چماقداران به خاتمی، موسوی و کروبی و رهنورد در راهپیمایی ها و مکانهای عمومی و مشاهدۀ واکنش مردم به این حرکتها دریافته است که حذف فیزیکی رهبران اصلاحات هزینه های گزافی به دنبال خواهد داشت. به همین دلیل ترور شخصیتی در دستور کار ستاد کودتا قرار گرفت. در این میان، پس از آماده سازی اذهان عمومی با طرح شایعاتی از جمله محتوای سازشکارانۀ نامۀ خاتمی به رهبری و تایید دولت از سوی میرحسین موسوی، زمینه را برای تخریب شخصیتی یکی دیگر از رهبران جنبش، یعنی مهدی کروبی آماده کرد. در حالی که کروبی در سخنان خود انگشت اشاره را به سمت رهبری برده بود و تنفیذ احمدی نژاد و مشکلات پس از آن را ناشی از تصمیمات وی اعلام کرده بود، رسانه های کودتایی واقعیت را تحریف کردند و آن را به شکلی دیگر جلوه دادند؛ با این هدف که مهدی کروبی را مردی شکست خورده نشان بدهند.
واقعیت این است که کروبی در سخنان خود احمدی نژاد را به رسمیت نشناخته بود، اما از آنجا که جنبش سبز را قانون مدار می پندارد، اعلام کرده بود که ما به دنبال براندازی نیستیم، بلکه اعتقاد داریم باید پاسخ مردم در مورد انتخابات و خونهایی که در این مدت ریخته شده است، در چهارچوب قانونی عادلانه داده شود.
انتخاب مهدی کروبی برای ترور شخصیتی نیز از این رو است که وی به صراحت لهجه و رک گویی شهره است. چنانچه چنین سخنانی از زبان موسوی و خاتمی نقل میشد، امکان اینکه آن سخنان در اذهان عمومی به عنوان یک حرکت و تاکتیک سیاسی قلمداد شود بسیار بود. برای همین کروبی انتخاب شد تا دیگر شکی باقی نماند که حتی رادیکال ترین رهبر جنبش نیز عقب نشینی کرده و گویا بده بستانهایی در راه است. با این حال این تیر نیز مانند دیگر تیرهای ستاد نظامی کودتا به سنگ درایت مردم و روشنفکران برخورد. نه مردم باور کردند که کروبی چنین حرفهایی زده و چنین رفتارهایی کرده باشد، نه روشنفکران قافیه را باختند. بلکه برعکس به روشنگری دربارۀ ملزومات بازی سیاسی برای اخذ نتیجۀ مطلوب و ممکن پرداختند. تنیجه این شد که با آمادگی افکار عمومی (و به اصطلاح ورزشکاران گرم شدن آنها) آمادگی عمومی برای حل بحران از طریق مذاکره در چهارچوب خواسته های مردم پدید آمد.
ترور شخصیتی کروبی ناکام ماند. همانطور که ترور ماندلا، رهبر آزادیخواه و صلح جوی مردم آفریقای جنوبی با درایت وی و حمایت مردم شکست خورد.