فیلم روز♦ سینمای ایران

نویسنده
کامبیز رحیمی

معلم جوانی برای سروسامان دادن به وضعیت ورزش مدرسه ای، عازم جنوب می شود. وی در آنجا علاوه ‏برای اینکه تیم فوتبالی تشکیل می دهد ناگهان درگیر مسئله مبارزه با قاچاق شده و یک تنه به نبرد با قاچاقچیان ‏نیز بر می خیزد. در همین دوران به مددکاری نیز دل می بندد.‏

‎ ‎آرمان های یک دوران سپری شده‏‎ ‎

 کارگردان و نویسنده فیلمنامه: محمد ابراهیم معیری- مدیرفیلمبرداری: محمد داودی- تدوین: شیرین وحیدی- ‏طراح صحنه و لباس: فریبرز قربان زاده- تهیه کننده: جهانگیر کوثری- بازیگران: حسین یاری، باران ‏کوثری.‏

خلاصه داستان: معلم جوانی برای سروسامان دادن به وضعیت ورزش مدرسه ای، عازم جنوب می شود. وی ‏در آنجا علاوه برا ینکه تیم فوتبالی تشکیل می دهد ناگهان درگیر مسئله مبارزه با قاچاق شده و یک تنه به نبرد ‏با قاچاقچیان نیز بر می خیزد. در همین دوران به مددکاری نیز دل می بندد. معلم در نبرد با قاچاقچیان حافظه ‏خود را از دست می دهد و در نهایت زمانیکه او را برای بازی به زمین فوتبال می آورند حافظه اش را دوباره ‏باز می یابد و با دختر مدد کار ازدواج می کند.‏

محمد ابراهیم معیری کارگردان فیلم کتونی سفید پیش از این تنها یک فیلم دیگر را کارگردانی کرده که پروانه ‏ها بدرقه می کنند نام دارد. او به سینمایی تعلق دارد که ریشه های خود را به نوعی از فیلم های هنری دهه 60 ‏وام می گیرد. داستان هایی که شاید دوره آنها امروز به سر آمده باشد.‏

کتونی سفید دومین ساخته محمد ابراهیم معیری است. فیلمی که شاید کمی دیر نسبت به ساخت آن اقدام کرده ‏باشد. چنین فیلم هایی بیشتر متعلق به دهه 60 در سینمای ایران است که انسانی آرمان خواه خانه و کاشانه خود ‏را رها می کند به محلی دور افتاده می رود تا برای کودکان کاری بکند. شاید بتوان از حرف فیلم دفاع کرد اما ‏واقعا ساختار سینمایی آن هیچ نکته پذیرفتنی به عنوان اثری نو را در خود نهفته ندارد.‏

کتونی سفید نشان می دهد که در این سال ها تا چه اندازه سینمای ایران دستخوش تناقضات ساختاری شده ‏است. شاید برخی معتقد باشند این حاصل نوعی تنوع در نگرش ها نسبت به سینما است. اما واقعا چنین نیست. ‏سینمایی که خروجی آن در دوران 4 ساله اخیر چارچنگولی و خواستگار محترم و دلداده بوده نمی تواند به ‏فیلم هایی همانند کتونی سفید بیاندیشد. این فیلم به طور کامل حاصل یک شرایط بیمار در سینماست. سینمایی ‏که به بیماری عجیب الخلقه تبدیل شده است.‏

جهانگیر کوثری هم به تازگی تبدیل به تهیه کننده چنین فیلم هایی شده که در جشنواره امسال با تهیه فیلم میزاک ‏که حال و هوایی چنین دارد مورد انتقاد سینماگران قرار گرفت.‏

کتونی سفید نمی تواند فرزند و محصول امروز باشد به چند دلیل آشکار. کارگردان از سویی سعی دارد به ‏نگره های شخصیت اصلی فیلم که یک فرهنگی است وفادار بماند. او با بچه های محروم عجین می شود. ‏برای آنها دلسوزی می کند. از زندگی خود هم در راه انها می گذرد. اما ناگهان کارگردان در ادامه راه کم می ‏اورد. او خود می داند که برای این داستان بارها ذدر سینمای ایران گفته شده تماشاگری نخواهد یافت. حتی ‏دیگر جشنواره های خارجی نیز با چنین فیلم هایی ارتباط برقرار نمی کنند و نمونه نزدیک آن فیلم درباره الی ‏بود که توانست به خاطر ساختار و جایگاه مدرنش در سینما جایزه بهترین کارگردانی را دریافت کند. معیری ‏برای فرار از این قضیه پای عشق را به میان می کشد وبازهم چون دوست نمی دارد لحن فیلمش چندپاره شود ‏عشق میان معلم و دختر مدد کار را عشقی افلاطونی ترسیم می کند تا مبادا فیلم از رویه فرهنگی خود خارج ‏شود.‏

اما این عشق هم جواب نمی دهد و فیلم رگ و خون تازه ای می خواهد. اینجا پای قاچاق چیان به داستان باز ‏می شود. اما به دلیل ماهیت رفتاری حادثه ای این گروه دیگر کارگردان نمی تواند آنگونه که با عشق برخورد ‏کرده با داستان قاچاقچیان نیز برخورد کند. بنابراین وجوه حادثه ای فیلم تقویت می شود و چون سنخیتی با ‏داستان ابتدایی ندارد،فیلم به آش در هم جوشی بدل می شود که در مقابل سینمای تجاری از ان سوی بوم می ‏افتد و حاصلش می شود اکران در فصلی مرده و آن هم به ضرب و زور حمایت از سینمای فرهنگی. ‏

سینمایی که نتواند سر پای خود بایستد دارای اقتصادی بیمار است. قبول که به برخی فیلم ها باید سوبسید داد تا ‏در مقابل ساخته های مبتذل ایستادگی کنند و فضای کلی سینما را معتدل سازند. ولی فیلم هم می بایست قرابت ‏هایی با دنیای پیرامونی خود داشته باشد. اگر قرار باشد جنس بنجل تحویل تماشاگر بدهیم توجه بیشتر به سمت ‏همان سینمای غیر فرهنگی جلب خواهد شد.‏

ابراهیم فروزش سال ها قبل زمانیکه در کانون پرورش فکری فیلمی همانند خمره را بر اساس داستانی از ‏هوشنگ مرادی کرمانی ساخت پرونده چنین فیلمی را در حد اعلای خود باز کرد و آن را بست و کار تمام شد. ‏اینکه ما امروز بخواهیم دوباره به چنین فضایی بازگردیم و عشق و اکشن را هم به ان اضافه کنیم تا تماشاگر ‏بیشتری را به بهانه ای غیر از آنچه در فیلم رخ می دهد به سالن بکشانیم صد در صد راه به بیراهه برده ایم.‏ انتخاب نادرست کارگردان سبب می شود کار دیگر عوامل فیلم همانند فیلمبرداری خوب داودی و بازی ‏یکدست و روان حسین یاری نیز دیده نشود. معیری باید در ساخته های بعدی اش تکلیف خود را پیش از تولید ‏با داستانش روشن کند.‏