“یکی از همکاران مجلسی، چند روز پس از انتخابات سال ۸۸ می گفت این ۳ نفر را به من تحویل دهید، در میدان قیام اعدام میکنم. هیچ اتفاقی هم نمیافتد.”
راوی محمد رضا باهنر است. از مجلس منظورش مجلس شورای اسلامی و 3 نفرهمکسانی نیستند جز سران “فتنه”؛ یعنی موسوی و کروبی و خاتمی.
نماینده مربوطه که قطعا جزو گروه بندی امنیتی – نظامی های مجلس است، “متاسفانه” طلب “میوه کال” می کرده است و آقای باهنر که دست راستش توی دست هیات موتلفه است باهماهنگی با مقامات بالای نظام، برنامه ای ریخته اند که لابد میوه برسد.
وحالا در نیمه ماه که هفته به سالگرد دیگری از 17شهریور می رسد، کسی نمی داند نماینده ای که می خواست “3 نفر” را در میدان قیام اعدام کند، کجاست؛ اما موسوی و کروبی و خاتمی در میدان اند و از کالی هم در آمده اند. حرف هایشان نشان می دهد درآفتاب حوادث که به خانه های امنیتی هم راه دارد، حسابی پخته شده اند.
مهدی کروبی-ـ شیخ دلاورـ- هفته پیش گفت که ذره ای کوتاه نمی آید. این هفته، نوبت میرحسین موسوی است. اووهمسرش زهرا رهنورد از هرنوع وسایل ارتباطی محرومند. حتی قلم وکاغذ ندارند و حتما نمی دانند که در زادگاه موسوی و ارومیه مردم به خیابان آمده اند. حتما اگر شعار اصلی تظاهرات را بشنوند، بغضشان می ترکد:
گلین گداخ آغلیاخ، اورمو گلین دولدوراخ
بیان بریم گریه کنیم، دریاچه ارومیه رو پر کنیم
حتما هم کسی به آنها نگفته که برای هر چهار نفر یک مامور فرستاده اند و معترضین به مرگ دریاچه ارومیه را بیرحمانه سرکوب کرده اند.
اما موسوی همان حرف شیخ رامی زند، حالا می خواهد اختصاص “۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیون دلار” برای نجات دریاچه ارومیه ازطرف دولت واقعیت باشد یا وعده سرخرمن.
میرحسین موسوی می گوید: “آینده روشن است. به توجه به تداوم وضعیت فعلی نمی توان امیدی به انتخابات و شرکت در آن داشت.”
محمد خاتمی که هنوز به اخبار دسترسی دارد و می تواند سخن بگوید، سقوط قذافی و به لرزه افتادن بساط قدر قدرتی بشار اسد را به وضعیت ایران پیوند می زند: “سخن مردم این کشورها این است که حکومتهای خودکامه باید بروند؛ سیستمی که میگوید احزاب مختلف نباشند، باید برود و این خواستهها تبلور روح زمانه است. وضع کشور خوب نیست. مملکت دارد از بین میرودو البته مثل ریگ هم دروغ می گویند.”
بعد همان را می گوید که موسوی و کروبی هم بی شک اگر مجال داشتند، می گفتند: “ما از حق مردم و آزادی انتخابات دفاع میکنیم. ما حتی میگوییم کسی که خدا و پیامبر را قبول ندارد، اگر دست به سلاح نمیبرد و براندازی نمیکند، آزاد باشد. مگر میشود انتخابات آزاد نباشد؟ مگر میشود کروبی و موسوی در حصر و حبس باشند؛ افراد دیگری در حصر حیثیتی باشند؟”
محمد خاتمی، رک و راست- نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد – خواهان “انتخابات آزاد” است. همین خواست را 33 زندانی سیاسی هم دارند و در نامه ای از داخل زندان اعلامش می کنند.
و طالبان شیعه حاکم بر ایران که به گفته دکتر عبد الکریم سروش “هنوز مدافع برده داری هستند”، باتمام نیرو کشور را از بین می برند و مثل ریگ دروغ می گویند.
آیت الله نمازی-عضو مجلس خبرگان رهبری- به کشف تازه ای نایل می شود: “انتخابات در نظام توحیدی مبتنی بر اصول و فروع احکام دینی است و از همین رو باید 3عنصر فقه انتخاباتی، اخلاق انتخاباتی و قانون انتخابات مورد توجه قرار گیرد.” وازکاندیداها می خواهد برای مانور وحدت در جامعه ستاد تبلیغاتی مشترک بزنند.
حیدر مصلحی باردیگر در نقش سعید صحاف ظاهر می شود، برای “سران فتنه” تقاضای اشد مجازت می کندو ازنخستین” ائتلاف علنی و عمدتا مخفی” تاریخ سیاسی جهان پرده بر می دارد: “جریان فتنه” و “جریان انحرافی” ائتلافی علنی و عمدتاً مخفی، انجام دادهاند. این دو جریان هر دو با ویژگیهای مشترکی در راستای تقابل جدی با نظام و ولایت فقیه تحرکاتی را دارند و ائتلاف کردهاند تا به این وسیله با خط اصلی نظام و انقلاب اسلامی مقابله کنند. این دو جریان بر ملیگرایی افراطی، شبه مدرنیسم و ناکارآمد بودن اسلام و ناکارآمد بودن روحانیت تأکید دارند و درخصوص رابطه با آمریکا “دارای علاقهمندی جدی هستند.ائتلاف این دو جناح از پیچیدهترین مسائلی است که نظام با آن روبهرو است.
احتمالا دراویش هم در چهار چوباین تحلیل مالیخولیائی می گنجند که با شعار “مرگ بر درویش آمریکائی” مورد حمله اوباش تحت فرمان قرار می گیرند، یک نفرشان را بضرب گلوله می کشند و خلوت دوردست کوآر و سروستان را با حکومت نظامی می آلایند.
لابد باید فکری هم باید برای چین، این متحد نازنین کنند که بازار ایران را یکسره در اختیارش گذاشته وکاری کرده اند که “فرش کاشان” به ایران صادر می کند، و حالا
گزارشها حکایت دارد کهزمزمه کنارهگیری از سرمایهگذاریهای جدید در بخش انرژی ایران را ساز کرده است.
یکی از معاونان ارشد در کنگره آمریکا که نخواسته نامش فاش شود به خبرگزاری رویترز می گوید: “چینیها به خاطر همکاری بیشتری که در زمینه تحریمهای ایران با ما دارند در حال کسب اعتبار و امتیاز بیشتر نزد مقامهای آمریکایی هستند.”
و البته فقط چینی ها که در نظریه نگاه به شرق – ساخته و پرداخته محمد جواد لاریجانی- به متحداستراتژیک جمهوری اسلامی تبدیل شدند، نیستند که نرم نرمک ساز دیگر می زنند. روس ها هم این هفته قرارداد نفتی ۵۰۰ میلیارد دلاری با آمریکاییها امضاء می کنند ویک قدم دیگر به رویای جهانی شدن شرکت های خود در بخش انرژی نزدیک می شوند.
ترکیه هم روز روشن دست در دست آمریکا می گذارد وبا نصب رادار سامانه ضدموشکی سازمان ناتو در خاک خود موافقت می کند. نخستین هدف نصب این رادار “مقابله با تهدید موشکی جمهوری اسلامی ایران” است.
جمهوری اسلامی واکنشی سخت انفعالی به خرج می دهد. آخر دارند دندان های شیر پرچم را یکی یکی می کشند و باگام های سنجیده جلو می آیند:
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گزارش دیگری از برنامه اتمی ایران منتشر می کند که در آن برای نخستین بار از “افزایش” نگرانیهای آژانس درباره ابعاد احتمالیِ نظامیِ برنامه هستهای ایران سخن به میان آمده است.
رضاتقی زاده-ـ تحلیلگر سیاسی-ـ می نویسد:“ابراز نگرانی دبیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در قبال فعالیتهای مشکوک اتمی-موشکی جمهوری اسلامی، بخصوص طراحی کلاهک اتمی قابل نصب در دماغه موشکهای بالستیک، و همچنین نصب سانتریفیوژهای پی-۱ در مرکز تازه غنیسازی اورانیوم در فردو، نشانه بینتیجه ماندن طرح روسیه در زمینه انجام گفتوگوهای گامبهگام با تهران است.”
فریدون عباسی، رئیس سازمان انرژی اتمی، برگ کهنه ای را بار دیگر رومی کند: “اگر تحریمهای ایران لغو شود و آژانس در گزارشهایش به «مطالعات ادعایی» و دیگر فعالیتهای «اعلامنشده» اشاره نکند، میتواند برای یک دوره پنج ساله بر فعالیتهای هستهای ایران نظارت داشته باشد.”
رئیس اداره سیاسی سپاه پاسداران، تازه یاد حرف نیکلای سارکوزی در باره تهدید نظامی می افتد و توی دهان غرب می زند: “امروز ملت ایران تهدیدهای نظامی غرب را تهی میبینند چون آمریکا و غرب در حد و اندازهای نیست که بتواند اقدام نظامی علیه ایران انجام دهد.”
وباین ترتیب در روزهائی که جهان به 11 سپتامبر می رسد، “یونس الموریتانی”، یکی از دیگر از سران القاعدهو مامور اجرای برنامه های بین المللی آن دستگیر می شود، جمهوری اسلامی غرب را سرجایش می نشاند و به حل و فصل مسائل داخلی می پردازد که برخی ازآنها مانندچادر سیاه از مساله اتمی هم مهمترند.
لاله افتخاری، نماینده مجلس در شبکه تلویزیونی قرآن، از این مهم جهانیان را مطلع می کند: “امروز چادر مشکی از بحث هستهای برای ما مهمتر است.” و توضیح می دهد که “رواج بدحجابی به زمان آدم و حوا بر می گردد.این اقدامات از آنجا ریشه گرفته و هنوز چه در غرب و چه در داخل ادامه دارد.”
و تابحث لباس پیش می آید علی کریمی، پیراهن شماره 16تیم شالکه را در می آورد و قدم زنان در “وادی فتنه”آن را به جانباخته جنبش سبز اشکان سهرابی تقدیم می کند. و صدافسوس که شادمانی این گل ملی را خبر لبخند زدن احمد جنتی به عزرائیل بر باد می دهد.هزاران کاربر اینترنت بعد از شنیدن خبرفوت دبیر شورای نگهبان بر اثر سکته مغزی و قلبی دست بکار می شوندو در وصف نمیرالمومنین هزاران استتوس، توییت، یادداشت و… می نویسند. وسرانجام معلوم می شود کار، کار رسانه های توطئه گر و دست های پنهان بیگانگان بوده است وبس.
و ملت در آزاد ترین کشور دنیا به میمنت شنیدن این خبر برای خوردن بستنی باروکش طلا صف می کشند. قیمت این بستنی 400 هزارتومان است، تولید آن یک روز طول میکشد و باید یک روز قبل ثبت سفارش شود.
یک و نیم میلیون کارگری را که حسن صادقی، معاون دبیرکل خانه کارگر، خبر بیکار شدن آنها راداده است، قطعا نمی توانند به این صف بپیوندند. اما احتمال می رود، سر وکله پارچه فروشان و طلافروشان اعتصابی بازار که علیرغم جو پلیسی برای وساطت حبیب اله عسگراولادی هم تره خردنکرده اند؛ پیدا شود.
برای همین هم “دفتر آیت الله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در پاسخ به استفتایی در مورد خوردن بستنی طلا، هرگونه خوردن بستنی حاوی عنصر طلا را «حرام» اعلام می کند.” و به اینترتیب مساله فاصله طبقاتی ناچیز ناشی از استقرار عدل اسلامی هم از میان می رود.
هفته ای دیگر به پایان می رسد. معمرالقذافی که دنبال سوراخ موش می گردد، مخالفان خود را “زن” می نامد.
“بلال صائب” از استادان موسسه مطالعات بینالمللی “مونتِری” در وبسایت “کریستین ساینس مانیتور” مینویسد: “عربستان سعودی با بزرگترین معضل و در عین حال بزرگترین فرصت در سیاست خارجی خود روبهرو است که نتیجه و پیامد آن برای آمریکا بسیار مهم خواهد بود.چگونگی برخورد عربستان با بحران سوریه نقش رهبری این کشور در منطقه و توانایی آن برای مهار ایران را تعیین خواهد کرد.”
جنگندههای سوریه دیوار صوتی شهر حمص را می شکنند وآلن ژوپه، وزیر خارجه فرانسه بشار اسد، رابه “ارتکاب جنایت علیه بشریت” متهم می کند. دخالت نظامی ناتواز همین مسیر می گذرد.
براساس نظرسنجی جدیدی که “جامعه اعراب آمریکایی” در شش کشور عربی انجام داده، میزان محبوبیت حکومت ایران در نگاه افکار عمومی عرب به شدت کاهش یافتهاست.در میان پاسخدهندگان مصری فقط ۳۷ درصد نظر مثبتی راجع به نقش حکومت ایران دارند، در حالیکه درصد کسانی که در این کشور در سال ۲۰۰۶ به حکومت ایران با دید مثبت نگاه میکردند قریب به ۹۰ درصد بود. در عربستان سعودی درصد کسانی که نظر مثبتی به ایران داشتند از ۸۵ درصد در سال ۲۰۰۶ به شش درصد در سال جاری تنزل پیدا کرده و در اردن این دیدگاه از ۷۵ درصد به ۲۳ درصد کاهش یافتهاست.
ئون پانتا، وزیر دفاع جدید آمریکا، میگوید: “جنبشهای جهان عرب قطعا به ایران هم خواهد رسید.انقلاب در ایران به نظر میرسد دیر یا زود به وقوع میپیوندد.”
احمدجنتی در صف اول کسانی است که چندان در انتظار لبخند عزرائیل نخواهند ماند.
و خسروگلسرخی باآن فرنچ نظامی معروف، از فیس بوک سر بر می کشد و می خواند:
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟
گیرم که می کُشید
گیرم که می برید
گیرم که می زنید
با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟ !