تکه ای دیگر از پازل اقتدار

عباس حکیم زاده
عباس حکیم زاده

مقدمه

در چند روز گذشته کم و بیش مطالبی در مورد اجرای حکم شلاق برای خانم سمیه توحیدلو منتشر شد؛ عملی به غایت مشمئز کننده و ناجوانمردانه که خشم و حیرت فعالان سیاسی و مدنی ایران را برانگیخت اما بخشی از حیرت به جای مانده از اجرای این حکم به سبب زمان و شرایط اجرای آن بود.

به گواهی بسیاری از فعالان و نیروهای سیاسی که در این سی و چند ساله با حاکمیت جمهوری اسلامی درگیر بوده اند، مشخص و واضح است که سیستم قضایی در برخورد با مخالفان و معترضان به هیچ وجه تابع قوانین و حتی احکام صادره توسط دادگاه ها نیست و بنا به اقتضای فضای سیاسی در هر مقطع و سیاست امنیتی جمهوری اسلامی متناسب با آن فضا، نحوه برخورد تعیین می شود. چه بسا که در پرونده های سیاسی افرادی با داشتن احکام بسیار سنگین به یکباره با قراری سبک از زندان آزاد می شوند و آن احکام نیز فراموش می شوند (مانند پرونده آقای حسین لقمانیان نماینده دور ششم مجلس از همدان). و چه بسا افرادی بدون وجود کوچکترین علت محکمه پسند بازداشت می شوند (بازداشت اخیر چند نفر از مستندسازان به بهانه همکاری با بی بی سی) و یا در پایان دوره محکومیت سبک خود بدون هیچ اتهام جدیدی، مجددا با محکومیتی سنگین تر مواجه شده و در بازداشت باقی می مانند و یا حتی به مثال اعدام های فله ای سال 67 روانه جوخه های اعدام می شوند.

با عنایت به این مسئله، اجرای حکم شلاق برای سمیه توحیدلو از آن جهت در این شرایط عجیب و حیرت انگیز می نماید که از سویی وی با رادیکال بودن میانه ای ندارد و در حوادث قبل و پس از انتخابات نیز حرکتی که مشخصا حساسیت حاکمیت را به صورت علیحده ای برانگیزد نداشته است. در حوادث پس از انتخابات اخیر احکام رنگارنگی برای متهمان سیاسی صادره شدکه از قضا در میان آن ها حکم شلاق نیز به وفور دیده می شود. چه بسا معترضانی که به ناحق حکم شلاق برایشان صادر شده است، موضع تندتری نسبت به حاکمیت در مقایسه با سمیه توحیدلو داشته و همچنین در عمل به صورت جدی تری اعتراض و مخالفت خود را بروز داده باشند. اقتدارگرایان چنانچه قصد تنبیه، قدرت نمایی، عبرت آموزی دیگران و هر قصد مشابه دیگری از پس اجرای این حکم داشتند، می توانستند از منظر خود فرد مناسب تری را انتخاب کنند که تا هم بازتاب منفی آن در سطح افکار عمومی و هزینه بدنامی آن برایشان کمتر باشد و هم پیام خود را واضح تر برسانند. 

سویه دیگر غیرمنتظره بودن این مسئله به زمان و شرایط اجرای آن بازمی گردد. اگر اکنون در شرایطی متفاوت با زمان حال حاضر بودیم شاید برخوردی مشابه حداقل تحلیل پذیر می نمود. اما زمانی که از آخرین حرکت و زورآزمایی جدی مخالفان با حاکمیت اقتداگرا ماه هاست می گذرد و در این مدت حاکمیت توانسته حداقل در ظاهر به خوبی تسلط کامل خود را بر اوضاع به نمایش بگذارد، در شرایطی که چندین ماه از حبس و حصر رهبران جنبش سبز می گذرد و جبهه مخالفان، به هر علت، حرکتی جدی و دردسرساز برای حاکمیت از خود نشان نداده اند، اجرای چنین حکمی باز هم غیر قابل تحلیل تر به نظر می رسد.

 

نمایش اقتدار

اما به زعم نگارنده اجرای حکم شلاق برای سمیه توحیدلو می تواند تکه ای دیگر از پازل نمایش اقتدار در مقابل مخالفانو در راستای روشن کردن این موضع باشد که علیرغم هر گونه بحران و معضلی که حاکمیت با آن دست به گریبان است، به هیچ وجه حاضر به ذره ای عقب نشینی در مقابل مخالفان نیست. این نمایش اقتدار تکه هایی دیگری نیز در مدت چند ماه گذشته داشته است. تقریبا از ابتدای سال جدید بسیاری از زندانیان، حتی تعدادی از کسانی که امید نمی رفت به این زودی رنگ ساعتی مرخصی را به خود ببینند، به مرخصی آمدند. تا آن جا که صحبت از این است که در آینده نزدیک زندانیان سیاسی طبق روال مشخص و معینی از حق مرخصی بتوانند استفاده کنند. در میان این زندانیان، افرادی بوده اند که مانند مصطفی تاج زاده، دکتر نوری زاد و یا احمد قابل از فرصت مرخصی یا آزادی خود شجاعانه برای بیان نظرات و دیدگاه های، گاه تند، خود بهره برده اند ولی در مقابل برخورد عصبی و واکنشی از آن سو دیده نشده است. دیدار خانواده میرحسین موسوی و مهدی کروبی با خانواده هایشان، هر چند محدود، ادامه دارد و در دیدار اخیر حتی ظاهرا اجازه داده شده که آن ها در جریان فضای سیاسی کشور قرار گیرند و خود نیز اظهار نظرهایی در این زمینه داشته باشند.

به عنوان مثالی دیگر همگان شاهد بودند که در مراسم تشییع جنازه مهندس سحابی، زمانی که مخالفان اندکی از خطوط قرمز ترسیم شده فراتر رفتند آن چنان برخوردی صورت گرفت که مرحوم هاله سحابی در دم جان سپرد. اما مانند گذشته حاکمیت حتی چندان در صدد توجیه قضیه هم برنیامد. در ادامه مرحوم هدی صابر در زندان جان سپرد ولی باز هم گویی هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است. در کنار آن روال مرخصی زندانیان سیاسی و بازگشت دوباره آن ها به زندان ادامه پیدا کرد. تا آن جا که به ابتکار حاکمیت به یکباره چند ده نفر از زندانیان از زندان آزاد شدند. تمام این موارد نمایشی از تسلط بر اوضاع، عدم نگرانی حاکمیت از وضعیت زندانیان و کنترل واکنش معترضان و مخالفان را ارائه می کند.

 

پیام حاکمیت به مخالفان

سمیه توحیدلو به لحاظ سیاسی همواره جزء نیروهای رده اول جوان تیم آقای خاتمی، شناخته شده است. اگر چه در انتخابات اخیر خانم توحیدلو در ستاد آقای مهندس موسوی فعال بود، اما در آن جا هم جزء حلقه نیروهایی که به صورت خاص و از ابتدا با میرحسین موسوی بودند، نبود و از جمله نیروهای همراه خاتمی بود که بعدا وارد ستاد میرحسین موسوی شدند. اجرای حکم شلاق برای یک چنین شخصی در چنین فضایی علاوه بر اینکه تکه ای دیگر از پازل نمایش اقتدار اقتدارگرایان را می سازد، می تواند پاسخی به تحلیل ها و شعارهای سیاسی ای که این روزها از سوی جبهه مخالفان بعضا در حال طرح است، باشد؛ پیامی که شاید در آزادی، یا به قول مسئولان “عفو”، ده ها زندانی سیاسی به درستی از سوی مخالفان دریافت نشد، با اجرای حکم شلاق برای سمیه توحیدلو سعی شد تصحیح شود.

حاکمیت با اجرای این حکم نشان داد هیچ گونه کوتاه آمدن، عقب نشینی و یا مصالحه ای در مقابل مخالفان فعلا در برنامه اش نیست. با اجرای این حکم برای یک زن جوان که موضعی معتدل دارد، آن هم از میان تیم اصلی آقای خاتمی، نشان از آن دارد که حاکمیت به صورت جدی می خواهد این مسئله را القا کند که آزادی زندانیان به هیچ وجه در راستای همراهی با شروط سیدمحمد خاتمی نیست. گفته می شود دادیار اجرای احکام از خانم توحیدلو درخواست کرده ابراز پشیمانی و درخواست عفو کند تا در جا حکمش را متوقف کنند، اما او از این امر استنکاف ورزیده است. این گفتگوی کوتاه میان دادیار اجرای احکام و توحیدلو، نمایانگر و مبین موضع حاکمیت در مقابل مخالفان است، که تنها در صورت ابراز ندامت از سوی آن ها حاضر است فقط حق داشتن زندگی عادی را برای آن ها به رسمیت بشناسد. چه رسد به اینکه بخواهد بر سر حق حضور آن ها در حاکمیت پای میز مصالحه بنشیند.

به عنوان شاهد دیگری بر این مدعا در همین چند روزه می توان به آزادی، و نه مرخصی موقت، فیض الله عرب سرخی اشاره کرد که پس از چند روز دوباره و بدون هیچ توضیحی به زندان بازگردانده شدو نشان داد که حاکمیت حتی آمادگی لغو آزادی زندانیان را نیز به راحتی آب خوردن دارد و این گونه نیست که دوباره زحمت بازداشت موقت، بازجویی، بازپرسی، تشکیل دادگاه، صدور حکم، تجدیدنظر و… را در مورد افراد به خود بدهد.

در کنار نگاه بدبینانه فوق، البته نباید فراموش کرد که همواره ناهماهنگی و برخوردهای خودسرانه و برنامه ریزی نشده نیز در سرکوب و برخورد با مخالفان فراوان وجود داشته؛ امری که در پی انتقام جویی شخصی یک بازجو یا قاضی پرونده حتی به بحرانی برای نظام انجامیده است. به عنوان مثال به نظر نمی رسد که هیچ برنامه از پیش طراحی شده ای برای بازداشت زهرا کاظمی، عکاس ایرانی-کانادایی، و در عرض چند ساعت قتل او در زندان از سوی نیروهای رده بالای نظام و بعد از آن تیره و تار شدن روابط با کشور کانادا وجود داشته است. شلاق خوردن سمیه توحیدلو هم می تواند چیزی از همین جنس باشد یا نباشد. اگر اجرای این حکم با برنامه قبلی بوده باشد و اقتدارگرایان خواسته باشند پیامی را از این طریق به مخالفان بفرستند، به نظر می رسد که این پیام چیزی از جنس آن چه در بالا گفته شد، باشد.

دبیر سیاسی و عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت