نقش ایران در منطقه و تاثیری که بر درگیریهای مختلف جاری در منطقه میگذارد، مهمترین موضوعی بود که تحلیلگران عرب در هفتهی گذشته بدان پرداختند. موضوع یمن و نقش احتمالی ایران در بحران این کشور نیز چون هفتههای اخیر دیگر موضوع مهم مرتبط با ایران در مطبوعات عربی بود.
هدی الحسینی در یادداشتی در روزنامه الشرقالاوسط به این موضوع اشاره کرده که ایران چندین سال است تلاش میکند تا به دریای سرخ برسد و در این راه از ائتلاف با سودان استفاده کرد و سپس ایجاد تنش در یمن، اما هر دو این اقدامات، بخصوص وقتی با آشوب در یمن همراه شد، خشم عربستان را در پی داشت.
الحسینی نوشت: “ایران با اقدامات خود در یمن عملا از خط قرمز عبور کرد. نتیجه دخالت ایران در عراق، ایجاد داعش بود و در سوریه هنوز ماجرا به انتها نرسیده است. یمن اقدامی جدید و کاملا فراتر از خطوط قرمز بود. ایران جنگ غیر مستقیم را با عربستان انتخاب کرد و اینک ریاض از اهرم نفت در این جنگ استفاده میکند. اگر قیمت نفت به بشکهای هفتاد دلار برسد، اقتصاد ایران و روسیه ضربه سنگینی میخورد. یک متخصص نفت در اروپا به من گفت تا زمانی که عربستان تولید روزانه خود را پایین نیاورد، قیمت نفت روند سقوطی خواهد داشت و هر آنچه به قیمت نفت مربوط میشود در گرو تصمیم عربستان است”.
به نوشته الحسینی، عربستان در صورتی که قیمت نفت به پنجاه دلار هم برسد میتواند چرخه اقتصادیاش را حفظ کند ولی در این شرایط، اقتصاد ایران ویران میشود.
وی در پایان یادداشت خود به این نکته اشاره کرد که ایران کوشیده تا تمام گروههای خفتهی خود در منطقه را بیدار کند، اما نقاط ضعف زیادی هم دارد و به عنوان مثال بلوچها، عربها، ترکها و کردهای ایران از باقی ماندن در این کشور راضی نیستند و هر لحظه میتوانند دست به تحرکی بزنند.
محمد مشموشی در تحلیلی که در روزنامه الحیات منتشر شده معتقد است که ظهور و گسترش داعش و توسعهطلبی و دخالتهای ایران در کشورهای منطقه دو روی یک سکه هستند.
مشموشی نوشت: “تهدید و خطری که خلافت اسلامی داعش برای منطقه ایجاد کرده به هیچ وجه کمتر از خطرات ناشی از ولایت فقیه ایران نیست. هر دو، جنگهای داخلی و مذهبی، طائفهای و اتنیکی ایجاد و کشورهای منطقه و وحدت ملی آنها را با خطر مواجه کرده و آنها را در آستانه تجزیه قرار داده است. نقطه شروع این وضعیت، همان زمانی بود که امام خمینی از تشکیل دولت ولی فقیه صحبت کرد”.
وی در ادامه نوشت: “نوری المالکی به عنوان یک فرد وفادار به ایران دقیقا مانند سید حسن نصرالله باعث گسترش داعش شدند. مالکی با سیاستهایش و اصرارش برای به حاشیه راندن عراقیها فضا را برای تشکیل و سپس پیشروی داعش مهیا کرد و نصرالله نیز با ورودش به جنگ در سوریه، شرایط را به گونهای تغییر داد که دیگر گروههای خارجی مثل داعش وارد سوریه شوند”.
عبدالله الملحم در مقالهای در روزنامه الرایه قطر، سیاستهای ایران در منطقه را ضد و نقیض خوانده و نوشته ابزار دست ایران برای دخالت در امور کشورهای منطقه، شیعیان ساکن این کشورها هستند. مثلا ایران از طریق تحریک شیعیان در بحرین، قصد دارد بر این کشور مسلط شود ولی در عین حال وقتی عربستان قصد دخالت دارد، ایران معترض میشود.
الملحم نوشت: “ایران مشغول طائفهگری در کشورهای منطقه است و در عین حال دیگران را به این کار متهم میکند. سعی دارد تشیع را در کشورهای عربی گسترش دهد ولی هر گونه ارتباطی از طرف مقابل را تلاشهای وهابیت برای نفوذ به ایران میخواند. به حکم اعدام یک روحانی شیعه در عربستان اعتراض میکند، ولی اهل سنت خود و علمای آنها را زیر شدیدترین فشارها قرار داده است”.
فراس ابوهلال اما در تحلیلی در وبسایت شبکه الجزیره، ایران را کشوری توصیف کرد که لزوما دشمن عربهای منطقه نیست، بلکه همسایه و رقیب آنهاست که در شرایط ضعف کشورهای عربی، قابلیت تبدیل شدن به دشمن را دارد.
ابوهلال در ابتدای مقاله خود به صحبتهای سه هفته قبل علیرضا زاکانی اشاره کرد که گفته بود اکنون چهار پایتخت عربی تحت کنترل ایران قرار گرفته است. وی برای این سوال که چرا پایتختهای عربی به دست ایران میافتد، سه دلیل ذکر کرد: “نخستین دلیل گستردگی نفوذ ایران در منطقه این است که دولتهای عربی نتوانستند، عدالت اجتماعی را پیاده کنند. بدین ترتیب بخش قابل توجهی از مردم در کشورهای عربی به دنبال یک حامی هستند که بتوانند با تکیه بر آن از حقوق خود دفاع کنند و از آن جایی که ایران همیشه خود را مدافع محرومان یا در واقع شیعیان معرفی کرده، اکثر شیعیان منطقه به سمت ایران گرایش پیدا میکنند”.
“دلیل دوم این است که بسیاری از کشورهای عربی در زمره «دولتهای شکستخورده» محسوب میشوند. دولت شکستخورده یک اصطلاح جدید در ادبیات سیاسی است و برای توصیف دولتی به کار میرود که شاهد رقابت نظامیان، تبعیض، جنگهای داخلی، تنش، عدم امنیت در مرزها و… است. سه پایتخت از چهار پایتختی که ایران بر آنها مسلط شده (بغداد، دمشق، بیروت و صنعا) در جدول منتشر شده در مجله فارین پالیسی متعلق به بدترین کشورهای جهان هستند”.
“سومین و مهمترین دلیل این است که کشورهای عربی هیچ طرح مشترکی برای مقابله با طرحهای دیگر در منطقه ندارند. منظور ما از طرحهای دیگر، صرفا ایران نیست؛ بلکه طرحهای آمریکا و اسراییل هنوز هم خطرهای اصلی برای منطقه محسوب میشوند. در شرایطی که ایران طرح سیاسی، دینی و استراتژیک واضح و روشنی برای تعامل با تمامی مسایل منطقه دارد، کشورهای عربی حتی یک طرح مشترک برای مقابله با آن ندارند”.
طارق الشیخ در مقالهای در روزنامه الاهرام مصر به موضوع بحران یمن پرداخته و معتقد است که ایران سالهاست تلاش دارد تا بر دریای سرخ و تنگه بابالمندب مسلط شود.
الشیخ نوشت: “بر کسی پوشیده نیست که حوثیها تلاش دارند به سواحل یمن با دریای سرخ رسیده و سپس بابالمندب را در اختیار بگیرند تا بدین ترتیب بتوانند از کمکهای سخاوتمندانهی ایران بهرهمند شوند”.
به نوشته الشیخ، “ایران اکنون به گونهای حرکت کرده که گویا منطقه را در دو تیغه یک قیچی گرفتار کرده است. تیغه شمالی شامل حماس در غزه، حزبالله در لبنان، نظامیان سوری و عراقی در دمشق و بغداد است و تیغه جنوبی را گروه انصار الله در یمن و دیگر گروههای مشابه در شرق آفریقا تشکیل میدهند. نقش منطقهای ایران در صورتی که طرحهایش به نتیجه برسند، باعث تقسیم مذهبی و طائفهای مشرق عربی به شکل خاص و خاورمیانه به شکل کلی میشود”.
روزنامه القدس العربی نیز روز دوشنبه سرمقاله خود را به موضوع یمن و دخالت احتمالی ایران در این کشور اختصاص داد و نوشت: “امارات و چند کشور عربی دیگر با تغییر سیاستهای خود پس از بهار عربی و موج اسلامگرایی که با خود آورد، شروع به اعمال فشار بر اسلامگرایان و از جمله اخوان المسلمین کردند. اخوان نمایندگان اسلام میانهرو هستند که به شکل علنی نیز در جامعه فعالیت میکنند. این قبیل فشارها باعث میشود تا گروههای تندرویی مثل القاعده، انصار شریعت و داعش شکل بگیرند. در شرایطی که ایران حتی پیروان مذهب زیدیه را نیز به شیعه نزدیک کرده و تلاش میکند تا از آنها حمایت کند، کشورهای عربی میانهروی سنی را هدف قرار داده و شرایط را به گونهای تغییر میدهند تا مردم به آغوش القاعده رفته یا به عنوان مثال یمن از یک کشور میانهرو به تندروی سوق داده شود”.