با نگاهی به تحلیل ها و نقطه نظرات رهبران و هواداران جریان حاکم در خصوص علل وقوع شورش های خیابانی اخیر و تاکید چند باره ایشان در خصوص نقش دولت های بیگانه در هدایت این اعتراضات و تکرار داستان قدیمی بیرون آمدن دست استکبارجهانی از آستین فریب خوردگان داخلی و اقدام در جهت انجام انقلاب مخملی و براندازی نظام در واقع ما را با افرادی دارای طرز فکری عجیب و بیمارگونه روبه رو می کند که این نوع نگرش و تفکر را کمتر در بین افراد عادی دیده ایم.
به نظر می رسد صاحبان این تحلیل ها و گروه های حامی آن که اصرار بر دفاع از تئوری دخالت بیگانگان در اعتراضات اخیر را دارند کم و بیش دچار نوعی تفکر پارانوئیدی باشند و به راحتی می توان ردی از این اختلال شخصیتی را در پس تحلیل ها و تفسیرهای ایشان از وقایع گوناگون (داخل کشور و یا دیگر کشورها) پیدا نمود.
تفکر پارانویایی مظابق آنچه که در منابع علم روانشناسی تعریف شده است شکل پیوسته ای از یک بیماری روانشناختی است که یک سوی آن تفکر پارانویایی ضعیف و سوی دیگر آن، افکار هذیانی شدیدی است که ابعاد مختلف زندگی شخص را تحت تاثیر قرار می دهد.
فردی که دچار اختلال شخصیتی پارانوئیدی است نسبت به دیگرافراد در داخل کشور و یا افراد و دولت های خارجی شدیدا” سوء ظن دارد و معتقد است که دیگران انگیزه های خرابکارانه بر علیه او یا عقاید و
ارزش های او دارند. این افراد بیشتر اوقات از مکانیسم های دفاعی فرافکنی، انکار و دلیل تراشی استفاده می کنند. به طور مثال فردی که از درون احساس ضعف و ناتوانی دارد با فرافکنی معتقد است که دشمنان قصد تضعیف او را داشته و یا سعی دارند که او را ناتوان نشان دهند. این افراد معتقدند که دیگران برای سقوط و براندازی نظام ویا گروهی که آنها به آن تعلق دارند و در آن احساس هویت و ارزشمندی می کنند، نقشه می کشند. این افراد علاوه بر فرافکنی، با استفاده از مکانیسم انکار حاضر به قبول ضعف ها، کمبود ها و عقب ماندگی های خود یا گروه و هم پیمانان خود نبوده و با دلیل تراشی سعی دارند که مسبب همه این بدبختی ها، ضعف و بحرانهای پیش آمده را دشمنان فرضی یا واقعی خود جلوه دهند. این افراد بدون دلیل و مدرک کافی و منطقی به دیگران شک داشته و مدام سوءظن دارند که دیگران قصد آسیب زدن و براندازی آنها و یا آنچه وابسته به آنهاست (حزب، حکومت، قدرت…) را دارند.
در اعتماد کردن به دیگران تردید دارند و قائل به تقسیم بندی خودی-غیرخودی هستند و منتقدین را بیگانه و نفوذی دشمنان می پندارند. افراد دارای اختلال پارانویایی مدام کینه می ورزند، همه را دشمن می پندارند، کوچکترین بی احترامی و بی اعتنایی یا اهانت را نمی بخشند و درصدد تلافی کردن و انتقام جویی هستند
این افراد احساس مظلوم واقع شدن دارند و اینکه دیگران ستمگر و ظالم اند. افراد پارانوئید با تهدید کردن، بلوف زدن و خط و نشان کشیدن قصد به عقب راندن مخالفان خود را دارند. این افراد بیش از حد حساس بوده و هر نوشته، سخنرانی و حرکتی را با ذره بین نگاه می کنند تا از آن موارد مشکوک و بودار را در آورند و ضد ارزش های خود ارزیابی کرده و سعی در مقابله و تنبیه منتقدان ودفاع از خود را دارند.
داشتن روابط نزدیک با دیگران برای این افراد مشکل است زیرا پیوسته انتظار خیانت دارند و از این رو
نمی توانند به هیچ فرد و کشوری اعتماد کنند و همیشه بدبینانه منتظر گزند و آسیب رسیدن از سوی دیگران به خود هستند. همچنین این افراد بیش از حد به انتقاد حساس هستند و اصلا انتقادپذیر نبوده و هر اعتراضی و یا انتقادی نسبت به حکومت یا عقاید خود را به مثابه کفر و توهین و براندازی و آب به آسیاب دشمن ریختن تلقی می کنند.
در لایه های ذهنی این افراد ترس زیادی راجع به از دست دادن استقلال و قدرت وجود دارد (در بسیاری از اظهار نظرها یشان این ترس افراطی از آسیب رسیدن به انقلاب و نظام توسط دشمنان خارجی یا حتی خود مردم به وضوح دیده می شود). متاسفانه این اختلال شخصیتی یا این سبک تفکر سبب می شود که این افراد، جهان اطراف خود را به شیوه ای غلط تفسیر کنند و شدیداً به همه کس و همه چیز بد بین باشند. می توان گفت که مبتلایان این اختلال دارای جنون خود بزرگ بینی و هذیان گزند و آسیب هستند. این اشخاص غرور نامحدودی دارند که گاهی آن را در زیر تواضع ظاهری و ریا کارانه پنهان می کنند. آنها خود را انسان کامل و شایسته از هر نظر دانسته و همه روشن بینی ها، دور اندیشی ها، زهد و تقوا و هر چیز خوب و نیک را از آن خود می دانند و می کوشند که این تقوا و پاکی خود را به دیگران هم تحمیل کنند. درون اینان پر از کینه و دشمنی است و در عین حال از احساس خود کم بینی بسیار شدیدی رنج می برند. آنها انباشته از خود رایی و خود محوری اند که این خود خواهی و دیکتاتورمنشی را زیر نقاب های خوبی، عدالت، نوع دوستی، دینداری و تقوا پنهان کرده اند و از دیگران طلبکارانه انتظار احترامی بیش از حد و ستایش و کرنش همیشگی دارند.
وقتی یک فرد مبتلا به اختلال پارانویایی موقعیت های اجتماعی بسیار مهمی را به دست آورد آنگاه با تعصب گرایی دیکتاتوری عقاید خود را رواج داده و دیگران را به اطاعت و سرسپردگی وادار می کنند.
این افراد همه انرژی خود را در جهت دشمنی کردن و دشمن پنداشتن دیگران هدر می دهند و ان قدر از واژه دشمن استفاده می نمایند که همگان را به ستوه می آورند. پارانوئیدها پرتوقع، زورگو، زود رنج، کینه توز و لجباز و مغرور هستند و انتظار دارند که از عموم مردم مستثنی باشند و دیگران به هر ساز آنها برقصند. این اختلال در افراد میانسال و مسن شایع تر است و مردان بیش از زنان دچار این بیماری اند.