از متن و حاشیه جشنواره برلین
فرار فرهادی از روزنامه نویسان ایرانی…..
شصت و دومین جشنواره ی فیلم برلین به پایان رسید.
از میان 15 فیلم که در بخش مسابقه شرکت کردند، خرس طلا به «سزار باید بمیرد»، فیلمی از برادران تاویانی، داده شد. مارک لای، کارگردان و دراماتور بریتانیایی، و سرگروه داوران جشنواره، خرس طلا را تقدیم برادران کرد. کف زدنهای شدید، برادران تاویانی جایزه را دست به دست می کردند، و نشان می دادند که خوشحالند. شور و هیجانی درگرفته بود. یکی از برادرها از زندانیانی یاد کرد که در این فیلم شرکت کرده اند، و هم اکنون بی تردید خبر موفقیتشان را از رسانه ها می شنوند.
سزار باید بمیرد
«سزار باید بمیرد» بر اساس نمایش ژولیوس سزار شکسپیر، در درآمیزی با وضعیت زندانیانی که به جرمهای گوناگون در یکی از زندانهای رم به سر می برند، و این نمایش را بازسازی می کنند، شکل گرفته است. این فیلم بی تردید در زمره ی پربیننده ترین فیلمهای سالهای اخیر خواهد بود. اما آیا خرس طلای جشنواره باید به آن داده می شد؟در این زمینه زمزمه یی در میان تماشاگران و دست اندرکاران فیلم در برلین درگرفته، که هنوز ادامه دارد. بسیاری بر آنندکه حق به حقدار رسیده، چرا که فیلم از نقاط قوت بسیاری بهره مند است، بخصوص که فضای زندان، و شرکت چند زندانی در میان بازیگران نمایش را تصویر می کند. گروهی بر ضرورت قدردانی از برادران تاویانی تاکید می کنند، که در آستانه ی هشتاد سالگی هستند، و چه بهتر که خرس طلا به آنها رسیده است. برخی نیز فیلمهای دیگری، از جمله «باربارا»، ساخته ی کریستیان پتسولد آلمانی را در خور دریافت بهترین جایزه ی فستیوال می دانند. این فیلم برنده ی خرس نقره یی بهترین کارگردانی شد.
باربارا
«باربارا» به واقعه یی در تابستان 1980 در D D R توجه دارد. پزشک جوان، و جراح کودکان(باربارا) قصد سفر به غرب کرده. به همین دلیل مورد غضب قرار گرفته، و برای کار در بیمارستانی در جای دورافتاده یی تبعید می شود. وی پیوسته تحت نظر ماموران امنیتی ست، که گاهی از تفتیش سوراخ و سنبه های تن او نیز ابا نمی کنند. باربارا به فکر فرار، و پیوستن به معشوقی ست، که گاهی از آلمان غربی به سراغش می آید. اما در پس برخی رویدادها، بخصوص احساس مسوولیت در برابر بیماران، و نیز آشنایی و الفت تدریجی با یک پزشک مرد، زنی را در وضعیتی دشوار بجای خود فراری می دهد. فیلم در فضایی بسته، پردغدغه، و تنگ نظرانه شکل می گیرد: جایی که حتا عبور یک اتوموبیل از چشم کنجکاو ماموران امنیتی پنهان نیست. ترس و از خود بیگانگی در صحنه های متفاوت فیلم دیده می شود. «باربارا» بر دوران جدایی دو آلمان، و دشواری های زندگی در بخش سوسیالیستی آن تاکید دارد. موضوعی که بی تردید تا سالهای سال درونمایه ی فیلم های آلمانی خواهد بود.
فقط باد
در این میان، فیلم «فقط باد» از ینس فلیگوف، کارگردان مجاری، جایزه ی منتخب هیئت داوران را از آن خود کرد. حال آن که بی تردید شایسته ی دریافت خرس طلا بود.«فقط باد» یک شعرکامل سینمایی ست، که زیر پوشش ساده و آرام خود، زندگی روزمره ی کولی ها را در دو فضای تیره و روشن، خانه و بیرون، تصویر می کند. خستگی و فقر و بدبختی از درو دیوار خانه می بارد، و کار و تلاش و امید به آینده و گریز از این فضای فلاکتبار در بیرون از خانه جریان دارد. اما بخش نامریی فیلم در زمینه چینی کشتار کولی ها، که در مجارستان و برخی از کشورهای اروپای شرقی پیشینه ی طولانی دارد، شکل می گیرد، بی آن که تماشاگر را دچار هیجانهای کاذب کند. نمود عینی توطئه را در صحنه ی کوتاهی در گفت و گوی دو پلیس، و شلیک چند گلوله در پایان فیلم می بینیم. جالب است که جنازه ی این قربانیان نژادی و فرهنگی، که جا بجا پر از نیش حشرات است، با لباسهای خوب و آرایشهای مناسب درون تابوتها جایگزین می شود. نام فیلم از گفته یی در پایان آن مایه می گیرد، هنگامی که سر و صدایی خفیف موجب نگرانی می شود، و یکی از بخت برگشتگان زیر لب می گوید: چیزی نیست. فقط باد است. چنین فیلم هایی زندگی خود را پس از نمایش در ذهن تماشاگر جدی سینما آغاز می کنند.
چند خرس نقره ای دیگر
در جشنواره ی برلین راشل موانزا، بازیگر نوجوان فیلم «شورشی» بعنوان بهترین بازیگر زن صاحب خرس نقره شد. همچنین به فیلم «ملکه و پزشک او» از دانمارک، به کارگردانی نیکلای آرسل دو خرس نقره یی داده شد. یکی به موضوع فیلم که در زمینه ی جنبش روشنگری شکل گرفته است، دیگری به میگل بوفوسگارو، به عنوان بهترین بازیگر مرد. وی با رفتاری دلقک وار در جایگاه کریستیان هفتم، از پادشاهان دانمارک در اوائل قرن هیجدهم، ایفای نقش کرده است. این فیلم در بهترین حالت فیلمی ست تجاری که نظائر آن بارها به اکران آمده است.
در جشنواره ی امسال برلین فیلمهای خوبی نشان داده شد. چه در بخش مسابقه، و چه در فوروم و پانوراما. داورهای مسابقه شاید می توانستند با توجه به هدفهای انسانی و مردمی جشنواره، در دادن جوایز، گرفتار برخی ملاحظات پشت پرده نشوند.
بهار عربی
در جشنواره ی امسال برلین، به گفته ی رسانه ها، بیش از 60 هزار نفر توریست از سراسر دنیا شرکت کردند.، و بجز بازار فیلم، در مجموع نزدیک 390 فیلم نمایش داده شد، و تعداد زیادی از ستارگان سینما، هنرپیشگان صاحب نام، و فیلمسازها، مر محاصره ی انبوه تماشاگران و عکاسان از روی فرش قرمز گذشتند. بی تردید جشنواره ی برلین، در مقایسه با سایر جشنواره ها پر بیننده ترین جشنواره ی اروپایی ست.
جشنواره ی امسال با توجه به رویدادهای اخیر در کشورهای عرب زبان، «بهار عربی» نامگزاری شد. پیش از این چند بار فیلمهای ایرانی در مرکز توجه دست اندرکاران جشنواره بود. امسال فیلمهایی از کشورهای عربی. برخی مستند، و برخی داستانی به زبان فرانسه. فیلمهایی از مراکش و الجزیره.
مسوولان جشنواره فراموش نکردند که پلاکات بزرگی را با عکس جعفر پناهی روی کامیونی نصب کنند: جعفر پناهی کجاست؟ (او را) فراموش نکنید آقای دیتر کوسیلیک، دبیر جشنواره ی فیلم برلین در گفت و گویی کوتاه با یکی از خبرنگاران ایرانی گفت: «ما پیوسته با جعفر پناهی و امیر رسول اف در تماسیم». وی نتوانست از ابراز نگرانی و تاسف در موردوضعیت سانسور فیلم و مشکلاتی که سینماگران ایرانی با آن درگیرند، خودداری کند.
از ایران و ایرانی ها سه فیلم در جشنواره نشان داده شد. فیلم کوتاهی از آذین فیض آبادی بنام منطق اطیر - «محصول مشترک آلمان و آمریکا». فیلم کوتاه و «مستند»ی درباره ی نقش سینما در انقلاب ایران، و یک فیلم بلند بنام پذیرایی ساده از مانی حقیقی. این فیلم شتابزده برای نمایش آماده شده بود.
گروه داوران امسال جشنواره هشت نفر بودند: مارک لای کارگردان و دراماتور از بریتانیای کبیر. بوالم سنسال نویسنده ی الجزایری. شارلوته گاینسبورگ – خواننده و هنرپیشه ی فرانسوی. جک گاینهال – هنرپیشه ی امریکایی. باربارا سوکووا – خواننده و بازیگر آلمانی. فرانسواز اوسون – سناریست و کارگردان فرانسوی. آنتون کاربون – فیلمساز هلندی و اصغر فرهادی کارگردان ایرانی.
وآقای فرهادی
اصغر فرهادی در مراسم معرفی داوران گفت: قرار نبود که در جشنواره ی امسال برلین شرکت کنم. اما وقتی که به من پیشنهاد عضویت در هیئت داوران شد، پذیرفتم. یعنی هم خوشحال شدم، هم نگران. نگران از این که مدام باید به سفر می رفتم و دخترم را تنها می گذاشتم. خوشحال از این که در هیئت داوران شرکت می کنم. ترکیب داوران خیلی خوب و متنوع است. وی ادامه داد: این سومین باری ست که من در فستیوال برلین شرکت می کنم. منتها این بار در آن طرف میز. فرهادی شرکت در گروه داوران را تجربه ی تازه یی نامید.
از فرهادی درباره ی تاثیر برنده شدن فیلم جدایی نادر از سیمین در جشنواره ی پارسال برلین پرسیده شد. وی گفت: خرس طلا سبب جلب توجه علاقمندان بسیاری در بسیاری از کشورها به فیلم من شد. این سبب خوشحالی من است.
خبرنگاران ایرانی، از جمله من، چند بار کوشیدیم که با آقای فرهادی گفت و گویی داشته باشیم. متاسفانه ایشان نپذیرفتند. بهانه این بود که داوران تا پیش از پایان جشنواره حق ندارند با کسی مصاحبه کنند. بنابراین باشد برای پایان جشنواره. این در حالی بود که ما بیشتر می خواستیم درباره ی فیلمهای خودش، برنامه ی کارش، و وضعیت فیلمسازی در ایرن با هم گفت و گویی داشته باشیم. پس از پایان جشنواره نیز معلوم شد که مرغ از قفس پریده است. درک وضعیت فرهادی و امثال او مشکل نیست. اما تاسف من از این است که این دوستان بر خلاف فیلمسازان و هنرمندان دیگر کشورها با چنین برخوردهای محافظه کارانه یی، حتا در مورد معمولی ترین مسائل سکوت می کنند، در ضمن همیشه کسی آنها را همراهی می کند که به نطر می رسد خیلی آگاهانه می خواهد مانع گفت و گو با ایشان شود. حال آن که ما در مهاجرت از موفقیت فیلمسازان و هنرمندان کشورمان خوشحال می شویم.