یاد یاران

نویسنده
اندیشه مهرجویی

سال هایی که می روند، درد هایی که می مانند

دکتر “علی محمد حق شناس” در گذشت… می خوانیم و رد می شویم. روزنامه را ورق می زنیم و حتی بدون آنکه بشناسیمش یا اندکی بر روی نامش درنگ کنیم، عبور می کنیم.

آخر، نه هنرپیشه است تا آن طور که باید و شاید چهره اش را بشناسند و نه مورد علاقه صداوسیمای فرمایشی است که هر لحظه بابی ازعجایب کرامات مذهبیش باز شود… همین است که تنها می خوانیم و عبور می کنیم. ازعمری که به پای زبانی گذاشته شد که کمترینمان هم خوب می شناسیمش.

زبان فارسی.  شاید اسمش را که ببریم از سرحب و ارادت به آن فکر کنیم. به زبانی کهن و فاخرکه این روزها، نه سالیان متوالی، مهجوراست و اگر “حق شناس”ها نبودند، وضع از این هم به مراتب اسف بارتر بود.

حال علی محمد حق شناس این اواخرهیچ خوب نبود. مثل زبان مادریمان بیمار بود و تیک تاک قلبش برمدار مراد نمی تپید. ناله می کرد. مثل زبان مادریش.

فرهنگ شناس و زبان شناس بود. جنوبی و متولد جهرم.  در دانشگاه تهران و لندن در دو رشته ادبیات فارسی و زبان‌شناسی درس خوانده بود.

 به حرف ساده است 16 سال از عمرت را پای کتابی بگذاری که می دانی گنجینه بزرگی ست برای بازماندگان زبان و هنر پارسی.

 کتابی که تنها می تواند عشق و محبت به سرزمین کهن و پیشرفت و هم سویی آن با زبان انگلیسی را در ذهن زنده گرداند. کتاب «فرهنگ معاصرهزاره» که بر اساس شیوه های زبان شناسی نو نگاشته و تالیف شده بود و این یعنی آنکه او توانسه بود لغات و اصطلاحات امروزی زبان انگلیسی را در آن بگنجاند.

او مدرس دانشگاه تهران بود. کم تر دیده می شود زبان شناسانی  که به دلیل حیطه ظریف و وسیع کاریش فرصت و مجال تحقیق و تفحصی بسیط را در عرصه ادبیات و رمان داشته باشد.

 اما او هرگز از پای ننشست و خود را به زبان شناسی که به حق یکی از بارزترین و فخیم ترین های این حیطه بود، محدود نساخت. او از نوجوانی شعر می سرود و به داستان و رمان علاقه داشت. «رمان به روایت رمان‌نویسان»، «تولستوی» و «سروانتس» از جمله کتاب‌هایی هستند که او ترجمه کرده است. او آن قدر به زبان ادبیات علاقه مند بود که خود اذعان داشت در نگارش برخی نوشته های علمی اش آن طور که باید و شاید زبان علمی را رعایت نکرده است و این از علاقه او به زبان ادبی بلند می شود.

 برای همین تلفیقی برای زبان شناسی علمی و نقد ادبی در ذهن خود داشت و میل به این دو مقوله جدا مدتی او را رئیس « انجمن علمی نقد ادبی»  کرد. عدم تناسب واژه های جدید با معادل هایش او را بیش از هر کسی بر آن داشت تا معادل‌هایی را برای مفاهیم جدید زبان‌شناسی ابداع کند. فروتنی را در محضر اساتیدی چون  پرفسور روبینز، هندرسون، نیل، نیلس میلز فرا گرفته بود.

و همه آنچه که گفته شد؛ یعنی آنکه حق شناس یک نخبه ادبی بود که می بایستی به او افتخار کرد.  به عمر پربارش که گمان نمی رفت در هفتادسالگی در اثر قلبی که بیماری را تاب نیاورد از میان برود.

 حالمان از تجلیل مردگان بد می شود، ولی مگر ما چکاره ایم ؟ مگر ما را توانی جز این بود که در زمان حیات استاد در وصف و تجلیل صفات تخصصی و علمیشان قلمی بنگاریم و یا اگر صحبتی پیش آید برای آنان که اطلاعاتی ناکافی در این زمینه دارند اطلاع رسانی کنیم؟ مصاحبه ای هرچند وقت یک بار با او داشته باشیم و از سر لذت کلامش را بشنویم؟

آنهایی که بودجه های کلان مملکت را در دست دارند و می توانند آن چه را که در خور مقام ایشان بود فراهم آورند را چه شد؟ در مراسم تدفینش بلندگوی خراب، مانع از شنیدن سخنان عباس مخبر، محمد شمس لنگرودی، بابک احمدی، ژاله آموزگار، نرگس انتخابی و نصرالله کسرائیان به خبرنگران و حضار شد.

بزرگوارانی  که گویی خود را در آیینه حق شناس می بینند. این است مقام یک استاد شریف که عمرش را بر سر ارادت و عاشقانه های زبان ایرانی گذاشته است؟ این است که آن هم به گمان از سر اجبار،  تنها به دلیل آنکه نورچشمی ها نمی توانند حتا سنبل هم کارهایی از این دست ( حتا از راه کپی برداری نمونه ای داخلی و خارجی اش) راارائه دهند؛ عنوان کتاب نمونه را برای اثر فاخر«فرهنگ معاصر هزاره انگلیسی ـ فارسی» اختصاص دادند. چون دیگر به قول خیلی ها ضایع بود اگر چنین کتابی را نمونه انتخاب نکنند و مثلا چه بکنند و چه جایگزینی برای آن از خودی ها بیایند؟

پیکر این بزرگوار در نهایت تاثر و تاسف در 13 اردیبهشت درحالی به کلاردشت( محلی که او وصیت کرده بود) رهسپار شد که نگاه نگران بسیاری را در پی خود داشت. نگاه کسانی که نوبت خود را انتظار می کشند بی هیچ لخنده ای …