“انقلاب شکوهمند اسلامی” به فرمایش بنیانگذارش “انفجار نور” بود. سی و شش سال بعد از این “انفجار” در فضایی چون “میدان تره بار”- تعبیراز رئیس فیلسوف مجلس اسلامی در آستانه ۲۲ بهمن – واژگان “دروغ” و “خیانت” و “حرام” فضا را آکنده است. رئیس دولت از “خیانت پشت جبهه” هراسان است. برای وزیراطلاعاتش بولتن های صد در صد دروغ می فرستند. وزیر ارشاد کارت زرد پر رنگ دیگری در باره “حرام” بودن موسیقی ازآیت اله یزدی، رئیس دبیرخانه مجلس خبرگان، دریافت می کند.” گشت ارشاد” برای نخستین بار شکار سینما گران “بد حجاب” رادر محل برگزاری جشنواره فجر در دستور کار قرار می دهد.
“انقلاب اسلامی” به تعریف ولی فقیه دوم که در بیانیه سالگرد انقلاب سپاه پاسداران، هیات “دکترین رسمی انقلاب” را بخود می گیرد، در حال گذر از “پیچ تاریخ” بسوی “تمدن نوین اسلامی” است.
حسن روحانی در یکی راهپیماییهای ۲۲ بهمن امسال که در”یک هزار شهر و شهرستان و پنج هزار روستای” ایران انجام شدهاست، دستاوردهای “انقلاب اسلامی” رابر می شمارد: “در تمام دانشگاهها مراکز تحقیقاتی و مراکز علمی رشد داشتیم. دانشگاهها نسبت به گذشته آرامتر هستند و به راه خود ادامه میدهند.همانطور که پارسال قول داده بودم که تورم را ۳۵ درصد به ۲۵ درصد برسانیم امروز باید بگوییم که این امر به ۱۷ درصد رسیده است.در زمینه تحول در سلامت کار بزرگی انجام دادیم آن هم پرداختی مردم در بیمارستانها از ۳۷ درصد سال گذشته به ۶ درصد رسیده است و قیمت لوازم پزشکی پرمصرف در بیمارستانها کاهش داشته، همچنین دسترسی به اقلام دارویی از ۳۲۰ به ۷۵۰ قلم افزایش پیدا کرده است”.
ودرحالیکه بشریت از این فتوحات به حیرت افتاده است، اخبار روز گزارش هفته پیش مقامات سابق و کنونی جمهوری اسلامی در باره نابودی سفره های آبی و خیمه زدن “فساد قرن” را کامل می کند. “۶۰۰ دریاچه” روزمینی و زیرزمینی ایران در حال خشک شدن هستند. کارشناسان می گویند: “با توجه به این که در کل کشور شاهد ۵۰ درصد کاهش جریان سطحی هستیم، کشور دچار خشکسالی هیدرولوژیکی شدهاست”.
از نگهداری ۲۰۰۰ زن زندانی در چند سوله مرغداری خبر می رسد. انجمن صنفی روزنامهنگاران اعلام می کند: “میخواهند تشکل دیگری را جایگزین ما کنند”. منظورشان اقدامات یک مقام عالیرتبه “امنیتی خوب” است که بنام “برادر عباد” در زمان محمد خاتمی حلوا حلوایش کردند و حالا وزیر کار است. جعفری دولت آبادی، دادستان تهران هم که راه “قاضی محبوب ” آقای خامنه ای یعنی سعید مرتضوی را دنبال می کند، رسما نام محمد خاتمی را ممنوع اعلام می کند و به مدیران دوتا و نصفی روزنامه نیمه جان باقیمانده هم هشدار می دهد.وزیر ارشاد هم درحال چانه زنی برسر ماهواره و”دیش” است: “جمعآوری دیشهای ماهواره نتیجهبخش نیست و هر جا دیشهای ماهواره جمعآوری میشود، دو روز بعد برمیگردند. نه میتوانیم تمام دیشهای ماهواره را از روی بامها جمع کنیم و نه میشود شبکههای اجتماعی را به طور کامل بست. هر جا دیشهای ماهواره را جمع کردیم، دو روز بعد دیشها برگشت و انگار فقط برای کار و کاسبی نصّابها دیشها را جمع میکنیم.”
“نظام مقدس” دارد با زندانی کردن زنان در سوله، گزینه سازی برای انجمن صنفی، جمع آوری دیش ها و شکار بازیگران بد حجاب بسرعت پیچ تاریخ را پشت سر می گذارد وچهار نعل بسوی “تمدن نوین اسلامی” می تازد. فقط درآخرین روزهای سال سی و ششم “انقلاب اسلامی” دو تا کار باقیمانده. یکی جوان کردی است که در هفده سالگی مرتکب قتل شده و حالا به رغم ممنوعیت مطلق و قطعی اعدام مجرمین کودک در قانون بین الملل، می خواهند اعدامش کنند.“سازمان دیده بان حقوق بشر” در بیانیه اعتراضی خود اعلام می کند: “از سال تعداد۲۰۱۰ تعداد ۳۱ تن مجرم کودک اعدام شده اند و همین امر ایران را در زمره کشورهایی معرفی میکند که حداکثر تعداد اعدام مجرمین کودک توسط آنها گزارش شده است”.
با اعدام این کودک در پایان بهمن یک مشکل حل می شود و می ماند مساله اتمی که باید تا آغاز فروردین به نتیجه برسد. هفته، هفته جنگ لفظی، تهدید وتحبیب است. حتی علی لاریجانی، مستقیم و هاشمی رفسنجانی و ولادیمیر پوتین هم وارد بده و بستان مقامات آمریکا و جمهوری اسلامی می شوند که دیگر مذاکره را دو جانبه پیش می برند. هنوز معلوم نیست کدامشان گرگ و کدامیک میش است. هر چه هست دارند گله را می برند. اخبار متناقض و شرایط پیچیده است. مفسران و مطبوعات دیدگاههای متناقض دارند. برای مردم ایران که کمترین اطلاعی از اصل ماجرا ندارند و حتی یک خط از “توافق جامع” را هم ندیده اند، چاره ای نیست جز انتظار. شاید باد هوای مسموم اهواز را براند و شاید کلاغی خبری از آشی بیاورد که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، حتی تعداد نخودهایش را می داند و آن را “بد و خطرناک” می خواند. هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا و نظریه پرداز پر نفود سیاسی هم با او موافق است. مطالعه نظریات اوکه به تازگی برای اعضای کمیته نیروهای مسلح سنا مطرح و توسط روزنامه واشنگتن پست منتشر شده است، پرتوی بر تاریکخانه مساله اتمی می افکند.
هفته ای دیگر از بهمن می رودو سالی دیگر بر عمرجمهوری اسلامی افزوده می شود. مرتضی کاظمیان، بااستناد به دیدگاههای جان فوران، استاد معروف جامعه شناسی آمریکا، نگاهی دیگر به انقلاب پنجاه و هفت می اندازد.و علی اصغر رمضانپور، اهداف انقلاب و نتایج آن را بر می رسد.
خانم ها! آقایان!
هفته تمام شد و ما ماندیم و “کهن بوم و بر” ایران در قلب زمستانی دیگر.
- ترا، ای کهن بوم و بر دوست دارم
چنین سرود مهدی اخوان ثالث. فرهاد مهراد فریادش کرد و این هفته در آلبومی به همین نام با صدای محسن کرامتی و نوشین طافی به بازار موسیقی آمد و خشم برخی از مراجع تقلید را چنان سبب شد که گفتند: “جلوی آوازه خوانی زنان را در ایران میگیریم”.
ترا، ای کهن بوم و بر دوست دارم
مهدی اخوان ثالث
ز پوچ جهان اگر دوست دارم
ترا، ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترا، ای کهن پیر جاوید برنا
ترا دوست دارم، اگر دوست دارم
ترا، ای گرانمایه، دیرینه ایران
ترا ای گرامی گهر دوست دارم
ترا، ای کهن زاد بوم بزرگان
بزرگ آفرین نامور دوست دارم
هنروار اندیشه ات رخشد و من
هم اندیشه ات، هم هنر دوست دارم
اگر قول افسانه، یا متن تاریخ
وگر نقد و نقل سیر دوست دارم
اگر خامه تیشه ست و خط نقر در سنگ
بر اوراق کوه و کمر دوست دارم
وگر ضبط دفتر ز مشکین مرکب
نئین خامه، یا کلک پر دوست دارم
گمان های تو چون یقین می ستایم
عیان های تو چون خبر دوست دارم
هم ارمزد و هم ایزدانت پرستم
هم آن فره و فروهر دوست دارم
بجان پاک پیغمبر باستانت
که پیری است روشن نگر دوست دارم
گرانمایه زردشت را من فزونتر
ز هر پیر و پیغامبر دوست دارم
بشر بهتر از او ندید و نبیند
من آن بهترین از بشر دوست دارم
سه نیکش بهین رهنمای جهان ست
مفیدی چنین مختصر دوست دارم
ابر مرد ایرانئی راهبر بود
من ایرانی راهبر دوست دارم
نه کشت و نه دستور کشتن به کس داد
ازینروش هم معتبر دوست دارم
من آن راستین پیر را، گرچه رفته ست
از افسانه آن سوی تر، دوست دارم
هم آن پور بیدار دل بامدادت
نشابوری هورفر دوست دارم
فری مزدک، آن هوش جاوید اعصار
که ش از هر نگاه و نظر دوست دارم
دلیرانه جان باخت در جنگ بیداد
من آن شیر دل دادگر دوست دارم
جهانگیر و داد آفرین فکرتی داشت
فزونترش زین رهگذر دوست دارم
ستایش کنان مانی ارجمندت
چو نقاش و پیغامور دوست دارم
هم آن نقش پرداز ارواح برتر
هم ارژنگ آن نقشگر دوست دارم
همه کشتزارانت، از دیم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
شهیدان جانباز و فرزانه ات را
که بودند فخر بشر دوست دارم
به لطف نسیم سحر روحشان را
چنانچون ز آهن جگر دوست دارم
هم افکار پرشورشان را، که اعصار
از آن گشته زیر و زبر دوست دارم
هم آثارشان را، چه پندو چه پیغام
و گر چند، سطری خبر دوست دارم
من آن جاودنیاد مردان، که بودند
بهر قرن چندین نفر دوست دارم
همه شاعران تو و آثارشان را
بپاکی نسیم سحر دوست دارم
ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
ز خیام، خشم و خروشی که جاوید
کند در دل و جان اثر دوست دارم
ز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگیزد از جان شرر دوست دارم
وز آن شیفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعله ور دوست دارم
ز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارم
خوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که شان همچو بحر خزر دوست دارم
خوشا حوزه شرب کارون و اهواز
که شیرینترینش از شکر دوست دارم
فری آذر آبادگان بزرگت
من آن پیشگام خطر دوست دارم
صفاهان نصف جهان ترا من
فزونتر ز نصف دگر دوست دارم
خوشا خطه نخبه زای خراسان
ز جان و دل آن پهنه ور دوست دارم
زهی شهر شیراز جنت طرازت
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم
بر و بوم کرد و بلوچ ترا چون
درخت نجابت ثمر دوست دارم
خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت
که شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم
من افغان همریشه مان را که باغی ست
به چنگ بتر از تتر دوست دارم
کهن سغد و خوارزم را، با کویرش
که شان باخت دوده ی قجر دوست دارم
عراق و خلیج تورا، چون ورازورد
که دیوار چین راست در دوست دارم
هم اران و قفقاز دیرینه مان را
چو پوری سرای پدر دوست دارم
چو دیروز افسانه، فردای رویات
بجان این یک و آن دگر دوست دارم
هم افسانه ات را، که خوشتر ز طفلان
برویاندم بال و پر دوست دارم
هم آفاق رویائیت را؛ که جاوید
در آفاق رویا سفر دوست دارم
چو رویا و افسانه، دیروز و فردات
بجای خود این هر دو سر دوست دارم
تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
دگر باره برشو به اوج معانی
که ت این تازه رنگ و صور دوست دارم
نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم
جهان تا جهانست، پیروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی