جلال تهرانی نویسنده و کارگردان در نشست رسانه ای نمایش “سیندرلا” پاسخگوی سوالات خبرنگاران است.گزارش همکارمان از تهران را در همین زمینه می خوانید.
شکل گیری این پروژه مدت زمان طولانی را در بر داشت.آیا به تمرین طولانی برای اجرای آثارتان معتقد هستید؟
سیندرلا از اسفند سال گذشته کلید خورد که رسما از 4 شهریور اجرای عموم را آغاز کردیم. برای ما اجرا هم مرحله ای از تمرین است.ما در کار کردن در حقیقت پرسشی در ذهنما داریم و هر زمان فرصتی بدست بیاوریم، پرسش خودمان را دور می زنیم تا عمیق تر درک کنیم.
آقای تهرانی نمایش هایی که شما کارگردانی می کنید با دیگر آثار صحنه ای همکارانتان تفاوت عمده ای در شکل ادبیات و حتی نوع اجرا دارد.آیا درباره این موضوع به شگردی شخصی دست پیدا کرده اید یا عناوین منتقدان و رسانه ها آثارتان را تا اندازه ای متفاوت نشان داده است؟
متفاوت بودن نمایش هایم از یکدیگر را بر اساس استراتژی می دانم.ما تئاتر کار می کنیم چون در ذهن پرسش هایی داریم، هرگز اتفاق نمی افتد که با پاسخی از پیش تعیین شده به سراغ تئاتر برویم
من در طول سالیانی که کار کرده ام، فهمیدم شرافت انسان ها به عمق معلومات آن ها نیست، بلکه به مجهولات آن ها باز می گردد.هر پروژه برای من پر از نادانسته ها و هیجان هایی است. فکر می کنم اگر بعد از مدتی کار کردن چیزی یاد نگرفته باشیم، وقت تلف کردن است.
ایده نشستن تماشاگر بر روی صحنه اجرای “سیندرلا” چگونه به وجود آمد؟
ایده اینکه تماشاگر روی صحنه بنشیند، از نمایشنامه پیدا شد. به این فکر کردیم که صحنه از چیزهای ریز بی ارزش پر شود، مانند دمپایی، نعلبکی، آدامس یا هر چیز دیگری. در این نمایش مسئله ما جایگاه تماشاگران است و نه خود تماشاگران، چون آن ها سرمایه اصلی نمایش هستند.از طرف دیگر سالن اصلی آکوستیک مناسبی ندارد و علی رغم اختلافاتی زیادی که در قرار گرفتن جایگاه تماشاگران روی صحنه وجود داشت، خواستیم این کار را انجام دهیم تا با حضور تماشاگران روی صحنه، فضا نمایش گرم شود.
در تولید اجراهایتان برای ارتباط با اثر تا چه اندازه به تماشاگر عامی فکر می کنید؟
وقتی از واژه عوام استفاده می کنیم، باید موقعیت ها را هم در نظر بگیریم، من برای یک قصاب عوام هستم و در تئاتر هم دیگر صنوف عوام به حساب می آیند.تئاتر در متن جامعه حضور دارد و بدون در نظر گرفتن طبقات اجتماعی، مخاطبانی از هر صنف دارد. تئاتری ها با سلیقه و متر خودشان به تماشای تئاتر می آیند، اما ما از قصابان و پزشکان بازخورد می گیریم، چون آن ها خودشان را در فضای تئاتر قرار می دهند.
و به نظرتان درباره منتقدین و کارشناسان چیست؟
سخت ترین بینندگان ما منتقدین و کارشناسان هستند که کلیت کار را کنار می گذارند و جزئی نگری می کنند. هنر وقتی هنر است که امکان داوری را از ما بگیرد.البته تشخیص این افراد هم نیازمند صلاحیت دیگری است. در این میان شیوه داوری مکتب تهران به شکلی است که صلاحیت داوری را از خواص می گیرد و به عموم مردم می دهد.
“سیندرلا” زاییده چند نمایشنامه از شماست که به عناوین مختلف نگارش شده اند.آیا این نمایش تلفیقی از آن متون است؟
از این کار به اندازه دو نمایشنامه دیگر نمی ترسیدم و به نظرم رسید با تمرین چندماهه می توان به نتیجه مناسبی دست یافت.“دراکولا”، “سیندلا” و “مکبث 2011” سه کار پست سر هم هستند که مکبث به خرافات می پردازد و به حرف های 3 جادوگر گوش می کند. در ادامه سیندرلا به بحث شایعات می پردازد و اینکه واقعیت هرچه که باشد، در هر صورت تاثیر خودش را بر زندگی مردم را می گذارد. در دراکولا نیز ما در جایی هستیم که همه رستگار شده اند و ایده های ایدئولوژیک اتفاق افتاده است و حالا دراکولا وارد این فضا می شود.
شیوه بازی بازیگران در نمایش های شما و خصوصا “سیندرلا” تا اندازه ای متفاوت است.این تفاوت از نوع دیالوگ نویسی و چینش وضعیت ها بر آمده است یا روش هدایت کارگردان؟
وقتی بازی بازیگرها دقیق و حساب شده باشد، یعنی بازیگر مولف است. به جای اینکه کارگردان حرفی بزند، بازیگر بخشی از کار را انجام می دهد و وقتی کسی کار را می بیند، به نظرش همه چیز حساب شده است که این کار را خود بازیگر انجام می دهد.تنوع بصری در تئاتر حتما حرکت های زیاد نیست، ایستادن بازیگر در جای خودش می تواند تنوعی را به ما بدهد و جلوی خستگی مخاطب را بگیرد.