گزارش

حامد احمدی
حامد احمدی

از رقص در مهمانی خصوصی تا اعتراض در فضای عمومی

 سینماگران ممنوع الکارجمهوری اسلامی

در روزهای ملتهب بعد از بهمن پنجاه و هفت، انقلابیون خشمگین در کنار شناسایی ساواکی ها، اعدام وابستگان به حکومت پهلوی و پاکسازی ادارات دولتی به دو کار دیگر هم علاقه زیادی نشان می دادند. یکی آتش زدن میخانه ها و دیگری ویران کردن سینماها. سینما از همان ابتدا به دید انقلابیون مکان فاسدی بود که هم اندازه جایی مثل شهرنو ملت مومن و امت اسلامی را منحرف می کرد. گرچه سخنرانی آیت الله خمینی مبنی بر مخالفت با فحشا و مشکل نداشتن با سینما کمی از آتش انقلابیون را فروکاست اما آتشی از نوع دیگر در پس پرده افروخته شد. ممنوع کردن سوپراستارها و سینماگرانی که به زعم مسئولان انقلابی نسبتی با فضای جدید جامعه نداشتند. از بهروز وثوقی و پوری بنایی که حتی یک فیلم هم در بعد از انقلاب بازی نکردند تا فردین و ملک مطیعی که خیلی زود و بعد از یکی دو هنرنمایی برای همیشه ممنوع الکار شدند. اما علاقه جمهوری اسلامی به پرونده سازی، ممنوع کردن و سایه انداختن به روی هر جا و مکانی با این پاکسازی انقلابی به پایان نرسید. این نگاه امنیتی به هنر خیلی زود سراغ هنرمندانی که در زمان ظهور جمهوری اسلامی وارد سینما شده بودند هم رفت و هر از چندگاهی طعمه ای را بلعید. اشتهایی که تا امروز کور نشده است و هنوز قربانی می گیرد.

 

جمشید هاشم پور

هنرپیشه ای که سال های پیش از انقلاب یک هنرور ساده بود در غیاب سوپراستارهای سینمای ایران و با هدایت ایرج قادری در فیلمی به نام تاراج به شهرت رسید. بازیگری اکشن کار، خوش بنیه و البته کله تراشیده. مسئولان سینمایی خیلی زود به بهانه شهرت او را مدتی از بازیگری منع کردند و بعدتر اجازه حضورش با شمایل کله تراشیده و نام هنری جمشید آریا را صادر نکردند. ممنوعیتی که نزدیک به یک دهه، تا اواسط دهه هفتاد، ادامه داشت.

 

اکبر عبدی

بازیگری کمدی که مسلما با سرگرم کردن مردم پیوند داشت پس از بازی در چند فیلم موفق و پررونق در گیشه برای مدتی کوتاه به امر مسئولان سینمایی از کار در سینما باز داشته شد. دلیلی که برای این ممنوعیت آمده بود درخواست عبدی برای دستمزدی بالاتر از حد طبیعی بود. سازندگان فیلم دیگه چه خبر؟ از عبدی خواسته بودند در سکانسی قنداق شود و پستانک در دهان بگذارد و او هم بابت چنین هنرنمایی سترگی دستمزدی میلیونی طلب کرده بود و مسئولان همه جا حاضر هم عبدی را مدتی ممنوع الفعالیت کردند!هرچند که بعدها عبدی با چنین شکل و شمایلی در فیلم هنرپیشه ظاهر شد و دستمزدش را هم دریافت کرد.

 

سوسن تسلیمی

با اینکه سوسن تسلیمی در سال های پیش از انقلاب به عنوان بازیگر وارد سینما و تئاتر ایران شده بود اما چون به دید مسئولان نقطه ای تاریکی در کارنامه هنری اش نبود، از حضورش در سینمای پس از انقلاب جلوگیری نشد. اما حضور او به عنوان تنها زن بازیگری که در فیلم های مردانه زمان جمهوری اسلامی نقشی محوری داشت با حساسیت مسئولان مواجه شد. تسلیمی به سوئد مهاجرت کرد، آنجا بازیگری را ادامه داد و فیلم ساخت و وارد فضای فرهنگی یک کشور اروپایی شد اما دلیل ممنوعیت کارش هرگز مشخص نشد. سوسن تسلیمی سال ها بعد در مصاحبه با مجله فیلم از بازخواست شدن مدام توسط مسئولان سینمایی صحبت کرد و گفت حتی شکل دویدنش در فیلم ها هم از دید ممیزان با مشکل روبرو شده بوده! و نتیجه همه این مشکل تراشی ها این شده که سوسن تسلیمی تصمیم گرفته برای بیرون رفتن از جو فشار و آزار کشور را ترک کند.

 

نیکی کریمی

یکی از جالب ترین دلایل برای ممنوع کردن کسی برای فعالیت در حرفه اش مربوط می شود به نیکی کریمی. بازیگری که در دهه هفتاد و زمانی که زیبایی جزو جرایم طبیعی محسوب می شد با چهره ای زیبا وارد سینما شد و بعد از سه چهار فیلم برای مدت کمی توسط مسئولان سینمایی از سینمای جمهوری اسلامی کنار گذاشته شد. حقیقت اینکه نیکی کریمی از همسرش جدا شده بود و همان موقع یکی از مسئولان ارشاد رسما اعلام کرد به بازیگرانی که هنر را به زندگی خانوادگی ترجیح می دهند اجازه فعالیت نمی دهیم!

 

ابوالفضل پورعرب

پورعرب هم که هم زمان با نیکی کریمی و با فیلم عروس به کارگردانی بهروز افخمی به شهرت رسیده بود برای مدتی از سینما کنار گذاشته شد. در آن زمان، میان تمام شایعات، هفته نامه صبح به سردبیری مهدی نصیری- که سابقه کار در روزنامه کیهان را هم داشت- طی خبری کوتاه دلیل این ممنوعیت را تقاضای نامشروع بازیگر نامبرده از بانوان هنرمند ذکر کرد!

 

فاطمه معتمدآریا

این بازیگر که همین اواخر هم به خاطر موضع گیری های سیاسی اجتماعی اش از کشور ممنوع الخروج شده بود در دهه هفتاد به خاطر رقصیدن در یک مهمانی خصوصی و شوخی با نوحه معروف ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته و تغییرش به “رقص آزاد گشته” مورد غضب مسئولان قرار گرفت. در حدی که بازپخش سریال آرایشگاه زیبا که معتمدآریا نقش محوری در آن داشت با حذف تمام سکانس های مربوط به او روی آنتن رفت. معتمدآریا مدتی به سوئد مهاجرت کرد و بعد از چند سال و افتادن آب ها از آسیاب به ایران و سینما بازگشت.

 

رضا رویگری

یکی از بازیگران کارگاه نمایش بود که با وقوع انقلاب تعطیل شد و اکثر هنرمندانش یا تبعید شدند یا ممنوع و منزوی. رویگری اما وارد سینما شد و با ایفای نقش در فیلم اجاره نشین ها به شهرت رسید. اما بعد از مدتی، با پیدا شدن فیلم هایی از اجرای تئاترهای کارگاه نمایش که رویگری هم در آن ها بازی کرده بود، این بازیگر از دید مسئولان دارای کارنامه سیاه و مردود شناخته شد و برای مدتی از فضای سینما و تئاتر بیرون رفت. گرچه بعدتر به سینما بازگشت و با بازی در فیلم اخراجی ها و شرکت در مراسم حکومتی و خواندن سرود معروف “الله الله” به نوعی گذشته تاریک خود به زعم جمهوری اسلامی را تطهیر کرد.

همانطور که شرحش رفت دلیل عمده ممنوعیت ها در دهه هفتاد بیشتر مربوط به مسائل خصوصی زندگی شان، از مهمانی تا طلاق و دستمزد، می شد؛ اما با آغاز دهه هشتاد، زمانی که دیگر سوپراستارسازی و دستمزدهای بالا جرم محسوب نمی شد و بخشی از مسائل اجتماعی با آسان گیری حکومت به مشکل و دردسر بدل نمی شد، مسئولان امنیتی سینمایی به بخش های دیگری از زندگی هنرمندان ورود کردند؛ از اعتقادات مذهبی تا موضع گیری های سیاسی.

 

شبنم طلوعی

بازیگر و کارگردانی که بیشتر در تئاتر شناخته شده بود و چندان برای مخاطب عام آشنا نبود، در اوج موفقیت های کاری اش، ناگهان از حضور در تمامی صحنه ها، از تئاتر تا تلویزیون و سینما، منع شد. مسئولان با هر گروهی که با این بازیگر قرارداد می بست یا برای ایفای نقشی حرف می زد، تماس می گرفتند و خواهان لغو قراردادش می شدند تا فیلم یا سریال یا تئاترشان بدون مشکل ساخته و اجرا شود. مشکل اساسی حکومت با شبنم طلوعی مربوط به مذهب او می شد. بهاییت که هرگز به عنوان یک مذهب توسط جمهوری اسلامی پذیرفته نشده است، یکی از گناهان کبیره محسوب می شود که می تواند هرکسی را زیر سایه جمهوری اسلامی از حقوق اولیه و انسانی اش محروم کند. پیشتر نصرت کریمی بازیگر و کارگردان سینمای پیش از انقلاب هم به جرمی مشابه به خانه اش تبعید شده بود؛ گرچه منابع حکومتی دلیل ممنوعیت کریمی را ساخت فیلم های مبتذل در قبل از انقلاب عنوان می کنند! شبنم طلوعی وقتی با حکم ممنوعیتش رو به رو شد تصمیم به مهاجرت گرفت و به کشور فرانسه رفت و در این کشور فعالیت های هنری اش را ادامه داد؛ فعالیت هایی که مسلما بازگشتش به عنوان شهروند عادی را هم از دید مسئولان حکومتی ممنوع کرده است.

 

گلشیفته فراهانی

خروج از کشور و حضور در سینمایی که با مناسبات جمهوری اسلامی سازگاری ندارد، حتی با امتناع گلشیفته از حضور در برخی از سکانس ها، موجب شد که بازگشت او با برخورد نهادهای امنیتی و بازجوهای متعدد همراه بشود. همه این برخوردها و محدویت ها بود که باعث شد گلشیفته از کشور خارج بشود و شانس خود را برای حضور بین المللی امتحان کند. رویه ای که با حساسیت بیش از اندازه حکومت مواجه شد و حتی در پی برهنه شدن گلشیفته در تیزر آغازین یک جشنواره هنری، ماموران امنیتی در تماسی تلفنی بهزاد فراهانی را به برخورد خشن با دخترش تهدید کردند.

 

رامین پرچمی

بعد از کودتای سال هشتاد و هشت و سرکوب همه جانبه، چند نفر از هنرمندان هم در میان مردم توسط نیروهای نظامی و امنیتی دستگیر شدند. از بازیگرهایی که بیشتر در تئاتر شهرت داشتند مثل سینا رازانی و مهتاب نصیرپور تا رامین پرچمی که کمی دیرتر در زمستان هشتاد و نه در یکی از اعتراضات ضدحکومتی دستگیر شد. دستگیری به جرم حضور در تجمع غیرقانونی و تبلیغ علیه نظام از طریق تصویربرداری از اعتراضات مردمی. البته منابع و سایت ها و روزنامه های حکومت هر بار علت دستگیری پرچمی را قاچاق مواد مخدر عنوان کردند اما معلوم نیست این قاچاقی مواد مخدر که به قول رسانه های حکومت تعادل روانی ندارد چرا در بند 350 اوین که متعلق به سیاسی ها است زندانی بوده. رامین پرچمی در نهایت بدون اینکه نامه ای مبنی بر عفو خطاب به رهبر بنویسند، بعد از تحمل یک سال زندان آزاد شد و طبیعتا هنوز اجازه حضور جلو دوربین سینما و تلویزیون را ندارد.

 

باران کوثری

بازیگران جوان سینما هرکدام به فراخور در سال هشتاد و هشت با جنبش مردم ایران همراهی کردند. از هانیه توسلی تا پگاه آهنگرانی. بعضی خیلی زود به جاده مورد تایید حکومت برگشتند و برخی دیگر مثل پگاه آهنگرانی به زندان هم رفتند؛ البته به جرمی دیگر و همکاری با بخش فارسی تلویزیون بی بی سی؛ اما هیچگاه از حضور در پروژه های سینمایی منع نشدند. اما باران کوثری که گویا چندی پیش با یکی از بازیگران فیلم حکومتی “قلاده های طلا” در یک فضای عمومی درگیر شده و او را به خیانت به مردم ایران متهم کرده است، چندی وقتی است که مغضوب مسئولان سینمایی و تئاتری شده است. برای همین در یک ماه اخیر، یک تئاتر و یک فیلم سینمایی به خاطر حضور او متوقف شده اند؛ جالب اینکه فیلم سینمایی مربوطه توسط حوزه هنری یکی از بخش های سخت گیر هنری امنیتی نظام تهیه میشده است!

از دهه شصت و کنار زدن سینماگران شاغل در رژیم گذشته تا دهه هفتاد و بررسی زندگی خصوصی و میزان دستمزد بازیگران و تا حال حاضر و زیر ذره بین گذاشتن مذهب و گرایش سیاسی هنرمندان، گویا سیستم سانسور و ساطور جمهوری اسلامی را سر باز ایستادن نیست. هرکس از چارچوب سخت و تنگ و بسته حکومت بیرون بیاید سریع به ضرب گیوتین سانسور از هر فعالیتی منع می شود؛ دیگر مهم هم نیست که این هنرمندان بخش عمده زندگی حرفه ای شان را زیر سایه های تعلیم گر و سخت گیر این حکومت گذرانده اند؛ جرم گویا این است که چرا هنوز اهلی و دست آموز نشده اند!