گفت و گو با کارگردان نمایش مخزن
تصویر زن ها را انتزاعی کرده ایم…
جلال تهرانی در نشست پرسش و پاسخ نمایش “مخزن”پاسخگوی سوالات خبرنگاران شده است… همکارمان در تهران چکیده ای از این مراسم را برای صفحه ی گپ این هفته آماده کرده که در ادامه می خوانید…
آقای تهرانی لطفا برایمان از روند تولید و نگارش این نمایشنامه توضیح دهید.
این نمایشنامه را اوایل سال 77 نوشتم که در حوزه متنهایی بود که آن زمان برای رادیو مینوشتم. متنی کوتاه و چهل دقیقهای بود. اواخر سال 80 تمرین این نمایش را با همین سه بازیگر آغاز کردیم و نمایش تابستان 81 اجرا شد اما به دلیل همزمان شدن اجرایش با نمایش دیگرمان “نفرتی تی”، اجرای آن نیمهکاره ماند و از آن زمان در پی فرصتی برای اجرای دوباره “مخزن” بودیم که امسال این فرصت فراهم شد.
در نگارش “مخزن” بیشترین توجهتان به مسایل اجتماعی و مسایلی مانند قتل و خشونت بود… درست است؟
در سن بیست و چند و سالگی مدتی صفحه حوادث روزنامهها را با علاقه پیگیری میکردم اما به سرعت این عادت را ترک کردم.هنگام نوشتن از واقعیتهای پیرامونم ایده نمیگیرم بلکه آن را به ناخودآگاه واگذار میکنم و به ساختمان اثر میاندیشم.
به نظر می رسد در شکل نگارش متن نمایشنامه با دیالوگ محوری به سوی نوشتاری ابزورد قدم برداشته اید…
نمایشنامه “مخزن” هم مانند بسیاری از کارهایم با یک دیالوگ شروع میشود. جملهای انتخاب کردم، تصمیم داشتم یک کار پراضطراب بنویسم. با این حال بدیهی است که مجموعه اتفاقاتی که در جامعه میافتد بر نویسنده تاثیر میگذارد.سالهاست در مورد کارهای من عبارت ابزورد به کار میرود همواره میل داشتهام مقاومت کنم و بگویم کارهایم ابزورد نیست. اما وقتی کارشناسانی مانند شما کارم را در این مدیوم قرار میدهند، بیشتر به این موضوع فکر میکنم. به طور غریزی هنگام نوشتن کارهایم حس میکردم نمایشنامههایم شبیه ابزورد شدهاند ولی تعمدی در کار نیست. برخی معتقدند این آثار سوررئال یا اکسپرسیونیستی هستند اما باز هم تعمدی در کار نیست.
جغرافیای نمایشنامه چیست؟
میتوان در آثار هنری شاخصههای یک جغرافیای خاص را نداشت اما در زبان بافتی ایجاد کرد که اثر بومی تلقی شود. همچنان که در تمام کشورها آدمها خواهر و برادر دارند اما در نمایش ما با استفاده از واژگان “داداشی” و “داداش”، مشخص میشود که این اثر متعلق به فرهنگ ایران است.ما به عنوان نویسنده مدام با موسیقی کلام، مناسبات بین واجها و ارتباط بین صامتها و مصوتها سر و کله میزنیم اما از جایی به بعد دیگر نویسنده نمیتواند هر کاری دوست دارد انجام بدهد میتوان گفت تا سی درصد کار را نویسنده پیش میبرد اما پس از آن به کشف متن میپردازد
از تکرار کلمات در متن در جهت پیشبرد اهداف تکنیکی متن استفاده می کنید یا به شیوه ی اجرایی اتان یاری می رساند؟
دیالوگهای پینگ پونگی در زمره تکنیکهای نویسندگی است که خیلی هم پیچیده نیست تکرار یکی از روشهایی است که میتوانیم با استفاده از آن دلالتها و معنای واژگان را گسترش دهیم. همچنان که در نمایش “مخزن” در مورد واژه “سرما” چنین اتفاقی میافتد.
طراحی صحنه نمایش تا چه اندازه وام گرفته از تئاتر ایرانی است؟
اصولا فرمایشاتی از قبیل تئاتر ملی را نه قبول دارم و نه به رسمیت میشناسم. از نظر من تئاتر ملی یعنی تئاتری که من در ایران با گروه ایرانی و برای مخاطب ایرانی کار میکنم. بدیهی است عناصر ایرانی در کارم وجود دارند حتی اگر آدم غربزدهای باشم، کارم نمیتواند غیرایرانی باشد.
به نظر می رسد به طراحی های نور نمایش توجه بسیاری زیادی دارید؟
فرشید مصدق که سالهاست از همکاری او بهره میبریم تنها طراح نور در تئاتر ایران است و حتی در دنیا این فرد مثال زدنی است چرا که نگاهش به نور نبوغ آمیز است. با حضور او متوجه عنصر مهمی به نام نور در تئاتر شدم. دیدم میتوان به جای نوشتن یک صفحه دیالوگ، از نور استفاده کرد.فضای تهی “مخزن” را به نوعی با نور نشان میدهیم. نورپردازی مصدق به گونهای است که تاریکی مخزن را نشان میدهد. نور دیده نمیشود فقط وقتی دیده میشود که به چیزی تابیده میشود..
فاصله هایی که در میان بازی بازیگران احساس می شود و برخی از قاب های شما یاد آور نمایشی مثل تعزیه است.فکر نمی کنید که این برای مخاطب احساس شائبه کند؟
برخی از تماشاگران که اتفاقا تماشاگران تخصصی هم بودند به عنوان ایراد گفتند تابلوی پایانی نمایش شبیه تعزیه است و پیشنهاد میکردند آن را عوض کنیم. وقتی با دقت به این موضوع نگاه کردم متوجه شدم ناخواسته بوده اما فکر میکنم وقتی جواب میدهد چرا باید عوضش کنیم.این نمایش با سه بازیگر هم میتوانست اجرا شود. همچنانکه پیش از این شد، اما وقتی زاویه دیدمان را به متن تغییر بدهیم چیزهایی میبینیم که قبلا ندیدهایم. در اجرای جدید پرسشهای جدیدی مطرح کردهایم و زاویه نگاهمان را نسبت به متن تغییر دادهایم. نمیخواستیم خودمان را تکرار کنیم. این خانمها در طول پروسه و کنش، دیده شدهاند. جنسیتشان مهم نبود. مساله این است دختری که در سالن میگردد پایش به زمین نمیرسد به همین دلیل این چهارپایهها و این بازیگران اضافه شدند. اما شک ندارم که حتی با یک بازیگر هم میتوان «مخزن» را اجرا کرد.
و این زن ها هرگز تصاویر واقعی خود را نشان نمی دهند.چرا؟
یکی از دلایلی که تصویر زنها انتزاعی کردهایم این است که به هیچ وجه واقعی به نظر نرسند بلکه به خود تماشاگر آزادی میدهیم تا خودش تخیل کند