از فردای پیروزی انقلاب مشروطه که به ایجاد نهادهای انتخابی در ساختار قدرت انجامید تا امروز، “انتخابات آزاد”، دغدغه ذهنی عموم فعالان سیاسی و حزبی بوده است. انتخابات در ایران چه در دوران حکومت پهلوی ها و و چه پس از انقلاب 57، با توجه به معیارهای جهانی، هیچ گاه انتخابات آزاد نبوده است. تاریخ معاصر ایران مملو از انتخابات های ادواری است که جز انتصابی در راستای اوامر ملوکانه، نام دیگری بر آن نمی توان نهاد.
” انتخابات آزاد” مبداء دموکراسی و خط شروع عموم کوشش های دموکراسی خواهانه بوده است، اما تراژدی دموکراسی خواهی در ایران در آنجا رقم می خورد که فعالان سیاسی تا خود در کمپ قدرت حضور دارند، مسئله “ انتخابات آزاد” امر مغفول در ذهن و عمل شان است و آن گاه که در بازی سیاست، بازی خورده و از بارگاه بیرون رانده می شوند، به ناچار و به قصد گشودن روزنه ای برای بازگشت به حاکمیت، بانگ انتخابات آزاد سر می دهند. از این رو مطالبه انتخابات آزاد در غالب موارد نه امری راهبردی و اصولی که تاکتیکی از روی اضطرار است.
اگر نگاه مان به انتخابات آزاد نه صرفا به عنوان یک تاکتیک سیاسی گذرا که به عنوان مفهومی راهبردی و اصولی باشد، مفهومی که سنگ بنای دموکراسی و پایه حاکمیت ملی بر آن بنا می شود، آن گاه می باید به ضرورت های تحقق این مفهوم نگاهی جدی تر داشته باشیم.
انتخابات آزاد مفهومی در پیوند با سایر مفاهیم هم بسته است. از این رو مواجه انتزاعی با آن، فهم دلایل عدم تحقق آن در ایران را دشوار می سازد. تصور برخی بر این است که علت نقض استانداردهای انتخابات آزاد، حضور عده ای انسان دگم و قدرت طلب در نهادهای نظارتی و اجرایی است و با برکناری این افراد بد طینت و نصب افراد دموکرات و متسامح، این مشکل قابل حل است. اگر نگاه فوق صحیح باشد، حداکثر جزئی از راه حل است و نه تمام آن، چرا که انتخابات آزاد بخشی از پازل دموکراسی است و با مولفه هایی بسیار در پیوند است.
کوشش ها به قصد تحقق آرمان انتخابات آزاد در ایران، التفات به فاکتورهای عدیده سیاسی و اقتصادی را طلب می کند. قصد این یادداشت توجه دادن به یکی از مولفه های مرتبط با انتخابات آزاد است: “بازار آزاد”
چرا صاحبان قدرت در ایران به انتخابات آزاد تن نمی دهند؟ چرا در صورتی که نتیجه انتخابات با خواست آنان هم سو نباشد، به تقلب رو می آورند؟ کارل پوپر مهم ترین وجه دموکراسی را نه انتخاب حاکمان از سوی مردم، بلکه امکان عزل حاکمان توسط مردم می دانست. یکی از علت هایی که حکومت گران در ایران قواعد انتخابات آزاد را با اقداماتی چون رد صلاحیت کاندیداها و تقلب، نقض می کنند، هراس از عزل شدن توسط شهروندان است و یکی از دلایل این هراس، هم پوشانی کامل قدرت و ثروت در ایران است.
حکومت در ایران نه صرفا متشکل از نهادهای قدرت که مجموعه ای متراکم و درهم تنیده از نهادهای قدرت و ثروت است. تمامی منابع ثروت در دایره حکومت جای دارد و در خارج از این دایره تقریبا چیزی وجود ندارد. بنا بر آمار، هفتاد درصد از اموال و دارایی های موجود در ایران اعم از وجوه نقد، مطالبات، موجودی های جنسی و کالاهای سرمایه ای، در تملک حکومت است. آن سی درصد خارج از این دایره نیز سرمایه های غیر انباشته و کاملا خرد و پراکنده را شامل می شود که در قیاس با سرمایه انباشته موجود در حکومت تنها می توان گفت: لحظه ای بود و دگر هیچ نبود !
در ایران نتیجه شکست خوردن در انتخابات صرفا از کف رفتن قدرت سیاسی نیست بلکه از دست دادن ثروت را نیز برای شکست خوردگان به دنبال دارد. باندهایی که از دایره قدرت بیرون بیفتند صرفا به لحاظ سیاسی به فرو دست بدل نمی شوند بلکه به لحاظ اقتصادی نیز همچون برف در مقابل آفتاب حاکمیت، آب می شوند.
عموم امکانات و نهادهای اقتصادی در ایران میان باندهای سیاسی تقسیم گشته است و به محض اینکه یکی از این باندها نفوذ سیاسی اش در حکومت را از دست بدهد، نهادهای اقتصادی در تملک اش را نیز از دست خواهد داد. هاشمی رفسنجانی به محض بدل شدن به نیرویی فرو دست در بازی قدرت، ابتدا وزارت نفت و سپس سایر سنگرهای اقتصادی اش را دست داد و اینک در آستانه واگذاری دانشگاه آزاد به رقیب است. حزب موتلفه اسلامی اگر از قدرت بیرون رانده شود ابتدا کمیته امداد و سپس تمامی رانت های واردات را از دست می دهد. سپاه پاسداران نیز اگر روزی در مناسبات قدرت به فرودست بدل شود، خیلی چیزها برای از دست دادن دارد.
تاریخ معاصر، چه پیش و چه پس از انقلاب، سرشار از مثال هایی از این دست است. اما از آنجا که به گفته توکویل “انقلاب ها همواره دولت هایی بزرگتر ایجاد می کنند” انقلاب 57 در هم تنیدگی و هم افزایی اقتصاد و سیاست و در نتیجه تشکیل باندهای قدرت و ثروت را شتابی فزاینده بخشید.
به راستی آیا شکل کنونی مناسبات قدرت و ثروت و هم پوشانی کامل این دو، انگیزه نقض اصول انتخابات ازاد را تقویت نمی کند؟ با لحاظ کردن فاکتورهای انسان شناسانه، آیا امکان پذیرش شکست در انتخابات را برای شکست خوردگان دشوارتر نمی سازد؟
بی تردید تا زمانی که پیوستگی کنونی مناسبات قدرت و ثروت در ایران باقی است، تحقق انتخابات آزاد ممکن نخواهد بود. چه نام حکومت، جمهوری اسلامی باشد و یا هر نام دیگری داشته باشد. با وجود اقتصاد دولتی، هر حکومتی در ایران در مسند قدرت باشد، شورای نگهبان و نظارت استصوابی و رد صلاحیت و…. را به شکل ها و نام های دیگر باز تولید خواهد نمود.
تلاش برای دموکراسی، صرفا در هم کوبیدن استبداد نیست، تلاش برای تقلیل مناسبات استبدادی به قصد تحکیم و تثبیت دموکراسی هم هست. از این رو در هم کوبیدن اقتصاد دولتی و جداسازی حداکثری دو حوزه قدرت و ثروت، تضمینی حداکثری برای دوام و بقای دموکراسی به شمار می آید.
بازار آزاد نوعی از نظم اقتصادی است که در آن جریان اصلی تولید و توزیع ثروت خارج از تیول و اداره قدرت سیاسی صورت می گیرد. بازار آزاد، دولت را به نهاد قدرت، یعنی نهاد پاسدار امنیت، آزادی و قانون بدل می سازد.
هم افزایی دو مفهوم بازار آزاد و انتخابات آزاد از نکات جالب توجه زیست اقتصادی و سیاسی جوامع بشری است. حکومت هایی که بازار آزاد را از میان می برند، انتخابات آزاد را نیز تعطیل می کنند. تجربه شوروی و سایر حکومت های سوسیالیستی موید این ادعاست. آنان در ابتدا با صوری نامیدن و به سخره گرفتن دموکراسی های لیبرال، مدعی ایجاد حکومتهایی بر پایه دموکراسی واقعی و خواست حقیقی مردم بودند اما صوری ترین انتخابات های تاریخ را برگزار نمودند. هوگو چاوز نیز نمونه اخیر آن می باشد.
فعالان دموکراسی خواه در ایران می باید یکبار برای همیشه با کنار گذاشتن انگاره های دولت گرا و اعتماد به نیروی پیشبرنده آزادی در تحقق دموکراسی و توسعه، کوشش برای نیل به اقتصاد آزاد و نفی اقتصاد دولتی را به مخرج مشترک تمامی کوشندگان دموکراسی خواه بدل سازند. اقتصاد آزاد، کاتالیزور حرکت به سوی انتخابات آزاد و گارانتی کارکرد بی نقص آن است.