“رئیس جمهور آینده باید ضمن اینکه دارای امتیازات رئیس جمهور قبلی باشد، از نقاط ضعف او نیز به دور باشد”. این جمله رمز گونه مشابه جملاتی است که فرماندهان ارشد و نمایندگان آیت الله خامنه ای در سپاه و بسیج همواره از آن به عنوان معیار رهبری یاد می کنند.
رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی نوروزی خویش در مشهد، سخنان مختلفی در خصوص انتخابات ایراد کرد که بخشی از آن مورد تحلیل قرار گرفته،گرچه تقارن آن با فرصت تعطیلات، هنوز توجه همه ناظران را به خود جلب نکرده است. به اعتقاد نگارنده اصل مطلب و ریشه کلام سخنان نوروزی رهبری در جمله بالا نهفته است. وی به سادگی شاخص خویش را برای گزینش رییس جمهور آینده مشخص می کند و در یک جمله می گوید که نه اصلاح طلبان و نه جریان نزدیک به دولت شانسی برای ریاست جمهوری نخواهند داشت زیرا با معیارهای وی منطبق نیستند.
بدیهی است که کاندیدای اصلی اصلاح طلبان نمی تواند از امتیازات محمود احمدی نژاد که- ازنقطه نظر آیت الله خامنه ای تند روی ها و شعارهای غرب ستیزانه وی به ویژه در دوره اول ریاست جمهوریش بود- برخوردار باشد. در واقع از یک دید منطقی، هیچ نقطه اشتراکی میان یک کاندیدای اصلاح طلب و احمدی نژاد وجود ندارد. بنابراین روشن است که یک کاندیدای اصلاح طلب به معیار رهبر جمهوری اسلامی نزدیک نیست. از سوی دیگر رییس جمهور آینده نباید نقاط ضعف رییس جمهور کنونی را نیز داشته باشد. بنابراین کاندیدای جریان حامی دولت نیز نمی تواند انتخاب مورد نظر مردم از نظر رهبر باشد. از این رو می توان گفت که بنا است رییس جمهور آینده از میان حلقه نزدیکان آیت الله خامنه ای برگزیده شود.
اما سناریوی رهبر جمهوری اسلامی در انتخابات پیش رو چیست؟ به سادگی می توان گفت وی در پی ترمیم زخمی است که پس از انتخابات هشتاد و هشت بر مشروعیت نظام وارد شده است و به نحوی که افسار قدرت از ید وی خارج نشود. یک مشارکت حداکثری از نوع انتخابات ریاست جمهوری گذشته با حضور کاندیداهای متنوع از همه سلایق، آنگونه که وی در سخنرانی مشهد ذکر کرده است و انتخاب فرد مورد نظر آیت الله با یک حداکثر نسبی در یک فرایند مهندسی شده می تواند نظر وی را حداقل برای یک دوره هشت ساله تامین کند.
در صورت موفقیت این پروژه، می توان پیش بینی کرد که بساط مخالفان داخلی از جمله جنبش سبز، فارغ از هرگونه هزینه سیاسی و امنیتی برای اقتدارگرایان جمع خواهد شد، مواضع ایران در مذاکرات هسته ای و فرصت سازی برای خرید زمان تقویت شده و از امکان حمله نظامی کاسته خواهد شد و با چاشنی برخی گشایشها نظیر آزادی زندانیان سیاسی، فشارهای بین المللی ناشی از حقوق بشر نیز تنزل خواهد یافت. در مقابل، زمام امور همچنان در دستان آیت الله خامنه ای و سپاه باقی خواهد ماند و مخالفان عمده نیز برای مدتی در سناریوی پوپولیستی رهبر به حاشیه خواهند رفت و بخشی از آنان نیز جذب ساختار اقتدارگرایان خواهند شد. این مفروضات البته در صورتی تحقق خواهد یافت که اصلاح طلبان در انتخابات حضور یابند و در یک انتخابات مهندسی شده، شکست در انتخابات را بپذیرند.
در این میان باید دید سناریوی دعوت از خاتمی چه سرانجامی خواهد یافت؟ برخی از اصلاح طلبان معتقدند که تحت هر شرایطی محمد خاتمی باید در انتخابات حضور یابد. نگارنده مخالفتی با این سخن ندارد اما طرح چند نکته در این خصوص لازم به نظر می رسد:
-۱ ـ اظهارات رهبرجمهوری اسلامی نشان داد که وی خواهان یک رییس جمهور اصلاح طلب نیست. از این رو حضور خاتمی در انتخابات با این فرض همراه خواهد بود که حتی در صورت تایید صلاحیت صوری نیز، آرای واقعی وی خوانده نخواهد شد.
۲ ـ- با توجه به شرایط کشور از جمله تنگناهای موجود برای فعالیت سیاسی و انتخاباتی، محدودیتهای رسانه ای و حتی عدم امکان تبلیغات آزادانه انتخاباتی هیچ برآوردی از آرای خاتمی نمی توان داشت و فرض آنکه خاتمی در 16 سال پیش بیست میلیون رای کسب کرده است حجتی بر تکرار این آرا یا افزایش آن نیست. برای این امر دلایل بسیاری می توان برشمرد که از حوصله این بحث خارج است. از سوی دیگر با توجه به انحصاری بودن امر افکار سنجی در ایران در دستان مراکز تحت کنترل اقتدارگرایان از جمله سپاه، وزارت اطلاعات و صداوسیما امکان نظر سازی کردن از سوی این مراکز بسیار زیاد است و ممکن است در خصوص موقعیت خاتمی در جامعه داده های عمدا نادرستی ارائه شود و اصلاح طلبان را که عملا امکان افکار سنجی مستقل را ندارند به خطای تحلیل دچار کند.
در چنین شرایطی باید گفت اگر محمد خاتمی در انتخابات شرکت کند و در شرایطی نابرابر قرار گیرد و سپس آرای وی در یک پروسه مهندسی شده اعلام شود و وی همچون موسوی و کروبی موضع گیری نکند، مقصود آقای خامنه ای به بهترین نحو ممکن تامین شدهَ و حماسه سیاسی مورد نظر وی تحقق خواهد یافت .
۳ ـ نکته دیگر نحوه رفتار غیر قابل پیش بینی جریان طرفدار دولت در انتخابات پیش رو است. از اظهارات نوروزی احمدی نژاد و رحیم مشائی می توان چنین فرض کرد که دولت مصمم است در مقابل اراده رهبر قرار گیرد و نامزد مورد نظر خویش را علیرغم مخالفت وی وارد بازی انتخابات کند و جانشین رییس جمهوری کنونی نماید و در صورت ممانعت نیز بازی را بهم بزند. با این فرض، چه رفتاری از اصلاح طلبان متصور خواهد بود؟ آیا اصلاح طلبان ناخواسته به سمت موضع جریان دولت سوق خواهند یافت، به سمت رهبری گرایش می یابند یا ناگزیر به سکوت خواهند شد؟ هر یک از این فرضیات، در صورت تحقق، چه تبعاتی را برای اصلاح طلبان بدنبال خواهد آورد؟