سوریه: پاشنه اسفندیار ایران

رضا تقی زاده
رضا تقی زاده

شکست رهبران ۲۰ اقتصاد بزرگ دنیا در حاشیه اجلاس ادواری سالانه در سنت پطرزبورگ، برای یافتن راه حل سیاسی پایان دادن به جنگ داخلی سوریه، صدای ناقوس جنگ علیه اسد را بلند تر از همیشه ساخته است. با آغاز جنگ موشکی آمریکا علیه اسد، که در شرایط کنونی اجتناب ناپذیر بنظر میرسد، پاشنه پای ایران که هنوز در دمشق نگاه داشته شده، به سختی آسیب خواهد دید.

اصرار اصولگرایان جمهوری اسلامی به باقی ماندن در کنار اسد، میتواند تلاشهای دولت عملگرای روحانی برای یافتن راههای خروج تدریجی ایران از بحران اقتصادی شکننده کنونی را خنثی سازد.

از زمان شکست اصول گرایان در انتخابات رییس جمهوری ماه گذشته، سوریه، در کنار مجلس، شورای شهر و شهرداری تهران به یکی صحنه های اصلی مقابله اصولگرایان و اصلاح طلبان تبدیل شده است.

حضور قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای قدس، -شاخه برون مرزی سپاه، در مجلس خبرگان و توضیحات او به نمایندگان پیرامون مواضع ایران در سوریه، پیش از دیدار خبرگان با علی خامنه ای، همزمان با انتشار سخنان اکبر هاشمی درمورد دولت دمشق و محکوم ساختن تلویحی توسل به سلاح شیمیایی برای کشتن شهروندان سوری، نشانه ادامه تقابل دو اردوگاه رقیب در درون نظام است.

در نگاه نظامیان و اصولگرایان هوادار آنها، که از حمایت آشکار علی خامنه ای نیز برخوردارند، سوریه یک خاکریز دفاعی است در مقابل دو نیروی متخاصم داخلی و خارجی: اصلاح طلبان که آماده کنار زدن اصولگرایان از جبهه های باقی مانده و قبضه کامل قدرت می شوند، و نیرو های “استکباری” در منطقه، که آمریکا و اسرائیل را در کنار خود دارند.

 

محاسبات غلط

به روز ساختن ارزیابی از مواضع خودی و پذیرفتن نقاط ضعف و قوت حریف، یکی ازنشانه های عملگرایی در سیاست است. در جنگ، به روز کردن ارزیابی های عملگرایانه و واقعی از وضعیت خودی و حریف، سرنوشت پیروزی و یا شکست را رقم خواهد زد.

در مورد سوریه، اصولگرایان، موضوع را برای خود و برای ایران حیثیتی ساخته اند. از این جهت، طی دو سال گذشته چشم ها را بر واقعیتهای صحنه بسته، و خود را بدون قید و شرط در خدمت دفاع از دولت اسد قرار داده اند. با رفتن ( اجتناب ناپذیر) اسد، سوریه به ایران پشت خواهد کرد.

واقیعت ساده این است که سوریه با ایران هم مرز نیست. به این دلیل اثر وضعی تغییرات سیاست داخلی و امنیت ملی سوریه، برای ترکیه، اسرائیل و اردن و عراق محسوس و برای ایران در شرایط عادی، غیر محسوس است. در رابطه با لبنان و حمایت پر هزینه از حزب الله و شعیان جنوب آن کشور نیز وضعیت مشابهی حاکم است. با این حال حاکمیت ایران حضور فعال در هر دو کشور را سیاست راهبردی و ثابت خود قرار داده و مردم و دولت روحانی را ناگزیر از پرداختن هزینه های آن ساخته است.

در یک گمانه زنی از افکار عمومی در ایران، اکثریت مطلق مردم خواهند گفت که اهمیت سوریه و دفاع از دولت کنونی آن برای آنها، قابل مقایسه با اهمیت حفظ یک روستای خوزستان هم نیست، چه رسد به تمامیت آن، با این وجود، سپاه پاسداران، و حاکمیت جمهوری اسلامی تعهدات دفاع از حکومت اسد را در اندازه های دفاع از بخشی از سرزمین اصلی ایران، بزرگ کرده است.

 

مسئولیت های ملی

دفاع از یکپارچگی و تمامیت ارضی، وظیفه تغییر ناپذیر دولتها و امری ثابت است. حال آنکه دفاع از حکومت یک کشور متحد، متغیری است که در سیاست خارجی و معادلات دفاع ملی هر کشور میتواند و باید، با تغییر شرایط، مورد تجدید نظر قرار بگیرد.

بی شک با آغاز هجوم نظامی آمریکا و متحدان آن کشور علیه اسد، هم پیمان “راهبردی” جمهوری اسلامی آسیب خواهد دید. این آسیب ها می توانند، از راه بهم زدن موازنه قوا در جنگ داخلی، زمان سقوط اجتناب ناپذیر اسد را تسریع کنند.

ایران که قادر به تلافی جویی نظامی مستقیم علیه آمریکا و اسرائیل نیست، با پیش راندن پیاده های خود در جنوب لبنان، حزب الله را در خط آتش قرار داده است. این آرایش غلط، شاید بتواند در مقابله با مخالفان مسلح اسد و ارتش آزاد سوریه موثر واقع شود، ولی در رویارویی با قدرت هوایی و موشکی آمریکا و اسرائیل، از حد قرار دادن

“طعمه در مقابل توپ” فراتر نرفته و حزب الله را با تحمل تلافات سنگین، قربانی اشتباه محاسبه نظامیان جمهوری اسلامی خواهد ساخت.

همزمان با تحولات مرتبط با جنگ علیه سوریه، ایران آماده گفتگوهای اتمی با جامعه جهانی می شود. برای فراهم ساختن زمینه خروج از بحران اقتصادی، دولت روحانی نیازمند کاهش فشار تحریم ها است. اما کاهش فشار های مالی و اقتصادی خارجی، تنها زمانی آغاز خواهد شد که غرب آمادگی واقعی ایران برای تعامل جامع را بپذیرد. در نگاه غرب، نمیتوان با ایران در جبهه اتمی از در سازش و در سوریه از در جنگ وارد شد. با بالا رفتن هزینه ها، ایران دیر یا زود مجبور به ترک سوریه خواهد شد.