فاجعهای به نام جنگ جهانی اول در ابتدای قرن بیستم بدون شک منتج به نتایجی تاثیر گذار، در بسیاری از حوزهها شد که اولین و شاید تاثیر گذارترین این نتایج تغییر در جغرافیای سیاسی جهان و به ویژه خاور میانه و تجزیهی منتقمانهی امپراتوری مسلمان عثمانی به دست فاتحان جنگ بود. این انتقام به طرز شدیدتری اما، دامن کردها را گرفت و سرزمین آنها را به صلیبی کشید که بسیاری از کردها بر این باورند در پاسخ به جنگهای فاتحانهی سردار جنگهای صلیبی، صلاحالدین ایوبی کرد بوده است.
اگر چه در اولین قرارداد پس از جنگ و در معاهدهی “سور” قرار بر این بود که امپراتوری عثمانی به کشورهای عراق،اردن،سوریه،ترکیه و کردستان تجزیه شود، اما به دلیل غفلت کردها و حاضر نشدن نمایندهی آن ها بر میز مذاکرات این اتفاق به تاخیر افتاد و در فاصلهی 1919تا1921 کمال مصطفی پاشا (آتا تورک) با به راه انداختن جنبش ترکهای جوان و بستن پیمان با فعالان سیاسی کرد ترکیه برای تاسیس جمهوری مشترکی میان کردها و ترکها و تاسیس کشوری واحد به نام ترکیه که قرار بر این بود جمهوریای باشد مبتنی و تامین کنندهی خواستها و منافع مشترک کردها و ترکها، آنها را راضی کرد که در عهدنامهی “لوزان”، از 5کشور شدن عثمانی جلو گیری نمایند و دول فاتح به همان چهار کشور قناعت کنند. عهدنامهی لوزان نه تنها به تقسیم عثمانی به 4کشور بلکه به تقسیم کردستان نیز میان 4کشور ایران،ترکیه،سوریه و عراق انجامید.
از آن زمان جنبشهای آزدایخواهانه و سیاسی کردها هرگز شکل یک پارچهای نیافت و در هر کدام از بخشها به تناسب ظرفیتهای سیاسی آن کشورها و نسبتی که ساختار سیاسی کشور میزبان کردها، با دموکراسی داشت، اشکال مبارزات سیاسی کردها نیز تغییر می کرد.
مبارزات کردها که قدیمی ترین آنها با نامه نگاری و درخواستهای مکتوب در همان عثمانی شروع شده بود(شیخ عبیدالله نهری) ودر اشکال رسانهی چون روزنامهی “کوردستان” در 1898توسط “بدرخانها” ادامه یافته بود با تغییر و تحولاتی این چنینی در سطح منطقه و جهان همچنین بسته به نوع واکنش دولتهای مذکور به خواستههای کردها به اشکال دیگری نیز از جمله تشکیل حزب و نهایتا در دفاع مشروع به جنگ مسلحانه در هر چهار دولت- ملت و با شکلها و ساختارها و خواستهای متفاوت هم رسید.
از سوی دیگر تحولات و معادلاتی همچون جنگ سرد، جنگها و مبارزت استقلال طلبانه،ناسیونالیستی موج اول و جنبشهای آنتی کولونیالیسم، موجب تاییدات تئوریک و رسانهای از سوی مبارزان و روشنفکرن خارجی میشد و از سوی دیگر حمایت های گاه و بی گاه هر کدام از بلوکین شرق و غرب از یکی از جنبشها به آنها رنگ و بو و شهرتی بینالمللی می بخشید.
اما با پایان یافتن جنگ سرد و تغییر گفتمان مسلط جهانی به گفتمان “یک جانبه گرایانهی” آمریکایی که همانند گفتمانهای قبلی کمتر سویههای استقلال طلبانه و ناسیونالیستی داشت، بلکه بیشتر مبتنی بر لیبرال-دموکراسی آمریکایی بود،نه تنها شکل مبارزات کردها بلکه اکثر اشکالی از این دست مبارزات، با تغییراتی به همین سیاق مواجه شد.
در گفتمان جدید جهانی موج نوینی از مبارزات ناسیونالیستی پدید آمد که بیش از آنکه خواستههایاش را در پارامترهای استقلال طلبانه بجوید به دنبال مدلهایی از دموکراسی بود که تامین کنندهی خواستههای قومی، فرهنگی، زبانی و در نهایت خودمدیریتی و به طور کلی دموکراسی انجمنی یا توافقی و نظام حزبی پارلمانی و فدرالیستی بود.
اما با اتفاق افتادن حادثهی 11سپتامبر، نوع نگاه جهانی به گروهها و مبارزاتی که سویههای خشونت طلبانه داشت، یا حداقل یکی از ابزارهای پیشبرد اهدافشان خشونت نظامی بود، در حال تغییر بود. دیگر افکار عمومی دنیا و نیز قدرتهای برتر جهانی از جمله آمریکا و اتحادیهی اروپا مبارزاتی از این دست و با چنین راهکارهایی را بر نمیتافتند و راه به راه شروع به انتشار لیست احزاب و جنبشها و گروههای تروریستی میکردند. احزاب و گروههای فعال کرد هم با تغییر ساختارهاو اساسنامهها و اعلامیههای تغییر ساختاری در کنگرهها و مجمع عمومیهای شان، سعی در تطبیق با این ساختار و خواست نوین جهانی نمودند. و در این لیستها قرار نگرفتند. به جز پ.ک.ک، که با اینکه تغییرات بسیاری را متحمل شد اما نتوانست از قرار نگرفتن در آن لیستها جان سالم به در برد.
این در حالی است که باید یادآوری کرد که مبارزات کردها هرگز محدود به مبارزات چند حزب سیاسی رسمی یا غیر رسمی نبوده و بخش زیادی از این مبارزات توسط روشنفکران و فعالان مدنی و سیاسی، پارلمانتاریست هایی که به هر شکلی از اشکال ممکن، به پارلمان کشورهای مذکور راه یافته بودند نیز پیگیری شده است. با چنین تغییر و تحولاتی در سالهای اخیر اتفاقا راه برای این گروه دوم بازتر شده و نوع و بستر مطالبات پیگیری شونده از سوی کردها به اشکالی گرایش یافت که بر بنیادهای حقوق بشری بنا نهاده شدهاست؛ مفاهیمی چون حق تحصیل و آموزش زبان مادری، حقوق قومی، فرهنگی، آزادیهای سیاسی آزادی بیان و دیگر مفاهیمی که در اعلامیهی جهانی حقوق بشر ذکر شده است.
در این میان بدون شک نوع اقدامات دولتها و واکنش آنها نیز به دور از تاثیرات چنین تغییر و تحولاتی نبوده است. وضع کردها در چهار کشور مذکور همانطور که گفته شد به نسبت ساختارهای سیاسی آنها و نسبتی که با دموکراتیک بودن یا استبدادی بودنشان دارند، متفاوت بوده است.
در کشوری همانند سوریه در اساس هویت کردها انکار شده حتا از نظر قانونی هم برای بسیاری از آنان شناسنامه هم صادر نمیشود و هر گونه کردار و رفتار و کنشی چه دموکراتیک و چه خشونتطلبانه و مسلحانه به شدت از سوی دولت بعثی سوریه محکوم به فناست و در نطفه خفه میشود.
درکشور عراق اگر چه از دیرباز در قانون اساسی آن کشور ذکر شده بود که “عراق کشوری است متشکل از دو ملت کرد و عرب” اما طی سالیان طولانی به دلیل جنگی که عراق با کشور ایران داشت و نیز طی تحولاتی که در این چند ساله به وقوع پیوسته مردم ایران به وضع کردها آگاه بودهاند. کردهای عراق اگرچه از حق تحصیل و آموزش به زبان کردی برخوردار بودهاند اما همزمان شاهد یکی از وحشیانهترین نسلکشی های تاریخ(عملیات انفال و زنده به گور کردن182000نفر) و بمباران شیمیایی حلبچه و… هم از سوی حکومت بعث سابق بودهاند و تنها در این ده پانزده سال اخیر و از زمان ترسیم مدار36درجه و بعد از جنگ خلیج فارس اول در زمان بوش پدر نفس راحتی از دست صدام و ایادیاش کشیده اند و البته بعد از خملهی آمریکا در سال2004 که به طور کامل وضعیتشان با کردها در هر چهار دولت- ملت تغییر کرد.
کردهای ترکیه اما به تمامی وضع متفاوتی داشتهاند و حتا به گفتوگو به زبان مادری در کوهستانها و دشتها هم محروم بودهاند و همه میدانیم که سیاست رسمی ترکیه، کردها را «ترک کوهی» می نامیده است. نمایشنامهی معروف “زبان مادری” اثر هارولد پینتر در مورد پیر زنی است که در تمام نمایش سکوت کرده است. زیرا آن پیر زن یک کرد ترکیهای است و به دلیل ممنوعیت سخن گقتن به زبان کردی و اینکه وی هیچ زبان دیگری را نیاموخته توان صحبت کردن ندارد!
اما ترکیه از زمانی که در رویای پیوستن به اتحادیهی اروپا فرو رفت و از سوی دیگر وقتی به خصمانهترین شیوه هرگونه جنبش و سازمان و حزب سیاسی کردی و حتا آنهایی را که بوی گرایش به کردها را به مشام متبادر میکردند، را در کشورش سرکوب کرد و در اثر این سیاستها با سازمان سیاسی دانشجویی که عبدالله اوجالان به راه انداخته بود چنان برخورد کرد که این سازمان، به حزب کارگران کردستان تبدیل شد و تقابلهای این دو موجب پدید آمدن خشونت عریان میان هر دو دسته شد. که هنوز ادامه دارد.
باری اوجالان با کوچ اروپایی خود که به دستگیریاش به همیاری چند سازمان جاسوسی بزرگ دنیا انجامید، اگر چه خودش تا پای دار پیش رفت، اما از همان موقع تاثیر بسزایی در اروپایی کردن و در کل، جهانی کردن مسئله ی کرد در ترکیه، داشت. طوری که مسئلهی کردها به اصلی ترین مسئله در سیاست داخلی و خارجی ترکیه تبدیل شد.
از سوی دیگر روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان و گل که اتفاقا از رای مناسب کردها برخوردار بود و تغییر و تحولات این حزب در ساختار اقتصادی ترکیه که موجب مهار تورم و رشد اقتصادی این کشور به طرز چشمگیری شد، محبوبیت و موفقیت این حزب اسلامگرا را میان مردم ترکیه بالا میبرد، اما لاییکها و میلیتاریستهای ترکیه همیشه انگشت اتهام را به سوی این دولت نسبت به عدم قاطعیت در برخورد با پ.ک.ک دراز میکردند تا جایی که این دولت برای اثبات اینکه ناتوان در برخورد نظامی نیست، به حملهی زمینی به درون مرزهای کردستان عراق روی آورد و در جنگی تا دندان مسلح از گریلاهای پ.ک.ک شکست غیر قابل پیش بینی خورد. نظامیان که بارها به اردوغان اعتراض کردهبودند که اگر دولت اجازهی حمله به ما بدهد در24 ساعت بساط پ.ک.ک را برای ابد در هم می پیچیم، در حالی که از آمریکا و دولت کردستان عراق اجازهی 2هفته عملیات داشتند در مدت زمان بسیار کمتری به سرزمین خودشان بازگشتند و در پارلمان فرماندهی ارتش به نمایندگان معترض به عدم استفاده از مهلت 2هفتهای گفت: شما اگر می توانید بفرمایید 24ساعت دیگر جنگ را ادامه دهید.
نتایج این جنگ هم از نظر نوع عملیات و هم اهداف جنگ و نیز از نظر نتیجه، شباهتهای بسیاری به جنگ 33روزهی اسراییل علیه حزبالله لبنان داشت. در این جنگ هم نه تنها پ.ک.ک شکست نخورد بلکه به نسبت پیروزمندانهتر از میدان خارج شد و همچنین به دلیل این مقاومتها پایگاه و اعتبار روزافزونتری میان مردماش یافت و به دولت ترکیه هم نشان داد که راه حل نظامی نه اولین راه است و نه آخرین راه. اینگونه ارتش و تندروهای میلیتاریست و لاییک نیز دیگر بهانهای برای مخالفت با سیاستهای اردوغان در برخورد با مسئلهی کرد در ترکیه و نیز پ.ک.ک نداشتند.
از سوی دیگر ترکیه در همسایگی خود کشوری همپیمان را دارد که این کشور نیز از جمعیتی کرد برخوردار است که می توانیم بگوییم در یک قرن اخیر همیشه تضاد منافع با حکومت مرکزی داشتهاند. اما ایران نه به مثابهی عراق دست به نسل کشیهای گسترده زده و نه همانند ترکیه با آن شدت و حدٌت با زبان مادری کردها مبارزه کرده است. در واقع ایران از دیرباز و از زمان رضا خان دولت همپیالهی آتاتورک به جای ممانعت،اقدام به سیاست ورزی های فرهنگی نموده. نویسندگان و محققان بسیاری را به کار گماشت تا اصولا از وجود امری به نام زبان کردی آثاری باقی نگذارند و تمام تلاش آنها بر این بود که اثبات کنند زبان کردی گویش یا لهجهای از زبان فارسی است. این سیاست در مورد دیگر زبانهای ایرانی و حتا غیر ایرانی هم اتفاق افتاده و آثار ناصواب آن را هنوز حتا در محافل علمی و آکادمیک می بینیم.( یک نکته خارج از بحث این است برای من همیشه این جالب بوده که مردم شناسان و زبان شناسانی که ادعا می کنند کردی زبان نیست، زبان کردی را در عراق و ترکیه به رسمیت میشناسند. در واقع کردی را در عراق زبان میدانند اما در ایران لهجه؟ و این خود نشان از دقت و سلامت علمی این گونه نظریات است).
در دوران جمهوری اسلامی نیز اگرچه در قانون اساسی به امری به نام زبانهای محلی دیگر اشاره شده و مردم را محق در تحصیل و آموزش آن دانستهاند، اما بدون آنکه ممنوعیت قانونی ایجاد کنند ممنوعیت عرفی و بخشنامهای وبهانهای اجرا کردهاند. این گونه سیاستهای نرم در دراز مدت کاربرد بیشتری دارد و از سوی دیگر هم نمیتوان علیه چیزی که ممنوع نیست مبارزه کرد! همچنین جمهوری اسلامی ایران از زمانی که کانالهای “ماد، مدیا، یا روژ”، “کوردستان تی وی” و “کورد ست” پا به عرصهی ظهور نهادند ابتدا با تاسیس “شبکهی جهانی سحر” و پحش برنامه به زبانهای قومیتی ایران(کردی،عربی و آذری) و نیز برای رد گم کردن زبانهای بوسنیایی و انگلیسی، و در این چند سالهی اخیر با تاسیس شبکههای استانی، راه مبارزه با این کانالها را جسته است. شبکههایی با تولید محتوای مشابه و در جهت یکسان سازی فرهنگی. بنابراین پیمودن راه بی ضررتر و به نتیجه رسیدهتر ایران میتواند راحتتر دولت ترکیه را نیز به مقصد برساند و از سوی دیگر انگ عدم رعایت حقوق بشر را هم در قوانیناش به دوش نکشد.
همچنین به راه انداختن “کمپین درخواست آموزش به زبان مادری” توسط کردها در ترکیه از سال 2004 که برای آن فعالیتهای بسیاری با انعکاس جهانی انجام دادهاند، نیز نزدیکتر شدن زمان پایان مهلت ترکیه برای پیوستن به اتحادیهی اروپا و ملزم بودن ترکیه برای رعایت حقوق قومی و فرهنگی کردها، راهی برای این کشور باقی نمیگذاشت که اقدام به بازنگری و یک سلسله تغییرات نسبت به نوع نگرش و نحوهی بخورد با مسئله ی کردها بنماید. به همهی این مسایل باید مسئلهی انتخابات شهرداریها در سال آینده در ترکیه را نیز افزود که اردوغان و حزب متبوعاش به دنبال تکرار پیروزیهای اخیرشان در اکثر انتخاباتهای این چند ساله هستند.
با شرح این مسایل تلویزیون ترکیه اقدام به تاسیس یک کانال کرد زبان 24 ساعته نمودهاست به نام TRT6. این تلویزیون قرار است به طور شبانه روزی به زبان کردی برنامههای متنوعی از جمله؛ خبر، موسیقی، کلیپ و.. پخش کند. بدون هیچ تردیدی این تلویزیون نه به خاطر رعایت حتا صوری حقوق حقهی کردها تاسیس شده است بلکه در راستای یکسان سازی فرهنگی و تولید گفتمان مسلط بر سیاستهای جاری و ساری مرکزی و ترکی بر ذهن مخاطبان کرد و نیز جامعهپذیری رسانهای مردم از طریق چنین تلویزیونهایی است. همه ی مواردی هم که پیش از این آمد نیز میتواند یکی از عوامل تاسیس چنین تلویزیونی باشد. یعنی تغییر در نوع خواستهای کردها از خواستهای سرزمینی به خواستهای حقوق بشری، الزام دولت ترکیه از سوی اتحادیه ی اروپا و افکار عمومی جهان، تقلید از سیاستهای فرهنگی کشور دوست و برادر ایران و…
اما آیا چون این عوامل ذکر شده در پشت تاسیس چنین شبکهی تلویزیونی پنهان است، باید بگوییم که تاسیس این تلویزیون اساسا اشتباه است و کردهای ترکیه باید آن را تحریم نمایند و در کوتاه مدت و بلند مدت نیز هیچ فایدهای نخواهد داشت؟ شخصا پاسخام منفی است.
در واقع ضمن آگاه بودن به همهی این مسایل باید در نظر داشت به هر حال بخشی از ماجرای تاسیس این تلویزیون، نتیجهی تلاشهای چندین و چند ساله ی مبارزات کردها است که حکومتی همچون ترکیه را وادار به پذیرش این امر کرده است. از سوی دیگر حضور و وجود چنین کانال تلویزیونی مطمئنا مستلزم نیاز به نویسندهی کرد، موزیسین کرد، برنامهنویس کرد و در کل یک سری نیروهای سخت افزاری و نرم افزاری کرد دارد و در دراز مدت هم موجب تربیت و کارآزموده کردن نیروهای جدیدتری نیز خواهدشد، از این رو صرف حضور چنین تلویزیونی میتواند مثمر ثمر باشد. زیرا حداقل مردم کود ترکیه شنیدن زبان ملی خود را فراموش نمیکنند. باید به یاد بیاوریم که کردهای عراق در زمان حکومت بعثی به یمن برخورداری از کتاب و نشریاتی که، اگرچه صفحات اول آن به عکس”سیدالریس” صدام آراسته شده بود و یا حدود حداقل ده صفحهی ابتدایی کلیه نشریات به مدح و ستایش صدام و حکومتاش می پرداخت، اما به کمک همان نشریات بود که خواندن و نوشتن به زبان کردی در میان کردهای عراق برخلاف هر سه کشور دیگر به امری طبیعی تبدیل شده بود. همین امر هم باعث شد که پس از تغییراتی که در نظام سیاسی عراق، بعد از حملهی آمریکا به عراق اتفاق افتاد زبان کردی در عراق به عنوان زبان رسمی شناخته شود.
پانوشت
1- Association model 2- magoritarian model