ضیافتی با طعم فلفل و کمی اشک

سیامک قادری
سیامک قادری

دوشنبه یکم تیر ماه است، شوک ناشی از شهادت ندا دانشجوی فلسفه و تصاویری از نحوه شهادتش که از تلویزیون های سراسر جهان پخش شد، همچنان در چهره ها قابل مشاهده است. 

حالا اگرچه خرداد پر ماجرا گذشته، اما گویی تیر ماه ۸۸، تداوم همان ماهی است که در حافظه ایرانیان، پر ماجرا رقم خورده است.
هزاران نفر در میدان هفت تیر جمع شده اند، اما اینها نه مردم ،که برابر پلاکاردها و نوشته هایی که با خود دارند، “نیروهای حافظ امنیت” هستند. این شعار بی مسما را بر روی سپرهای رعب آورشان که در ترکیب زره های بر تن کرده، وحشت آفرین تر هم شده، نوشته اند.
میدان هفت تیر، یکی از بزرگترین میادین تهران است که البته شباهتی هم به میدان ندارد. نیروهای مختلفی در میدان حضور دارند. 
از ورودی کریم خان، میدان، دست یونیفورم پوشان نیروی انتظامی است. مقابل آنها که در غرب میدان متمرکزند، در جنوب شرقی میدان، نیروهای لباس شخصی مستقرند که به باتوم و کلاه خود، مجهز شده اند.
در ضلع شرقی میدان هم نیروی انتظامی مستقر است.
اما برای اولین بار در مناقشات اخیر، سپاه با لباس خاص خود وارد میدان شده است. آنها یونیفورم های سیاه رنگی به تن دارند و برخی نیز نقاب های سیاهی بر چهره دارند که فقط از دو نقطه کوچک بر روی آن چشمانشان هویدا است. بر روی سینه آنها آرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقش بسته است.
مردمی که آرام آرام از پیاده روها خود را به این نقطه رسانده اند، راه خود را می روند و گهگاه با سخنانی تیز این نیروها را “دختر کش” و “آدم کش” خطاب می کنند. 
نیروها در مقابل چنین نسبت هایی که عمدتا از زبان زنان و مردان مسن جاری می شود، واکنشی شرمگینانه دارند و برخی که سن و سالی ندارند، باتوم بلند می کنند، اما گویی دستور روز، عدم تحریک مردم جمع شده در میدان است و به همین دلیل باتوم های بلند کرده را نه مثل روز شنبه با حدت و خشونت، که به آرامی پایین می آورند.
جمعیت در سر کوچه های متعدد میدان، متراکم و عقبه جمعیت داخل کوچه ها در جوش و خروش هستند و گاهی به یکباره شعار “الله اکبر” سر می دهند و متعاقب آن گاز اشک آور است و باتوم هایی که بلند می شوند و بر سر و روی آنان، فرود می آید.
نیروها، اینجا با لحن بدی مردم را خطاب قرار داده و می ترسانند. حواسشان بیشتر از زبان و دهان مردم به دستانی است که احیانا دوربین یا موبایلی را به سوی آنان نشانه گرفته است، تنها سلاح کارآمد این روزهای مردم که شلیک نمی کند اما اعتبار و مشروعیت اقدامات آنان را منهدم می سازد. توجه ماموران به مغازه ها و خانه هایی است که مشرف به میدان هستند. کسانی که لب پنجره یا پشت بام هستند، مخاطب قرار می گیرند: “اگر دوربین یا موبایل در آورید، تمام شیشه هایتان را پایین می آوریم”.
از دوربین و موبایل به شدت وحشت دارند. شهادت مظلومانه دخترکی در خیابان و به دنبال آن مخابره تصویر آن، ضربه ای اساسی به نظام سرکوب وارد آورده است. 
در میان جمعیت معترضان نیز، عده ای تردد دارند و فقط مراقب کسانی هستند که موبایل خود را بیرون می آورند.از این دست موبایل به دست ها بسیاری، بازداشت شدند. بازداشت شدگان را با دست های ضربدری و با بست های پلاستیکی از پشت می بندند و به خودروهای “ون” ی که در جای جای میدان پارک شده اند، منتقل می کنند.
در ضلع غربی، میدان چند جوان به همین ترتیب بازداشت شده اند و آماده انتقال به ون هستند. یکی از آن میان، فرار می کند. در حالیکه ماموران دستپاچه می شوند، فرمانده به آنان می گویند نگران نباشید نمی تواند جایی برود.چند لحظه بعد و چند متر بالاتر دستگیرش می کنند و برش می گردانند. فشارهایی که برای رهایی دستش در طول فرار کرده بود، تمام دستش را زخمی و غرق در خون کرده است. با چند چک و کشیده، هلش می دهند داخل “ون”.
در شمال میدان، مردم شعار الله اکبر سر داده اند. از خیابانهای غرب میدان چندین گروه مامور وارد می شوند، برای مقابله با الله اکبر گویان.
از عجایب روزگار اینکه این شعار به شدت نیروهایی را که تا یک هفته پیش شنیدن آن را کدی دوستانه تلقی می کردند، تحریک کرده و گویندگان الله اکبر آن را مورد ضرب و شتم قرار می دهند.
از میزان دستبندهای سبز به دلیل خطرآفرین بودنش کم شده، الله اکبر بهترین و کم هزینه ترین وسیله مقابله این مردان وزنان با فضای امنیتی است و آنها را به شدت به یکدیگر نزدیک می کند. الله اکبر گویی کدی است که ماهیت سبز افراد را نشان می دهد.
چند مورد درگیری در میدان رخ می دهد اما کنترل میدان دست مامورانی است که تعداد آنها تا سه برابر معترضان است. ماموران چندین بار اقدام به شلیک گاز اشک آور و استفاده از اسپری فلفل می کنند.
بیشتر دنبال آدم هایی خاص می گردند.کسانی که کفش های اسپرت و راحت دارند، بیشتر مورد ظن هستند. جوانان بیشتر مورد توجه اند. گوشی ها چک می شود.
ماموران برای پسرانی که از دست ماموران میدان به کوچه ها فرار می کنند و در خانه های مردم پناه می گیرند هم، روش های جدیدی ابداع کرده اند.
از قبل عده ای با لباس های عادی کارشان کشیک کشیدن در کوچه هاست تا اگر کسی به داخل کوچه ها فرار کرد بدون اینکه جلب توجه کند و یا دخالت کند، آدرس خانه را یاداشت کرده و به ماموران دهد. 
مامورانی دیگر با یک دسته نیرو به منزل مراجعه می کنند و جوان مخفی شده را تحویل گرفته و با شکستن شیشه ها و احیانا زنگ های در ورودی، پناه دهندگان را مجازات می کنند.
استفاده از هلی کوپتر همچنان مزیت این نیروها برای تشخیص هر گونه تجمع در اطراف میدان و اعزام نیرو قبل از شکل گیری تجمعات بزرگتر است.
حدود ۵۰ نفری در میدان دستگیر می شوند. با دستگیری هر نفر موجی از فریاد مردم به شکل “ هو ” بر می خیزد و بلافاصله تبدیل به شعار الله و اکبر می شود.
از اولین روز آغاز جنبش اعتراضی به تقلب و خیانت در آرای ملت، که مردم به خیابان آمدند و در مقابل خود نیروهای دولت را به اشکال مختلف در برابر یافتند، حالا ۱۰ روز گذشته است ولی اعتراضات همچنان در تهران و سایر شهرها ادامه دارد.
در این ۱۰روز به عنوان یک خبرنگار، روز و شب در میان مردم و جنبش اعتراضی آنها حاضر بودم و به رغم داشتن موضوعی همسان با ملت، سعی کردم تا به عنوان گزارشگر، فقط به عنوان شاهد، به ثبت وقایع اقدام کنم و نتیجه مشاهدات در این روزها یک چیز بود و آن اینکه فرسایش روحی و روانی نیروهایی که برای مقابله با اعتراضات مردمی به میدان آمده اند، روز به روز بیشتر می شود و گاه تمایلات این نیروها به جانبداری از مردم کاملا مشهود است.
این خستگی و ناگزیر تغییر زبان خشونت به همدلی در میدان هفت تیر عده ای از نیروهای انتظامی مستقر در غرب میدان و نزدیک به خیابان کریم خان زند، را که از میان افسران، درجه داران و سربازان وظیفه نیروی انتظامی گزینش شده بودند، به زبان همدل مردم کرده بود.
گرایش به همراهی و حتی عطوفت با مردم در موارد معدود، گاه تا به حدی بود که برخی از فرماندهان این نیرو برای اجتناب از خشونت های زیاد نیروهای لباس شخصی با بازداشت شدگان و مردم عادی، پادرمیانی هم می کردند.
عدم رضایت در چهره بسیاری از آنان بخصوص افسران وظیفه که تازه از پشت میز دانشگاه و با ایده آل های آرمانخواهانه وارد خدمت شده و این روزها آنان را نیز به میدان آورده اند، مشهود بود. بسیاری از آنها از نوع ظاهر شدنشان در منظر عموم یعنی با لباس رزمی، سپر و باتوم ناراضی به نظر می رسیدند و تا مدتها سر خود را به زیر انداخته بودند تا نگاهشان با نگاه ستمدیده مردم تلاقی نداشته باشد.
با اینحال نباید فراموش کرد که شرق میدان هفت تیر، جایی که نیروهای تازه نفس و ورزیده سپاه مستقر بود، وحشت و خشونت عریان همه راهها را بر معترضان بسته بود.
در بخش دیگری از میدان که بیشتر از نیروهای لباس شخصی و کادر استفاده شده بود، خشونت با مردم بیشتر بود و در بسیاری از مواقع چهره های آنها کاملا در میان کلاه خود و یا نقاب پوشانده شده بود. گویی نقاب نه برای ایجاد ترس بلکه برای مخفی کردن ترس از مردم صورت گرفته است.
در این بخش از میدان، بارها و بارها نیروهای انبوه و متمرکز در میدان برای مقابله با گروههای کوچک ۲۰ نفره که مرتب در حال رفت و آمد در میدان بودند از گاز اشک آور استفاده کردند. همین مقاومت از سوی این تعداد اندک نشان از قدرت روانی بالای معترضین از یک سوی و ترس و نگرانی این نیروها برای برخورد و رویارویی با مردم داشت.
در خیابان سپهبد قرنی، بسیاری از نیروهایی که در سرتاسر خیابان ماموریت یافته بودند – اگرچه به کاور پلنگی و کلاه خود ضد شورش و چماق مجهز شده بودند -، چهره مردم

عادی را داشتند که از سر کارهایشان احضار شده تا فقط به عنوان سیاهی لشگر در خیابان حضور داشته باشند.
در مقابل، در میدان فردوسی از نیروهای جوان تر و مجهز تر استفاده شده بود. این نیروها لباس های کاملا نظامی به همراه پوتین و تجهیزات ضد شورش داشتند. با اینحال اغلب آنها گتر کردن شلوار در پوتین نظامی را بلد نبودند و اغلب گتر پوتین های آنها باز یا نیمه باز بود.
چهره برخی از این افراد آنقدر کودکانه بود که حتی مویی در صورت خود نداشتند و شاید تا چند روز پیش در محلات خود به بازی های شیطنت آمیز نوجوانان مشغول بوده اند. شیطنت در میان آنها آنقدر شدید بود که گاه در ضلع جنوبی میدان فردوسی با نفر بغل دستی اقدام به شوخی و رد و بدل کردن حرف های دوستانه عادی می کردند و اساسا یادشان رفته بود آنها را برای ایجاد رعب به میدان آورده اند!
اگرچه هوای گرم بعد از ظهر ایجاب می کرد که ماموران، مثل عده ای از نوجوانان، کلاه خود از سر بر دارند تا کمی خنک شوند،‌بسیاری از افراد مسن با محاسن سفید رنگ، ترجیح می دادند که حتی تلق پلاستیکی مقابل کلاه خود را پایین بکشند تا احتمالا توسط همشهریان خود، شناسایی نشوند.
گزارش ها از میدان فردوسی هم حاکی بود که تعداد بیشماری از ماموران از صبح در آن میدان مستقر شده بودند و ساعت ۷ بعد از ظهر برخوردهای جزیی میان معترضان و نیروهای بسیج گزارش شد.
گزارشها از میدان ولی عصر و خیابان ولی عصر مقابل صدا وسیما نیز حاکی از تجمعات مردمی است که با دخالت نیروها و شلیک گاز اشک آور و بازداشت عده ای از آنان سرکوب شده است.
تقریبا در اغلب میادین تهران، نیروهای امنیتی مستقر هستند و به نظر می رسد، نیروها، چهار راهها و میادین را بیشترین نقاط برای گردهمایی معترضین در نظر گرفته اند. 
به همین دلیل به ابتکار مردم در برخی از محلات دورتر از میادین اصلی، گردهمایی های کوچک اعتراضی در حال شکل گیری است.
به دلیل اتخاذ تاکتیک تمرکز نقطه ای نیروهای امنیتی برای جلوگیری از اعتراضات بزرگ، تجمع معترضین در تهران، به سمت گسترش در مناطق مختلف و با گروههای کوچکتر در حال شکل گیری است.
چنانچه این تاکتیک اعتراضی و تهیه فیلم و عکس از اعتراضات کوچک گسترش یابد، پیش بینی می شود وضعیت امنیتی ترسیم شده فعلی تا چندی دیگر به فرسایش کامل نیروهای انتظامی نزدیک شود؛ فرسایشی که از هم اکنون با آوردن کودکان از پایگاههای مساجد شهر، افسران وظیفه از ستادها و به کارگیری ماموران راهنمایی و رانندگی و دادن باتوم به دست آنان روشن شده و آن را می توان در چهره های خسته آنان به روشنی دید.