نگاه

حامد احمدی
حامد احمدی

» نگاهی به فیلم زند‌گی خصوصی

باغ وحش انسانی

در سکانس نخست، گروه حزب‌الله -  متولد دهه‌ شصت  که هنوز هم مقابل خانه سینما  مشغول هنرنمائی است - شیشه‌‌ سینماهای نمایش‌دهنده‌ فیلم برزخی‌های ایرج قادری- را پائین می آورند  و در نمای دیگر، پشت چماق به دست‌ها، چهره‌ای شبیه به سیدمحمد بهشتی مدیر آن زمان فارابی را می‌بینم؛و این روندی است که تا پایان فیلم شاهدش هستیم. آدم‌های متنوع و مختلف و مخالفی مثل حسین شریعتمداری، محمدحسین صفارهرندی، اکبر گنجی و عطاالله مهاجرانی یکی یکی جلو دوربین  سازنده‌ی “زند‌گی خصوصی” حضور پیدا می‌کنند.

اشاره به جمله‌ گنجی در رد وجود امام زمان، بازی با نام‌های صفارهرندی و شریعتمداری و خلق شخصیتی به نام “حاج حسین صفاریان” و اشاره به تلاطم‌های زندگی خصوصی و زناشویی کاراکتر اصلی جا را برای هیچ اتفاق و تصادفی باز نمی‌گذارد و بدون شک ما با یک داستان از پیش طراحی شده مواجه هستیم.

همه این چهره‌های معاصر جمع شده‌اند تا برشی از جامعه‌ی امروز ایران بدهند در قاب “سینمائی” حسین فرح‌بخش که نسب خانوادگی‌ش به حزب موتلفه می‌برد و سابقه‌ حضورش در سینما به “ فیلمفارسی” ناب می‌رسد که همه‌ی مولفه‌های اصلی آن در “ زنده‌گی خصوصی” هم حضور دارد.

در کنار این همه دانه درشت های سیاسی و قصه ظاهرا اجتماعی، اروتیسم فیملفارسی را هم در خود  دارد و کلی هم پر ملات تر ؛و همه‌چیز را در یک  بسته رویایی، شبیه آن چیزی که شبکه‌های ماه‌واره‌ای برای رفع مشکلات جنسی تبلیغ می‌کنند، به بیننده عرضه می‌شود. عشوه‌ خانم خانه در اتاق خواب، بعدتر دل‌دل کردن مرد داستان برای تنها شدن با هم‌سرش و سر آخر قرار پنهانی با زن اغواگر که کارگردان در نمایش بدنش برخلاف معیارهای سینمای ایران کم نگذاشته و حتی تانشان دادن بخشی از لباس زیر بازیگر زن جلو رفته، همه‌چیز را برای لذت بصری و غیربصری بیننده فراهم کرده است.

از جنبه‌‌ی دیگر محصول درهم‌جوش فرح‌بخش با فیلم پرفروش این روزهای سینمای جهان یعنی “انتقام‌جویان” شباهت دارد. در محصول آمریکایی تمام شخصیت‌های تخیلی و آمده از دنیای سینما و کمیک‌ها کنار هم جمع شده‌اند تا جامعه را از شر برهانند و در “زند‌گی خصوصی” شاهد تجمع تمام شخصیت‌های واقعی هستیم که جامعه‌ را به انحطاط و فسادی کشانده‌اند که معجزه هم نجاتش نمی‌دهد.

فیلمفارسی با عامه مردم سر و کار دارد، حالا می خواهد از نوع آمریکائی باشد مثل”انتقام‌جویان” که روی فرهنگ قهرمان‌پرور و عامیانه‌ی آمریکا سرمایه‌گذاری می‌کند و  یا “ زندگی خصوصی” که سرمایه‌اش را روی پچ‌پچه‌های شبه سیاسی، شبه سکسی فرهنگ روزمره‌ی “ خاله زنکی” ایران گذاشته است.

“زندگی خصوصی” در مضمون عمومی  خود  دست روی چیزهایی گذاشته که از اندازه‌ خودش و سازند‌گانش بزرگ‌تر است، برای همین تبدیل می‌شود به یک محصول مبتذل دیگر تولیدی کارگاه فیلم‌سازی پویا فیلم و کاریکاتوری غیرقابل مقایسه با همتای هالیوودی اش.

 اما  همه اهمیت بحث درباره “ زندگی خصوصی” از اینجا بر می خیزد که حسین فرحبخش در شکلی ابتدائی و به نحو عجیبی مشمئز کننده، تصویری از  جامعه ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی می دهد که سخت تکان دهنده است. و این اساسا ربطی به توانائی و نیت کارگردان ندارد که شوری آش از وسط هزار من نخود و لوبیای اروتیسم و نان قرض دادن های جناحی-  در لباس سردار نیروی انتظامی و حاج داود- و روضه های اسلامی- توجه به احکام و فراموشی اخلاق- چنان بیرون می زند که کام برادران همیشه در صحنه را هم به آشوب می کشاند.

ابراهیم کیانی فیلم “خصوصی” یک نمونه‌ی مثالی‌ست بیرون آمده از کارخانه‌  آدم‌سازی جمهوری‌اسلامی. یک موجود فرانکشتاینی مخوف که از ابتدای خلقت تمام اعضایش عاریه و وصله‌پینه‌ای بوده است. موجودی که مدنیت و مدرنیسم جمهوری را با سنت کنار هم دارد. از یک طرف سیستم رای‌گیری غربی را به پیکرش چسبانده و از طرف دیگر سنت سلطنتی شیعه را به عنوان شکلی از حکومت به جای سر و مغز خود نشانده است.

ابتدای فیلم ابراهیم انقلابی مشغول پائین آوردن شیشه‌ سینما و پونز فرو کردن در پیشانی زنان است و حیات توحش‌گونه‌ و بدوی‌اش را تجربه می‌کند. با گذشت سال‌ها، موجود فرانکشتاینی فیلم، وارد بخش دیگری از حیات خودش می‌شود. تکنوکرات یا اصلاح‌طلب شده. زندگی خشن گذشته‌اش را پنهان کرده است و وارد عصر تازه‌ای شده. این زیست متناقض است که از یک‌سو یقه را تا بالاترین دکمه می‌بندد و از سوی دیگر در زند‌گی خصوصی با زن نامحرم بگو و بخند دارد. از یک طرف جلو انتشار داستان اروتیک را در روزنامه‌اش می‌گیرد و از طرف دیگر اروتیک‌ترین حرف‌ها و نگاه‌ها را با زن غریبه‌ی فیلم تجربه می‌کند.

“زندگی خصوصی” یک فرانکشتاین دوار را بازتاب می‌دهد. شخصیتی که از خشونت عریان ابتدای فیلم به خشونت پنهان سفر می‌کند. در ابتدای انقلاب وسط خیابان پونز در پیشانی زنان فرو می‌کند و بعد از سیری  ۳۰ساله، چفیه برداشته و کت پوشیده، در خلوت قصد سرکوب کردن شخصیت زن را دارد و وقتی موفق به این کار نمی‌شود، گذشته از خشونت بدوی پونز و چماق، با ابزاری مدرن‌تر و خشن‌تر مثل کلت، زن را سوار بر اتومبیل مدل جدیدش، به قتل می‌رساند.

شاید بشود ملاقات مسعود ده نمکی و حسین فرح بخش را در “ سینما” دید. اولی که همفکر و هم راه ابراهیم ها بود و سینمای ایرج قادری را موردحمله فیزیکی قرار می داد، حالا در فیلم فرحبخش  شخصیت محوری از کار در می آید.

سینمای جمهوری اسلامی دارد آدمهایش را خلق می کند و در حد و اندازه کارگردان هایش: کلفت فیلم جدائی نادر از سیمین، اوباش فیلم های ده نمکی و چماقدار نقاب زده فیلم فرح بخش. هرچقدر شخصیت های فیلم های حاتمی کیا، ملاقلی پور، مجیدی و… رویائی و بیرون از جامعه بودند. آدم های  فیلم تازه، واقعی و زنده اند.