فرض بر این گذاریم که دستی در کار نبود و در آتش سوزی عمدی نبود، اما دست پروردگار چه؟ چگونه او را میتوان انکار کرد؟ من که در وجود و غضباش هیچ شک ندارم.
قطعا شباهنگام کسی نیامده و گوی آتش به داخل سینما جمهوری نینداخته است. بر این اعتقادم که نمیتوان نمایندگان خدا را بر روی زمین راحت آزار داد و نتیجهاش را ندید؟!
استغفرالله! به هیچ عنوان مسلمانان را زیر سئوال نمیبرم و نیک میدانم آنان که با خدا هستند لیلا حاتمی را به خدا واگذار کردهاند؛ خب پروردگار هم جواب نامحربانی با بندگانش را داد و آن کرد که باید و گوشههایی از شعلههای عذابش را نشان همگان داد.
این درسی باشد برای فریبخوردگانی نظیر علی مصفا و لیلا حاتمی که حمایتشان را از کافران و ضد انقلابیون و متمردین اصلاح طلب قطع کنند. میگویند چوب خدا در دنیای فانی صدا ندارد، زندان ندارد، شکنجه ندارد، اعدام ندارد، اما شعله که دارد! و شعلههایش چنان هستی حاتمی را گرفت که آتش به دلش انداخت و از غم خاطره سوزیها توان مصاحبه ندارد این روزها.
مطمئنم فردا روز که گزارش بیان شود و دلیل آتش سوزی عیان، همان شود که گفتم و سینما بی دخالت دستی زمینی سوخته است. به حتم آن صدای انفجار که سرایدار شنیده است و بعدش آتش تمام سینما را در بر گرفته، همان غرش ما فوق طبیعت و خشم از بندگان نافرمان و از مسلمانی رو برگردانهایی نظیر لیلا حاتمی ست.
مثل خیلیها که شایعه میکنند، بدبین نیستم و دست کاری کسی نمیدانم. وقتی لیلا حاتمی دو هفته قبل در همایش دعوت از خاتمی کفر گفت و ازو خواست که به خاطر فرزندان کوچک ایرانی و نسل آینده وارد انتخابات شود، برایم مثل روز
روشن بود که این گفته عین گناه کبیره است و لیلا دیگر ولایتی نیست و سخت مجازات خواهد شد که شد و آتش افتاد بر جگرش که یادگار پدرش بود.
لیلا عمری در اشتباه بود که بامدادش گفت دهانت را میبویند مبادا گفته باشی دوستت دارم و آنکه شباهنگام بر درب
آرزوهایش کوفت، زمینی نبود که به کشتن چراغ آمده بود.
پس لیلا باید در این غضب الهی میسوخت که سوخت.