لیلا باید می‌سوخت ‎

فرهاد رجبعلی
فرهاد رجبعلی

‎ ‎فرض بر این ‌گذاریم که دستی در‎ ‎کار‎ ‎نبود و در آتش سوزی عمدی نبود، اما دست پروردگار چه؟ چگونه او را‎ ‎می‌توان ‏انکار کرد؟ من که در وجود‎ ‎و غضب‌اش هیچ شک ندارم. ‏‎


‎ ‎قطعا شباهنگام کسی نیامده و گوی‎ ‎آتش به داخل سینما‎ ‎جمهوری‎ ‎نینداخته است. بر این اعتقادم که‎ ‎نمی‌توان نمایندگان خدا ‏را‎ ‎بر روی‎ ‎زمین راحت آزار داد و نتیجه‌اش را‎ ‎ندید؟‎!


‎ ‎استغفرالله! به هیچ عنوان‎ ‎مسلمانان را زیر سئوال نمی‌برم‎ ‎و‎ ‎نیک می‌دانم آنان که با خدا هستند‎ ‎لیلا حاتمی را به خدا‎ ‎واگذار‎ ‎کرده‌اند؛ خب پروردگار هم جواب‎ ‎نامحربانی‌ با بندگانش را‏‎ ‎داد و‎ ‎آن کرد که باید و گوشه‌هایی از‎ ‎شعله‌های ‏عذابش را نشان‎ ‎همگان‎ ‎داد. ‏‎


‎ ‎این درسی باشد برای‎ ‎فریب‌خوردگانی‎ ‎نظیر علی مصفا و‎ ‎لیلا حاتمی که حمایت‌شان را از‎ ‎کافران و ضد‎ ‎انقلابیون و ‏متمردین‎ ‎اصلاح طلب قطع کنند. می‌گویند چوب‎ ‎خدا در‎ ‎دنیای فانی صدا ندارد، زندان ندارد، شکنجه ندارد، اعدام‎ ‎ندارد، ‏اما‎ ‎شعله که دارد! و‎ ‎شعله‌هایش چنان هستی حاتمی را‎ ‎گرفت که آتش به دلش‎ ‎انداخت و از غم‎ ‎خاطره سوزی‌ها توان ‏مصاحبه ندارد‎ ‎این روزها. ‏


مطمئنم فردا روز که گزارش بیان‎ ‎شود و دلیل آتش سوزی‎ ‎عیان، همان‎ ‎شود که گفتم و سینما بی دخالت دستی‎ ‎زمینی ‏سوخته است. به‎ ‎حتم آن صدای‎ ‎انفجار که سرایدار شنیده است و‎ ‎بعدش آتش تمام سینما را‎ ‎در بر‎ ‎گرفته، همان غرش ما ‏فوق طبیعت و‎ ‎خشم از بندگان نافرمان و‎ ‎از‎ ‎مسلمانی رو برگردان‌هایی نظیر‎ ‎لیلا حاتمی ست. ‏‎


‎ ‎مثل خیلی‌ها که شایعه می‌کنند، بدبین نیستم و دست کاری کسی‎ ‎نمی‌دانم. وقتی لیلا حاتمی دو‎ ‎هفته قبل در همایش دعوت ‏از خاتمی‎ ‎کفر‎ ‎گفت و ازو خواست که به خاطر‎ ‎فرزندان کوچک ایرانی و نسل آینده‎ ‎وارد‎ ‎انتخابات شود، برایم مثل روز‎

‎ ‎روشن بود که این گفته عین گناه‎ ‎کبیره‎ ‎است و لیلا دیگر ولایتی نیست‎ ‎و سخت مجازات خواهد شد که شد و آتش‏‎ ‎افتاد بر ‏جگرش که یادگار پدرش‎ ‎بود. ‏


‎ ‎لیلا عمری در‎ ‎اشتباه بود که‎ ‎بامدادش گفت دهانت را‎ ‎می‌بویند مبادا گفته باشی‎ ‎دوستت‎ ‎دارم و آنکه شباهنگام بر درب‎

‎ ‎آرزوهایش کوفت، زمینی نبود که‎ ‎به‎ ‎کشتن چراغ آمده بود. ‏


‎ ‎پس لیلا باید در این غضب‎ ‎الهی‎ ‎می‌سوخت که سوخت. ‏