ایستادگی تا دادخواهی، ایستادگی تا برابری

پویا عزیزی
پویا عزیزی

[ مادران نمی بخشند، و تا زمانی که نمی بخشند این مبارزه ادامه دارد]

جمعی از زنان و مادران ایرانی که در اوایل تابستان ۱۳۸۸ و پس از شروع به اعمال خشونت عریان توسط حکومت، به همراه مادران و خانواده های کشته شدگان، تجمعاتی هفتگی را در پارک لاله تهران ترتیب دادند و با انتشار بیانیه ای خود را مادران عزادار ایران نامیدند، درست یک سال بعد طی بیانیه دیگری به مادران پارک لاله تغییر نام داده و خواسته های خود را به طور مشخص دوباره تکرار کردند.

مادران و خانواده کشته شدگان اعتراضات انتخاباتی ۱۳۸۸، برخی خانواده های جانباختگان دهه ۶۰ و برخی زنانی که حتی مادر نبوده اند در جمع مادران پارک لاله حضور داشته و دارند؛ زنان و مادرانی که پروسه دادخواهی را بخشی از پروسه تحول در ایران و در راستای برابری و خیر همگانی می پندارند، بابت این حضور و تلاش، هزینه های گزافی نیز پرداخته اند.

 

چرا مادران پارک لاله؟

دایه سلطنه، مادر فرزاد کمانگر(معلم کردی که دوسال پیش در ایران اعدام شد)، در گفت وگویی با یکی از رسانه ها، وقتی مادر عزادار خطاب می شود؛ می گوید: “به ما نگویید مادر عزادار بگویید مادر سرفراز”. به دنبال این گفته و بحث هایی از این دست در میان جمع مادران، مبنی بر موضع انفعال کلمه عزادار، مواردی دیگر، همچون “مادران دادخواه” و یا “مادران پایدار” پیشنهاد می شود. در نهایت، مکان تجمع مادران در هر هفته که همان پارک لاله است، به عنوان پسوند معرف این مادران انتخاب و از این پس مادران عزادار در عنوان مادران پارک لاله هویت می یابند.

نام گذاری های این گونه، هم در سنت دادخواهی مادران در ایران موجود است و هم در سنت دادخواهی مادران در جهان می توان نمونه هایی از آن را یافت. برای نمونه می توان مادران کشته شدگان دهه ۶۰در ایران را نام برد که پس از نام گذاری محلی که فرزندان شان، دفن شده بودند به خاوران، به عنوان مادران خاوران شناخته می شدند.

در آمریکای لاتین و در آرژانتین، مادران میدان د ِمایو[۱] نمونه دیگر این گونه نام گذاری هایند. هرچند در کشورهای اروپایی و بخصوص ایتالیا و آلمان، مادران دادخواه را به عنوان زنان سیاه پوش شناخته اند. پس از خروج اروپا از تحولات قرن گذشته و ابتدای قرن حاضر و برقراری دموکراسی نسبی، زنان سیاه پوش برای برقراری صلح و علیه کشتار در کشورهای دیگر تلاش می کنند.

مادران ایران، به درستی دریافته اند که میراث فرزندان شان جامه های سیاهی نیست که بر تن دارند، بلکه آن تلاشی است که برای برقراری جهانی زیباتر می شود. آن ها در جریان مبارزه به سرعت این موضوع را دریافته اند که تنها همراه داشتن پسوند عزادار و حرکت با هدف پس گرفتن حق سوگواری، نمی تواند مبارزه ای طولانی مدت، تاثیرگذار و سازنده فردا باشد، بلکه باید در قالب خواست هایی مشخص و مترقی به یک مبارزه هنجارسازانه بدل گردد و به شکلی استثنایی و به حداکثر ممکن جهانی گردد، این گونه شد.

به سرعت گروه های حامی مادران پارک لاله در شهرهای مختلف اروپا و آمریکا در یک روند خود به خودی شکل گرفته و فعال شدند. اکنون تجمع های هفتگی حامیان، صدای مادران و خانواده هایی را انعکاس می دهد که از کوچک ترین حق تجمع در ایران محروم اند و برخی از آن ها به حبس های چندین ساله محکوم شده اند.

دادخواهی نمی بایست به برگزاری سوگواری، بخشش و یا فراموشی خلاصه می شد، از این رو نام مادران عزادار هم که دربرگیرنده سوگواری بود به مادران پارک لاله تغییر یافت تا روح جمعی دادخواهی در مکان تجمع را در عنوان نیز بازتاب دهد.

 

اهمیت مبارزات مادران در مبارزات زنان برای رهایی

مبارزات زنان در طول تاریخ همواره نمونه های متفاوت تری از مبارزات مردان را به نمایش گذاشته است. بخصوص در دوران جدید و با ظهور ایده فمینیسم، برخی سازمان ها و تشکل های زنان سعی کرده اند که از ساختارهای افقی استفاده کرده و سازماندهی هرمی را به عنوان ساختار قدرت مردانه، (علیرغم عدم کارآیی آن در مبارزات فمینیستی)به کار نگیرند.

اگر تعریف کارزار یا کمپین را به عنوان همگرایی عملی نیروها، برای نیل به هدفی مشخص در زمانی معلوم بدانیم. می توان همگرایی مادران، دختران، همسران و خواهران کشته شدگان دهه ۶۰ در ایران را برای دادخواهی، از اولین کارزارهای افقی در ایران نامید. مادران پارک لاله نیز به دنبال آن از همین گونه ساختار افقی برخوردار است.

فرقی ندارد که مبارزات مادران خاوران جهت دستیابی به حقوق پایمال شده زنان بوده یا برای نیل به اهدافی مادرانه، آن چه که از آن به عنوان حق مادر بودن نام برده می شود، با کشتار فرزندان از بین رفته و پای مال شده است و به همین خاطر مبارزه برای دادخواهی و جلوگیری از تکرار این تضییع، جزء وظایف مادری زنان محسوب شده و نمونه ای از مبارزه برای جهانی برابر است.

فمینیست ها نیز بالاخره باید این خطر را بپذیرند که مبارزات زنان را به حوزه های هر چه بیش تر سیاسی شده بکشانند. چرا که حوزه های قدرت، از ساختی اتوریته وار و مردانه برخور دارند و نوسازی و چالش گری زنان برای ساختن حوزه های سیاسی جدید ناگزیر است. جامعه برابر باید نهادهای خود را بسازد وو روند تکامل این نهادها از تاثیرگذاری و کنش گری های زنانه در تمام این حوزه ها برساخته خواهد شد.

مبارزات مادران به جز اینکه ارتباط بین انسان هایی را که در دوران استبداد منزوی و از هم دور شده اند برقرار و تحکیم می بخشد، اگر تنها به بازگرداندن حق سوگواری و نهایتا وفاق برای بخشش و فراموشی بیانجامد، صرفا در حوزه قدرت میانجی گری مردانه، کور شده است.

از همین روست که ناهنجارسازی بخشش و ایستادگی برای دادخواهی از سوی زنان، صفوف مبارزات و تاثیرگذاری زنان را به عنوان موتور محرک تغییر، نمادین می سازد و نباید از بخشش پس از سلب حق مادر بودن، سخنی به میان بیاورد، بلکه این مبارزه زنانه را به عنوان امری ممکن، استثنایی و فوق العاده در زمینه مبارزات زنان برای رهایی قرار دهد.

تنها در جریان کنش گری مادران است که ناممکن بودگی بخشش در سلب حق مادری از طریق کشتار فرزندان به عملی ممکن بدل خواهد شد و این امکان در افق این مبارزه نهفته است. مادران نمی بخشند، و تا زمانی که نمی بخشند این مبارزه ادامه دارد.

از همین روی می شود این حکم را به جنبش زنان ایران تعمیم داد. جنبش زنان ایران نمی بخشد و تا زمانی که نمی بخشد در مبارزه است. این است آنچه مبارزات مادران را به مبارزات جنبش زنان پیوند می زند، اگر چه این مادران خود پیش از هویت مادری، هویت زن دارند و خود گاهی از فعالین جنبش زنان هستند.

در حوزه بزرگ تر می توان از حق بخشایش به عنوان حق جمعی یا سوسیال رایت نام برد. حقی که حتا به تنهایی در انحصار آسیب دیدگان و خانواده های جانباختگان قرار نمی گیرد. بل که به عهده اجتماعی است که جنایت بر او تحمیل شده است. از این رو حق بخشایش اجتماعی نیز به مبارزات مادران پیوند خورده است.

 

پانوشت:

۱- مادران میدان مایو تشکیلاتی از زنان آرژانتین است که به منظور رسیدن به هدفی مشترک از فعالان حقوق بشر شده اند. تشکیلات مادران توسط زنانی شکل گرفت که همدیگر را در جریان تلاشهایشان برای یافتن دختران و پسران گمشده شان، شناخته بودند. فرزندان آنها توسط عوامل دولت آرژانتین طی سال هایی (۱۹۸۳-۱۹۷۶) که “دوران جنگ کثیف” نامیده شد دستگیر، و بسیاری از آنها شکنجه و کشته شده بودند. ۱۴ موسس تشکیلات در ۳۰ آوریل ۱۹۷۷، تظاهرات را در مقابل کاخ ریاست جمهوری میدان مایو آغاز کردند. آنان در تظاهرات با روسری های سپیدی که اسم فرزندانشان بر آن گلدوزی شده بود و سمبلی از قنداق و کهنه ی فرزندان گمشده شان بود، حاضر می شدند. اسم تجمعات آن ها از نام میدان مایو در مرکز شهر بوئنوس آیرس گرفته شد، جایی که مادر بزرگ ها و مادران فرزند از دست داده برای اولین بار گرد آمدند.