اگر اهل عملید...‏

ساسان آقایی
ساسان آقایی

اگر به جای هنر ساعت‌ها سخن‌وری بی‌وقفه، کمی “هوش سیاسی” در میان دوستان اصلاح‌طلب تقسیم می‌شد، شاید فرجام ‏به‌تری نیز در انتظار اصلاحات ایرانی بود. ‏

آن‌گاه شاید آسان‌تر و کم‌هزینه‌تر پی می‌بردند؛ نامزدی که به “فال حافظ” بیاید، با استخاره‌ی قرآنی نیز رفتنی می‌شود. محمد ‏خاتمی از ابتدا نیز تمایل چندانی به کاندیداتوری نداشت و شاید این اسبابی شد که سرنوشت سیاسی خود و پویش هم‌راه ‏خویش را به شاه‌بیت “من یا میرحسین” گره زد، آن‌هم پس نزدیک به سه نشست رودرو که دست آخر نتوانسته بود متوجه ‏شود میرحسین موسوی می‌آید یا نه؟

وقتی که میرحسین آمد، خاتمی اخلاقی‌ترین و شاید درست‌ترین کار را انجام داد؛ به پیمانش وفا کرد و کناره گرفت.‏

آن‌ها که اکنون بر این تصمیم خاتمی خرده می‌گیرند، ابتدا باید در ملاک‌های اخلاقی خود بازنگری کنند و سپس در بینش ‏سیاسی خود تردید. ماندن خاتمی به کمک پروپاگاندای رسانه‌ای تریبون‌های دستگاه قدرت جز به “پیمان‌شکنی” تفسیر ‏نمی‌شد و در سرزمین عاری از صداقت ما همین اتهام به اندازه‌ی جابه‌جا شدن سرنوشت ریاست‌جمهوری دهم کفایت ‏می‌کرد.‏

بیش‌تر انتقادهای جدی و نه داستان‌سرایی‌های احساسی این‌روزها در قبال تصمیم محمد خاتمی را البته باید به پای گرفتاری ‏‏”چه کنم، چه کنم” آقایان نوشت. از روز نخست، هواداران خاتمی همآره در برابر این پرسش خود را به خواب زدند که ‏‏”اگر خاتمی نیامد، چه؟” و اکنون که این پرسش دیگر جای کتمان ندارد، هیچ پاسخ، ایده و برنامه‌ای در نزد خود ندارند.‏

از یک سو میرحسن موسوی به روشنی اعلام کرده که “اصلاح‌طلب نیست” و از سویی دیگر نیز چند ماه پیش در نشستی ‏خصوصی با طیف‌هایی چون سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه‌ی مشارکت هرگونه نسبتی میان خود و آن‌ها را رد کرده ‏است. رفتار و سخنان میرحسین موسوی آشکارا این پیام را می‌رساند که نه رای چنین قشرهایی اصلاح‌طلبی را می‌خواهد و ‏نه دردسرش را. این تازه جدای دیدگاه‌های چپ‌گرا و توده‌خواه او در اقتصاد و یک بینش سیاسی غرب‌ستیز است که نقطه‌ی ‏اشتراکی با دیدگاه‌های اصلاح‌طلبان ندارد.‏

با مرور این شرایط روشن است که هواداری اصلاح‌طلبان از میرحسین موسوی فاقد دست‌کمی از توجیه خواهد بود و آن‌ها ‏نخواهند توانست بدنه‌‌ای که پشت سر محمد خاتمی ایجاد کردند را وادار به پشتیبانی از میرحسین موسوی کنند. از هم‌اکنون ‏زمزمه‌های گسترده‌ی مخالفت با میرحسین اردوگاه “یاری” ‌کنندگان خاتمی در انتخابات را برداشته و اگر هم که سران این ‏اردوگاه‌ها بتوانند صدای مخالفت‌ها را خاموش کنند، چیز زیادی در پشتیبانی از موسوی به دست نخواهند آورد.‏

گذر از این پاردوکس اما هنوز شاید راهی داشته باشد. “عبدالله نوری” این‌روزها بیش از گذشته با اقبال رو‌به‌رو شده و ‏حضور ستادهای هوادار خاتمی در خانه عبدالله نوری درست در شب انصراف رییس‌جمهور سابق از کاندیداتوری پالس ‏روشنی را به سران جبهه‌ی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب فرستاد.‏

آن‌ها اما قادر به ردیابی و خوانش این پالس‌ها هستند؟ اگر بخواهند، “آری” اما اگر بخواهند!‏

عبدالله نوری هنوز گزینه‌ای برای گذر اصلاح‌طلبان از بن‌بست کنونی است. “دیر شده”، “وقت تنگ است”، “فضا فراهم ‏نیست”، “احتمال ردصلاحیت بالاست” و “نوری تمایل کمی دارد”؛ همه‌ی این‌ها درست، اما در سیاست هم به مانند فوتبال ‏همواره دقیقه‌ی 90 هم می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد، حتا وقت‌های اضافه.‏

بی‌تردید مجاب ساختن عبدالله نوری به کاندیداتوری آن هم در زمانی یک ماهه تا ثبت‌نام انتخابات، برنامه‌ریزی برای کنش ‏انتخاباتی وی و حاصل آمدن توافق بر سر این گزینه، راهی بسیار دشوار و چونان “ماموریتی غیر ممکن” می‌نماید. از ‏برای همین هم هست که آزمودن این راه، “مرد عمل” می‌خواهد، که پای سخن خود بایستد و تمام نیروی در چنته‌ی خود را ‏رو کند چه، جز این با تعارف سیاسی و رایزنی‌های دست‌چندم هیچ‌کس ره به هیچ‌ جایی نخواهد برد و گره سیاسی ‏اصلاح‌طلبان سخت‌تر در هم می‌پیچد.‏

گره‌ی امروز را البته ماه‌ها پیش می‌شد با دست باز کرد اگر که هوش و منطق سیاسی حکم می‌فرمود و تنگ‌نظری‌های ‏درون گروهی مانع نمی‌شد. با این وجود شاید برای یک‌بار هم بشود گره‌ای را با دندان باز کرد و سپس لبخند زد! ‏