شبکهی ۲به انعکاس اتفاقهای فرهنگی، ادبی و هنری روز در شبکههای اجتماعی میپردازد.
عکس هفته
ژان پل سارتر و سیمون دوبوار در سال ۱۹۷۱ در خیابانهای پاریس روزنامهی La Cause du Peuple را که ممنوع اعلام شده بود در میان مردم توزیع میکنند. این حرکت اعتراضی نمونهای مشخص از احساس وظیفه و وجدان نویسنده و هنرمند در قبال جامعهی خویش است و شاید برای هنرمندان و روشنفکران ما این پیام را در بر داشته باشد که “اعتراض” تنها پشت “مانیتور” اتفاق نمیافتد و گاه نیاز به حضور در خیابان هم دارد.
کیتارو در ایران
کیتارو آهنگساز و نوازندهی برجستهی موسیقی جهان به دعوت بخش خصوصی و با همکاری وزارت ارشاد در تالار بزرگ وزارت کشور و در میان استقبال پرشور مردم به روی صحنه رفت و به همراه گروهش و با همکاری ارکستر ایرانی به اجرای برنامه پرداخت. کیتارو پس از کریس دی برگ دومین چهرهی سرشناس موسیقی جهان است که پس از انقلاب 57 در ایران به روی صحنه رفته است.
مجلهی بخارا: فراتر از سیاست
شب زبان و ادبیات اردو عنوان صد و هفتاد و سومین شب از شبهای مجله بخارا بود که با همکاری سفارت هند و پاکستان، بنیاد فرهنگی ملت، دایرةالعمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینهی پژوهشی ایرج افشار عصر روز شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳ برگزار شد.
در این شب که سفیران هند و پاکستان پس از پنجاه سال کنار یکدیگر نشستند، علی دهباشی مراسم را آغاز کرد و با خوش آمدگویی به سفیران این دو کشور، استادان و دانشجویان دانشکدهی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، بخش زبان و ادبیات اردو، و دوستداران فرهنگ و تمدن شبه قاره، از سفیر هند خواست تا این نشست را آغاز کند اما سفیر هند، آقای دی.پی.سری واستوا جای خود را به سفیر پاکستان داد تا آغازگر این نشست باشد.
کافه نزدیک تئاتر: بزرگداشت هما روستا
شنبه ۲۶ مهر، همزمان با افتتاح کافه “نزدیک تئاتر” در خیابان قدس، جمعی از هنرمندان تئاتر، عکاسان، منتقدان و اصحاب رسانه، برای بانو “هما روستا” مراسم بزرگداشت برگزار کردند. در مراسم بزرگداشت بانو “هما روستا” که در کافه “نزدیک” برپا شده بود، اجرای برنامه را پانتهآ پناهیها بر عهده داشت. او در ابتدا گفت: ما اینجا جمع شدهایم تا برای ملکهی تئاتر ایران جشن کوچکی بگیریم. پناهیها در ادامه حاضران در کافه را به شنیدن بخش کوتاهی از یادداشت رضا کیانیان دعوت کرد؛ هنرمندی که خودش در مراسم غایب بود و متنی را برای هما روستا نگاشته و ارسال کرده بود. پناهیها در فواصل برنامه و میان سخنرانی مهمانان، بندهایی از نوشتهی کیانیان را خواند که با این جملهها شروع میشد: “هما روستا را از زمان دانشجویی میشناسم، از زمانی که از آلمان آمده بود. او به سرعت تبدیل به ملکهی دانشگاه شد”…
یکی از سخنرانان مراسم، سیروس ابراهیمزاده بود. این بازیگر و کارگردان قدیمی تئاتر گفت: “خیلی مفتخر و خوشحالم که در این بزرگداشت شرکت میکنم. من حس خاصی نسبت به خانم روستا دارم. با اینکه اختلاف سنی زیادی با ایشان دارم، خانم روستا را از استادان خودم و یکی از پیشکسوتان تئاتر میدانم. پیش از ورود ایشان به ایران، من از دوستان نزدیک حمید سمندریان بودم. باید بگویم از امتیازات بزرگ خانم روستا این است که در حوزهی هنرهای نمایشی، زمینهای وجود نداشت که در آن تخصص و تبحر نداشته باشند. روح حمید شاد باد و آرزوی عمر زیاد و باعزت برای خانم روستا دارم.”
حسین علیزاده: کنسرت به نفع کودکان
حسین علیزاده، هنرمند برجستهی موسیقی ایران، “سهتار”اش را برای زندهماندن کودکان نقص ایمنی به حراج گذاشت. او همچنین کنسرت خیریهای به همراه گروه همآوایان به رهبری خودش و آواز محمد معتمدی در روز جمعه بیست و پنجم مهرماه برگزار کرد.
جهانگیر هدایت: جایزهی هدایت
در سال ۱۳۹۲ چهار نویسنده موفق شدند برندگان جوایز مسابقه ادبی صادق هدایت شوند که عبارت بودند از مهدی مصطفوی کاشانی مقیم ونکوور کانادا نویسنده داستان “تلنگر” که بهترین داستان شناخته شد و تندیس صادق هدایت را دریافت کرد. بهاره ارشدریاحی نویسندهی داستان “لیوان یکبار مصرف نیمهپر”، آرش دبستانی نویسندهی داستان “شیکِر” و حسین یونسی نویسندهی داستان “خانهها” که هر سه لوح افتخار مسابقه را دریافت کردند. مجلهی “بررسی کتاب” چاپ امریکا چهار داستان برندهی مسابقه را به منظور تشویق نویسندگان در شماره ۷۷ خود در صفحههای ۸۳-۵۲ چاپ و منتشر کرده است. این هفتمین سال متوالی است که داستانهای برنده این مسابقه در همین مجله منتشر میشوند.
زمانی در این مملکت داستان کوتاه را نویسندگانی چون علی دشتی، محمد حجازی، محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت، بزرگ علوی، صادق چوبک، جلال آل احمد و امثالهم مینوشتند. حالا علیرغم وعده و وعیدهای مقامات از بالا تا پایین کتابهای داستان کوتاه به صورت کاملا پاستوریزه و تطهیرشدهای منتشر میشوند که تعجب میکنم ممیز چطوری فهمیده و ممیزی کرده؟ با روشی که در وزارت ارشاد میبینم داستان کوتاه به بیراهه کشانده میشود. نویسنده اول مینویسد، بعد ممیزی میکند، بعد تطهیر میکند و بعد با ترس و لرز میفرستد ادارهی کتاب!
اسدالله امرایی: سرانجام ستارهی دوردست
سرانجام “ستارهی دوردست” روبرتو بولانیو هم به همت انتشارات نگاه منتشر شد. از آن کارهاییست که خودم بسیار دوست دارم. فضای لطیف بین چند دانشجوی شاعر و آرمانخواه که بیشتر آمیزهای از رقابتهای ادبی و عاشقانه است، آرامآرام به سوی خشونتی بیبدیل سوق داده میشود. “کارلوس وایدر” یا آلبرتو روییس- تاگله شخصیت بینظیری است که در این جمع دانشجویی در کارگاه شعرخوانی خوان اشتاین به شعرخوانی میپردازد. او موقر و متین است و ذهنی شفاف دارد. در میان پسران فقط او بر دختران جلسه اثری چشمگیر دارد و در رقابتی عاشقانه با راوی و دوستش بیبیانو موفق میشود دل خواهران دوقلوی گارمندیا را ببرد و راوی و دوستش را حسرت به دل بگذارد. او حتی از مارتا خیکی هم نمیگذرد. اما این دلبریهای عاشقانه پایانی غمانگیز و بهتر بگویم پایانی رعبانگیز دارد. وایدر که از عوامل امنیتی کودتاچیان است دارد هنرمندانه قربانیان خود را میکشد و نمایشگاه عکسی از قربانیانش در جمع کودتاچیان به نمایش میگذارد. گالری عکسی در اتاق خواب برپا میکند و همهچیز در یک مراسم آیینی به سراشیبی سقوط هل داده میشود. این گالری دهشتناک عکس چنان تاثیر رعبآوری دارد که نیمی از نمایندگان خشونت میهمانی را به سرعت ترک میکنند و وایدر نشان میدهد جنایت آگاهانه و شاعرانه کمال همه جنایتهاست.
حامد داراب: عصر شعر و ترانه
در غیاب جلسات جدی، تحقیقی و تفسیری، در جغرافیای ادبیات، که روزگاری در این مملکت، نمونه هایی از آن وجود داشته است (همچون کارگاه رضا براهنی) که از درون آنها چهره هایی قابل اطمینان و قابل اعتماد از حیث و حیثیت ادبی، متولد شدند؛ و پس از تنگناهای متعدد نشست های ادبی در دوره های نهم و دهم ریاست جمهوری ایران، می توان نشست “عصر شعر و ترانه” را نشستی قابل دفاع دانست، که نه تنها به ارائه صداهای مختلف در حوزه ترانه و شعر پرداخته، بلکه به جنبه های انتقادی و تحلیلی هم گوشه چشمی جدی داشته است. “عصر شعر و ترانه” که نزدیک به ۹۰ ماه است برگزار می شود، با همه ی محدودیت ها و محرومیت ها، توانسته است به شکلی نامحسوس در سلیقه، رویکرد و نوشتار شعر و ترانه بسیاری شاعران نوجوان و جوان تاثیر بگذارد. این ادعا را می توان با تحقیق در رویکردهای نویسشی؛ استفاده واژگانی، تصویرپردازی، فضا سازی، نوع برخورد با عروض؛ بخصوص، در ترانه های اغلب ترانه سرایانی که در این نشست حاضر شده و حاضر نشده اند؛ به جست و جو نشست. از این نگاه، تلاش برای ماندگاری چنین جلسه ای باید از ضروریات باشد. اما یک نکته که این روزها احساس می شود باید از آن دور نبود، نیاز به ایجاد تغییر در ماهیت انتقادی و تفسیری چنین نشستی است. نباید از یاد برد که “وضعیت” با تکرار متوالی شکل خود، گزاره های آسیبی اش را بیشتر، و دریچه دیدمانش را به نوعی رویکرد یک شمایلی معطوف می کند. بر این باورم “عصر شعر و ترانه” تا به امروز، روشی نو را در حدود آزادی خویش ارائه داده است، از اجراهای زنده موسیقی پاپ و… تا نوع برخود کارگاهی اش با اشعار، روشی که اکنون احساس می شود باید مورد بازبینی قرار گیرد، نه آنکه این شیوه همه خاصیت خود را از دست داده است، بلکه اهمیت در بازبینی، به آن دلیل است که این نشست در رگ های زیستی خود خون تازه ای بدمد. که امیدوارم این اتفاق بی افتد. با این همه در نشست مهر ماه “عصر شعر و ترانه” به عنوان منتقد در بخش کارگاهی این جلسه، در کنار دوستان نشستم و حالا که به نشست آبان ماه این جلسه پر مخاطب نزدیک هستیم، احساس کردم باید سطرهایی بالا را راجع به برخی مصائب آن بنویسم.