انزوای جهانی

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

جمعه بد بود برای جمهوری اوباش؛ روزهای هفته یکی یکی از بدتر. هفته ای که آبان را به آذر پیوند داد و به ماه خنجرآجین کردن فروهرها رسید تا خون قربانیان قتل های زنجیره ای بر برگهای پائیزی زنده شود، جمهوری اسلامی را چنان به انزوای جهانی برد که تنها 9 رای موافق در سازمان ملل برایش باقی ماند.

درجمعه بد برای جمهوری اسلامی، دو نهاد مهم بین المللی دو قطعنامه متفاوت علیه “نظام” را به امضای اکثریت کشورهای جهان می رسانند.

مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه ای را تصویب می کند تا “توطئه ترور” سفیر عربستان سعودی در آمریکا محکوم شود: ۱۰۶ رأی موافق، ۹ رأی مخالف و ۴۰ رأی ممتنع. و در همان روز، شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی با صدور قطعنامه دیگری، “نگرانی عمیق و فزاینده” خود را از برنامه هسته ای ایران ابراز می دارد.

محمد جوادلاریجانی در راس هیاتی به نیویورک می رود تا مانع صدور قطعنامه سوم دراین هفته شود. گشاینده راه مذاکره مخفی با انگستان و نظریه پرداز” نگاه به شرق”- بستر ساز انزوای جمهوری اسلامی، دروغی می گوید در حد تیم ملی: “ هیچ کس در ایران بدون محاکمه در حصر خانگی نیست.” به خبرنگار جوانی هم درس “وطن ” دوستی می دهد، درهمان حال که خودو برادرانش ـ آستان بوسان قدرت-ـ دست در دست رهبر، ایران را به نابودی کامل سوق می دهند.

 ترفندهای هیات جمهوری اسلامی بجائی نمی رسد و قطعنامه ای تصویب می شود که بموجب آن جمهوری اسلامی نه تنها بدلیل نقض حقوق بشر محکوم شده، بلکه در آن بندهائی وجود دارد که بالاتر و جدی تر از این محکومیت است. پاسخ “نظام” مثل همیشه لفاظی است. قطعنامه اول “ سناریو سازی” است. برای همین هم جمهوری اسلامی از کشورهای منطقه که اکثریت مطلقشان به قطعنامه رای مثبت داده اند، می خواهد به” دام توطئه‌ها و نیرنگ‌های آمریکا نیفتند.” قطعنامه دوم هم با صفتی نخ نما ردمی شود: “نمایشی مضحک”.

 دو زن، دو صحنه ازاین “نمایش مضحک” را فریاد می کنند. فاطمه کروبی می گوید که شیخ دلاور در حصر خانگی جمهوری اسلامی حتی اجازه استفاده ازهوای آزاد را ندارد.

و سخن پرستو فروهر که به تهران رفته، این است: “امسال هم به روال چند سال گذشته از برگزاری مراسم یا بود پدر و مادرم جلوگیری به‌عمل آمد. من در بدو ورود به ایران احضاریه‌ای دریافت کردم. پس از مراجعه به دستگاه امنیتی به من گفتند که این مراسم ممنوع خواهد بود. امروز هم که روز قتل آن دو عزیز است، ازحوالی ظهر دو طرف کوچه را نرده‌کشی کردند. نیروی انتظامی و کسانی که لباس شخصی تن‌شان است، در این اطراف ایستاده‌اند و از آمدن افراد ممانعت می‌کنند.”

ظاهرا هنوز موشک های حامل سه قطعنامه به تهران نرسیده و فرماندهان لباس شخصی ها، همچنان مشغول جمع آوری ترکش های موشک بالستیک منفجر شده درملارد هستند. محمد تهرانی مقدم، برادر سردار “حسن تهرانی مقدم” پدر موشکی “نظام” که در انفجار ملارد کشته شد، می گوید: “برادرم در حال آزمایش یک موشک بین قاره ای کشته شد.”

از وزیر اطلاعات نابغه، حیدر مصلحی هیچ خبری نیست و نظامیان درست برخلاف اصرار همیشگی کیهان و دستگاه امنیتی بر حضور موساد و سیا در تک تک حوادث، دریک سمفونی هماهنگ، همان حرف سردار سرلشکر غلامعلی رشید، جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح رامی زنند: “ ادعای منابع غربی مبنی بر دخالت صهیونیست‌ها در انفجار اخیر یکی از پادگان‌های سپاه، درست نیست. آنها به هیچ عنوان توان انجام چنین کاری را ندارند.”

والبته سرداران حالا که معلوم شده، فعلا حمله نظامی در کارنیست گلومی درند و تهدید می کنند. سرلشگر فیروز آبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح که می کوشد نقش مارشال “گورینگ” نازی را در جمهوری اسلامی بازی کند و اتفاقا بااو هم اندازه هم هست، می گوید: “تولید محصولی که این شهید عزیزدرحال کار بر روی آن بود، تنها چند روز به تأخیرافتاده است. این محصول قرار بود مشت محکمی بر دهان رژیم صهیونیستی بکوبد!”

سرلشکر رشید، فعل “گذشته” رئیس خود را با کمی تغییر به”آینده دور” تبدیل می کند: “ما همیشه آماده‌ایم و به پشتوانه قدرت موشکی که شهید بزرگوار حسن تهرانی‌مقدم ایجاد کرده است، تمام مراکز اسرائیلی‌ها را در هم خواهیم کوبید.”

حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه می گوید : “اشتباه اسرائیل در قبال ایران آرزوی بزرگ ماست.” و سرتیپ پاسدار امیر علی حاجی زاده، فرمانده نیروی هوا-ـ فضای سپاه پاسداران حرف او را کامل می کند: “از آرزوهای بزرگ ما این است که آنها دست به این کار بزنند. خیلی وقت است انرژی نهفته ای وجود دارد که علاقمندیم با خرج آن، دشمنان اسلام را برای همیشه به زباله دان تاریخ بفرستیم.”

روزآخرهفته رحیم صفوی در صحنه حاضر می شود تا” خالی بندی” رابه اوج برساند. تهدید می کند که خلیج فارس منفجر خواهد شد. انگار هنوز این خبر را نشنیده است: “خط لوله نفتی که نفت را از راه زمین و بدون نیاز به تنگه هرمز، منتقل می‌کند از ماه آینده میلادی وارد مدار فعالیت می‌شود.”

احمد وحیدی وزیر دفاع هم از تحویل انبوه “ سامانه موشکی ساحل به دریا ” به نیروی دریایی ارتش خبر می دهد.

 واز قضای روزگار، خبر آزمایش تازه موشک های مافوق صوت یا “هایپرسونیک” آمریکا منتشر می شود که سرعت پروازشان هشت برابر سرعت صوت است. واین یعنی: “ارتش آمریکا مجهز به جنگ افزاری است که می تواند در کمتر از نیم ساعت هر هدفی را در هر جای جهان مورد حمله قرار دهد.”

اواسط هفته بعد، دو نامه منتشر می شود. رهبری جواب نامه تازه محمدنوری زاد را نمی دهد. درخواست مهدی خزعلی هم از آیت اله خامنه ای بی جواب می ماند: “ اینجانب آماده ام تا بدون تعظیم و تکریم و کرنش، بدون خضوع و خشوع و رکوع و سجود، بدون عظمی و معظم، نق و نقدهای جامعه را جمع کنم و هفته ای یکبار با زبانی تند و تیز و برنده به عرض برسانم.”

“در این هیاهوی بازار آهنگران، که عمود خیمه را در کوره مدح و ثنا نهاده و هریک با تملق و چاپلوسی پتکی بر آن می کوبند، ” برادران” چله نشده دو دو تا هندوانه زیر بغل “آقا” می گذارند.

حجت الاسلام علی سعیدی عضو جامعه روحانیت مبارز، اختیارات آیت اله خامنه ای و “امامان معصوم” رایکی می داند: “ اختیارات ولی فقیه و اختیارات امام معصوم در اداره حکومت هیچ تفاوتی ندارد و همه اختیارات پیامبر و امام در اداره حکومت، برای ولی فقیه نیز وجود دارد.”

آن یکی حجت الاسلام هم که علم‌الهدی ـ امام جمعه مشهد ـ باشد رهبر جمهوری اسلامی را “رهبر کره زمین” می خواند: “در دو اجلاس قبل مجلس خبرگان، تمام نمایندگان، شهادت دادند که رهبری در روی کره زمین منحصر به حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای است”.

و رهبرو مداحانش چنان غرق این عوالمند که درنمی یابند “قطعنامه اتمی” که آن را “اشتباه تاریخی” خواندند، بیشترین هدفش” تشکیل جبهه متحد جهانی علیه جمهوری اسلامی” بوده و بر این بستر آماده، مرحله بعدی جنگ کلید خورده است. و ناگهان خبر”آغاز تحریم فلج کننده و بزرگ” رسانه های جهان را در می نوردد.

ام دانیلون، مشاور امنیت ملی رییس جمهوری آمریکا، از سیاست های باراک اوباما در قبال ایران دفاع می کند: “از زمان روی کار آمدن اوباما در سال ۲۰۰۹ جمهوری اسلامی ضعیف تر شده است. ایران امروزه به طور بنیادین ضعیف تر، منزوی تر، آسیب پذیرتر و بی اعتبار تر از هر زمان دیگری است.”

باراک اوباما، بیانیه ای منتشر می کند: “ایران راه انزوای بین المللی را انتخاب کرده است.تا زمانی که ایران به این مسیر خطرناک ادامه می دهد، ایالات متحده هماهنگ با همپیمانان و از طریق اقدامات خود، راههایی برای منزوی کردن و افزایش فشار بر حکومت ایران پیدا خواهد کرد.”

لئون پانه‌تا، وزیر دفاع آمریکا، وارد جزئیات می شود: “بهترین راه مقابله با برنامه هسته‌ای ایران فشار دیپلماتیک و تحریم است.با همکاری با متحدان و جامعه بین‌الملل می‌توان تلاش‌های دیپلماتیک و تحریم‌ها را گسترش داده و ایران را هر چه بیشتر منزوی کنیم.”

روزنامه آمریکایی “وال استریت جورنال” از قول مقامات آمریکایی گزارش می‌دهد: “برپایه تحریم‌های تازه واشینگتن، شرکت‌هایی که به صنعت پتروشیمی ایران کمک می‌کنند از دسترسی به بازارهای آمریکایی محروم خواهند شد. دولت باراک اوباما قرار است ایران و بانک مرکزی آن کشور را به عنوان «محدوده پول‌شویی» معرفی کند. این اقدام جدید برای تمام دولت‌ها و موسسات مالی و تجاری در سراسر جهان یک هشدار جدی خواهد بود تا از معامله با بانک مرکزی ایران و خرید نفت ایران خودداری کرده و بدانند که در آینده ممکن است اقدامات جدی‌تری در این زمینه صورت بگیرد.

قرار دادن ایران و بانک مرکزی آن کشور در فهرست پول‌شویی پیامدهای جدی خواهد داشت. در سال‌های اخیر اقدام مشابهی در مورد بانک‌های کره شمالی و لبنان باعث شد که ذخیره ارزی آنها به شدت کاهش یابد.”

 متحدان آمریکا یکایک به صحنه می آیند.برنار والرو، سخنگوی وزارت خارجه فرانسه اعلام می کند: “پاریس به دنبال مذاکره و گفت وگو با متحدان خود است تا بتوان تحریم های گسترده و یکپارچه ای را به سرعت علیه بانک مرکزی ایران و نیز نفت ایران اعمال کرد.”

بریتانیا هم می رسد: “هرگونه همکاری موسسات مالی و اعتباری بریتانیا با ایران و طرف قرارداد و معامله با بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران ممنوع و قدغن شده است.”

جورج آزبورن وزیر اقتصاد و دارایی بریتانیا موضع دولتش راتوضیح می دهد: “فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی ایران خطر جدی برای امنیت ملی است و این تصمیم در هماهنگی با دیگر کشورها گرفته شده است.”

گونتر اوتینگر، کمیسر انرژی اتحادیه اروپا، در واکنش به گزارش هایی در مورد اخلال در تامین انرژی اروپا در صورت تحریم نفت ایران می گوید: “این مسئله مشکل خاصی نیست و می توان با کمک سازمان کشورهای صادر کننده نفت، اوپک و دیگر منابع، جای خالی انرژی مورد نیاز را پر کرد.”

تحریم به اشخاص هم می رسد. نام وزیر خارجه جمهوری اسلامی به فهرست تحریم‌های سوئیس اضافه می شود.اتحادیۀ اروپا اعلام می کند قصد دارد حدود ۲۰۰ شخصیت حقیقی و حقوقی دیگر ایران را تحریم کند.

نورافکن ها بر “مردمرموز” متمرکز می شود. کارشناسان اتمی غرب می گویند: “فرد نظامی ای که گفته می شود قلب تپنده برنامه جنجالی اتمی جمهوری اسلامی است، برای دور ماندن از دید سازمان ملل و حفاظت در برابر سوء قصد های احتمالی، تحت تدابیر شدید امنیتی و در اختفا نگاه داشته شده است. محسن فخری زاده، مهره ای کلیدی در برنامه مشکوک ایران برای دستیابی به فن آوری هسته ای و توسعه توانمندی های اتمی است.”

پارلمان اروپا با تصویب قطعنامه‌ای از شرکت‌های اروپایی می خواهد از فروش فناوری‌ و خدماتی که می‌توانند از سوی مقامات جمهوری اسلامی به منظور سانسور اطلاعات و نظارت بر شهروندان مورد استفاده قرار گیرند، خودداری کنند.

کانادا و هلندهم بااین سیاست ها همراهند. روسیه وچین که هنوز می توانند جمهوری اسلامی راسر کیسه کنند، درموضع مخالف می ایستند. عملا در شرایط جنگ سوم جهانی هستیم. فقط شلیک مستقیم آغاز نشده است.

جواب “نظام” را آینده نه چندان دور خواهد داد: “تحریم های جدید آمریکا “بی‌نتیجه” است و “بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد و نوعی جنگ روانی است.”

و “گرگها” باخیال راحت جنگ را ادامه می دهند. روزنامه اعتماد پس از انتشار مصاحبه مشاورمطبوعاتی احمد‌ی‌نژاد “توقیف” می شود. ماموران امنیتی به روزنامه ایران ـ ارگان دولت ـ می ریزند تا علی‌اکبر جوانفکر را دستگیر کنند. او را دستبند بدست روی زمین می کشندو همگان سخنان معروفش رابیاد می آورند: “ندا آقاسلطان یکی از بازیگران «ماهر» جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی بود. آقاسلطان با توطئه دشمنان کوشید با پاشیدن خون بر روی صورتش، چهره جمهوری اسلامی را در مجامع بین المللی مخدوش کند.”

سیامک قادری ـ روزنامه نگار ـ از زندان نامه ای می فرستد واز سازماندهی نیروهای بسیج خبرگزاری ایرنا برای شرکت در سرکوب مردم معترض به نتایج انتخابات زیر نظر جوانفکر پرده بر می دارد. عبدالرضا سلطانی معاون سرویس سیاسی این روزنامه هم که “با دستور مقامات مافوق” آزاد شده، می گوید: “کمترین درسی که از احمدی نژاد گرفته ایم این است که در راه آرمان های انقلاب تا پای جان ایستادگی کنیم.”

خود احمدی نژاد هم همین سیاست فریب را ادامه می دهد: “کدام سانسور؟ کدام کنترل؟ با فیسبوک و تویتر عزیز دوستیم! هنگامی که جوانان ما با فیس بوک و تویتر تعامل می کنند، این آمریکا است که تلاش می کند آنها را منع کند یا به سم پاشی روی می آورد. در ایران هیچ کنترل و سانسوری وجود ندارد و جوانان ایرانی با شبکه های ارتباط اجتماعی ارتباط دارند، البته به شکل محدود، ما فقط از سایت های ترویج بی بند و باری جلوگیری می کنیم.”

در ادامه ماجرای “بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ” ایران، محمود احمدی بیغش، از فرماندهان سپاه پاسداران و نماینده اصول‌گرای مجلس، تاکید دارد: “ده نماینده مجلس فعلی ایران در اختلاس سه هزار میلیارد تومانی دست داشته‌اند.”

یک فردکلیدی را هم نام می برد: “اگرعلاء‌الدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی جزء متهمان اختلاس نبود، نیازی به تکذیب کردن نداشت.”

بیهوده نیست که بروجردی، بازهم موضعی افراطی می گیرد و در روزی که مجلس طرح دو فوریتی کاهش رابطه با انگلستان را به تصویب می رساند، خواستار اخراج سفیر بریتانیا از تهران می شود درمیان۱۶۲نماینده مجلس که پس از تصویب طرح، شعار مرگ بر انگلیس سر می دهند؛ او ازهمه داغتر نشان می دهد.

ماه محرم در راه است و دامنه جنگ وسعت گرفته است. “لشگر مداحان پاسدار” برای محرم سازماندهی شده اند تاعلیه “فتنه” و “جریان انحرافی” فعالیت کنند.سردار همدانی-ـ فرمانده سپاه پاسداران تهران بزرگ ـ– می گوید: “در جنگ نرم حتی بسیجیان نوزاد هم مانور می‌کنند.“و از یک کشف جدید خبرمی دهد: “هفته بسیج امسال با یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی یعنی بیداری ملت در کشورهای مختلف مصادف شده است و ما متوجه شدیم که حتی ملت آمریکا هم از مستضعفان هستند که زیر قدرت سرمایه‌داری له شده‌اند.”

و دوستان سردار هم چند نمونه برای اثبات حرف هایش رومی کنند.کمالی، وزیر سابق کار از کارگران مثال می زند: “بیش از ۵۰ درصد از کارگران ایران زیر خط فقر قرار دارند.”

یک نماینده مجلس در روزنامه ابتکار درباره رونق خرید و فروش اعضای بدن هشدار می دهد: “ا ین روزها خرید و فروش اعضای بدن رونق گرفته و به دلیل گسترش فقر در ایران تجارت کلیه، فروش بخش های از کبد و حتی قرنیه نیز رواج پیدا کرده است.”

ورسما اعلام می شود: “میانگین ورود زنان به بازار خودفروشی در ایران ۱۴ و ۱۵ سالگی است.”

 در منطقه، علی عبداله صالح در یمن قدرت را وامی گذارد و به نیویورک می رود. انقلاب جوانان مصر وارد مرحله دوم خود می شود. باردیگر هزاران نفر در میدان تحریر قاهره گردمی آیند و یکصدا استعفای دولت نظامی رافریاد می کنند.

سوریه، تنها متحد جمهوری اسلامی، براه صدام و قذافی می رود. ماموران امنیتی بشار اسد به شیوه جمهوری اسلامی به سرکوب خونین ادامه می دهند. مسیر طرح و تصویب قطعنامه‌ای در شورای امنیت علیه حکومت اسد، و احضار سفرای کشورهای عرب از دمشق درحال فراهم شدن است.عموی بشار اسد خواستار کناره‌گیری او از قدرت می شود. اخوان المسلمین از ترکیه درخواست دخالت نظامی می کنند.

رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه بار دیگر خواستار کناره گیری بشار اسد، رییس جمهوری سوریه می شود و او را خطاب قرار می دهد: “اگر می خواهی سرنوشت کسانی را که تا دم مرگ علیه مردم خودشان جنگیدند ببینی، نگاهی به آلمان نازی بینداز، به هیتلر، موسولینی و چائوشسکو در رومانی. اگر از اینها هم درس عبرت نمی گیری به رهبر سابق لیبی نگاه کن که ۳۲ روز پیش کشته شد.”

“نظام” همچنان باشمشیر چوبین با جهانیان می جنگد. تصویب طرح علیه انگستان و تهدید اتحادیه اروپا، برهبری علی لاریجانی، چون سفر برادرش راه بجائی نمی برد. این ابزارها همه سخت زنگ زده است.

 آذر، ماه آخر پائیز آغاز شده است. “نظام جمهوری اسلامی” درجهان رسوا و درایران بی آبروست. حتی موسوی خوئینی ها قطع امید کرده است. علی شکوری راد احتمالا جزو آخرین افرادی است که بادستمالی بوسعت یزد ازراه می رسد تابگوید: “ما اصلاح طلبان در حقیقت پوزیسیون نظام هستیم و آن کسانی که امروز بر سر کار هستند با توجه به عملکردشان که صدای حامیان گذشته‌ شان را هم درآورده، اپوزیسیون نظام هستند. ما اصلاح طلبان مدعی حفظ و احیای نظام هستیم.”

 وتاریخ بیاد می آورد که فروهرها در زمانی خنجر آجین شدند که “پوزیسیون ” قدرت را در دست داشت. و پرستو فروهر بازمانده آن دو دلاور که فرزند ایران بودند و نه نوکر قدرت، در صفحات پایانی کتاب تازه‌اش می نویسد: “در ایران آدم همیشه فریادی در سینه دارد” و مصاحبه می کند تااز کتابش “سرزمینی که پدر و مادرم در آن به قتل رسیدند و ابراز عشق به ایران” بگوید.

و پائیز، درانتظار بهار، شعری از پروانه فروهر را بر هر برگ و گذر زمزمه می کند:

فانوسی بیفروز

راه تیره و تار است

در این تاریکی و تنهایی

که نه خدا و نه آتش

هیچیک نومیدی ما را احساس نمی کنند

برخیز!

فانوسی بیفروز

من در دلم آتشکده ای زبانه می کشد

بیا تا راه را

از جان مایه گذاریم و بسپریم

خورشید شعله خواهد کشید از خاوران عشق

و سپیده نقره ای صبح کنار دروازه به انتظار ما خواهد بود

راهی شو

ای همراه به غم نشسته