تلنگر صدای کارشناسی

رضا علیجانی
رضا علیجانی

سمینار”درباره یک توافق” دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در چهارشنبه ۲۶ آذر یک سرفصل تازه در رابطه با پرونده هسته‌ای کشور بود. هر چند قبلا برخی معدود از نیروهای سیاسی در دهه هشتاد در این باره به صورت یک بیانیه تحلیلی موضع گرفته بودند و یا بیانیه دیگری نیز با بیش از سیصد امضاء منتشر شده بود و یا آقای شیرزاد نیز در همین باره در مجلس ششم و یا برخی مصاحبه‌ها نکاتی را مطرح کرده بود، اما این اولین بار بود که به صورت یک جلسه عمومی درباره سیاست‌های هسته‌ای کشور بحث و به صورت بنیادی با آن مخالفت می‌شد. این شبیه آن می‌ماند که در بحبوحه جنگ، در دهه شصت؛ سمیناری در نقد جنگ و ادامه آن برگزار شود. در آن دهه در فضای عمومی تنها نهضت آزادی ایران و برخی معدود شخصیت‌های منفرد سیاسی بودند که با ادامه جنگ مخالفت می‌کردند.

این یک صدای رسا در داخل کشور بود که انحصار و تک‌صدایی جریان راست افراطی را در موضع هسته‌ای به چالش کشید. قبلا نیز ۶ کارگردان سینما با تفکرات مختلف، موضعی نرم تر اما همسو با همین سمینار داشتند؛ کارگردانانی که بعدا گفته شد به توصیه آقای ظریف بیانیه شان را داده بودند.

 در برگزاری این سمینار نیز حتما دولت روحانی همکاری و بسترسازی‌هایی داشته که هر چند مقداری دیرهنگام اما بسیار مثبت و استراتژیک است. این اقدام در صورت جلوگیری یا مقابله با هجوم تبلیغی – سیاسی و بخصوص قضایی به سخنرانان صریح‌اللهجه آن می‌تواند تداوم یابد و در جهت حمایت از سیاست‌های هسته‌ای دولت و نیز منافع ملی ایرانیان باشد.

تحمل این سطح از بحث از سوی رهبر جمهوری اسلامی ]اگر بعدا اقدامی علیه آن صورت نگیرد] می‌تواند نوعی چراغ سبز و بردباری برای طرح این موضوعات برای تعدیل شدن شعارهای جریان مقابل و دلواپسی‌های آنها از سوی رأس هرم سیاسی نیز تلقی شود. چرا که هسته سخت قدرت در ایران نیز خود طراح و حامی جدی مذاکرات برای نجات نظام از خطرات امنیتی ناشی از بحران‌های اقتصادی و نارضایتی گسترده مردم از اوضاع معیشتی‌شان است. هر چند این مواضع خط مشی چند و چندین ساله آنان را زیر سئوال می برد. اما از سویی و بیش زمینه ذهنی را برای تغییر موضع هسته ای نظام آماده می کند.

بنابراین در یک تعامل ناگفته و پنهان با راس هرم سیاسی و با مراقبت دولت ]و وزارت اطلاعات آن] برای جلوگیری از سرکوب امنیتی، این نوع اعمال و گفتار؛ فضای رسانه‌ای کشور نیز می تواند به تدریج به روی این مباحث باز شود.

اینک اما مرور مطبوعات و رسانه های داخلی به شکل حیرت‌انگیزی نشان می‌دهد مطبوعات از انعکاس اخبار این سمینار ولو به صورت خنثی و یا حتی انتقادی به شدت هراس دارند و تنها رسانه‌های راست افراطی بودند که برای حمله به این سمینار اخبار آن را پوشش دادند. شاید ابلاغیه‌های قبلی شورای عالی امنیت ملی که مطبوعات را به شدت از ورود به این نوع مباحث پرهیز و هشدار می‌داد هم چنان آویزه گوش اهل رسانه است. بنابراین دولت می‌تواند با نفوذ و اکثریت نسبی که در این شورا دارد فضا را به نحوی برای پیشبرد این نوع مباحث بگشاید.

در رابطه با ماجرای گروگانگیری نیز در محافل گوناگونی کم کم زمینه‌چینی‌هایی سیاسی برای تصمیم‌گیری نهایی جهت آزادی گروگان‌ها صورت می‌گرفت. من در آن هنگام با برخی محافل و انجمن‌ها و شوراهای کارگری در یک شهر صنعتی که جلسات مشترکی داشتند ارتباطاتی داشتم. به یاد دارم که ماه‌ها قبل از آزادی گروگان‌ها فردی که از مرکز برای گفت و گو ]و شاید نوعی آموزش و خط دهی سیاسی[ به این جمع می‌آمد شروع به مقدمه‌چینی کرد و گفت گروگان‌ها دیگر روی دست‌مان مانده‌اند و باید فکری به حال شان کرد!

مسئله هسته‌ای نیز علیرغم “اکراه” رأس هرم سیاسی، اما به “اجبار” به همان سمت می‌رود. اگر در ماجرای جنگ جام زهر نوشیده شد، در ماجرای هسته‌ای شاید باید به صورت سرم وصل و مصرف گردد! این نوع سمینارها و مباحث در حوزه عمومی می‌تواند تسهیل‌گر اصلاح مسیری چندین ساله در ماجرای هسته‌ای باشد که از اساس بر بیراهه رفته است و منافع ملی کشور اقتضا می‌کند به نحوی حل و فصل شود…

 اما نکته‌ای که انگیزه اولیه نوشتن این مقاله شد تعجبی است که کنکاش پیرامون موضع‌گیری افراد و نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب و تحول‌خواه پیرامون موضوع هسته‌ای برای یک جستجوگر به ارمغان می آورد.

اگر نام تک تک گروه‌های مشخص سیاسی در داخل کشور را همراه با بحث پرونده هسته‌ای در گوگل جستجو کنید، حاصل بسیار شگفت‌انگیز خواهد بود، نتیجه‌ای در حد صفر. ]البته برخی معدود از افراد مشهور این جریانات به ندرت موضع‌گیری‌های شخصی آن هم گاها دوپهلو در این باره داشته‌اند.] این نتیجه فقط مربوط به فضای بسته و پرسرکوب پس از جنبش سبز نیست، قبل از آن هم همین داستان قابل مشاهده است.

در رابطه با افراد و نیروهای خارج از کشور نیز نتیجه بسیار ناامیدکننده است. مرور مقالاتی که در سایت‌های ایرانی در رابطه با این موضوع نوشته و منتشر شده نیز به همین شکل بسیار ناامیدکننده است. بخصوص وقتی توجه داشته باشیم که پرونده هسته‌ای ]مانند مسئله جنگ و گروگانگیری[ کل یک ملت را درگیر خود کرده و بر سرنوشت آنها موثر است. آیا یک فعال سیاسی یا یک نیروی سیاسی که در رابطه با همه مسائل ریز و درشت اعم از هنری و ورزشی گرفته تا اجتماعی و زیست محیطی و… مقاله می نویسد و بیانیه می‌دهد نباید چندین برابر آن را در رابطه با مسائل هسته‌ای انجام دهد؛ مسئله‌ای که نه فقط ناراضیان سیاسی دموکراسی‌خواه، بلکه هم آنها و هم انبوه ناراضیان اقتصادی در توده های مختلف مردم به ستوه آمده‌ از درد و رنج معیشتی را به فغان واداشته است.

نکته صریح‌تر و انگیزه و محرک اصلی‌تر برای نگارش این مقال بی‌توجهی، طفره‌روی و اهمال برخی افراد و نیروهای خارج از کشور از توجه ]اگر نگوییم تمرکز] به این مسئله است. گاه فنی و پیچیده بودن موضوع بهانه می‌شود و گاه حساسیت موضوع و گاه کفایت مذاکرات در این مباحث! اما از سوی دیگر می‌بینیم همان‌ها در پیچیده‌ترین مسائل ]ریز و درشت] اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ورود می‌کنند و بارها می‌نویسند و سخن می‌گویند. تعجب‌آورتر طرفداران افراطی دولت روحانی هستند که وقتی بحث از توسعه سیاسی و حقوق بشر و ضرورت آزادی بیان و رفع حصر و آزادی زندانیان و… می‌شود، مسئله “اصلی‌تر” و مهم‌تر کشور را حل و فصل مسئله هسته‌ای جهت حل مشکل اقتصادی کشور معرفی می‌کنند که دیگر مسائل نسبت به آن باید فرعی تلقی شود. اما وقتی به این مسئله به اصطلاح”اصلی”می‌رسند، خود کاری نمی‌کنند. مرور مقالات سایت‌های پرخواننده در رابطه با مسئله هسته‌ای ]نه خبررسانی و گزارش‌دهی خنثی، بلکه بحث محتوایی و استراتژیک با مواضع جهت دار و روشن[ واقعا باعث شرم ساری است. آیا این همه روزنامه‌نگار و فعال سیاسی در فضای امن خارج از کشور نباید احساس مسئولیتی در باره این مهم‌ترین موضوع مرتبط با زندگی روزمره مردم وسرنوشت کل کشور داشته باشند. یک بار باید افراد و جریانات و مقالات و بیانیه‌های شان را مرور کرد تا عمق تلخی این حکایت مشخص‌تر شود.

در این باره نمی‌دانم طرفداران اصلاح‌طلبی در خارج از کشور وقتی سخنان صریح و مواضع روشن و دقیق آقای شیرزاد، دکترای فیزیک ذرات بنیادین از دانشگاه صنعتی شریف آن هم در قلب تهران را می‌خوانند به چه فکر می‌کنند و یا دوستان سبزی که به درستی و به حق بر مسئله رفع حصر رهبران جنبش سبز و آزادی زندانیان در بند حساس‌اند آیا در رابطه با حصر یک ملت بزرگ که گروگان سیاست‌های هسته‌ای عده‌ای معدود شده‌اند، احساس مسئولیت نمی‌کنند؟ اگر هم در گذشته برخی بزرگان و رهبران موضعی نادرست و غیرکارشناسی در رابطه با مذاکرات هسته‌ای داشته اند از قضا باید اینک و در این بزنگاه تاریخی به جبران آن پرداخت.  

… در هر حال، مرور مواضع آقای شیرزاد به عنوان یک کارشناس در مسائل هسته‌ای و آقای باوند به عنوان یک کارشناس روابط بین‌الملل و آقای زیباکلام به عنوان یک استاد دانشگاه صریح‌اللهجه و نقاد سیاسی – اجتماعی تمامی سخنان و مواضعی که شایسته و بایسته یک فعال سیاسی با دغدغه منافع ملی است را در خود دارد.

نقد و نظرهای آن ها، بخصوص آقای شیرزاد که وقوف فنی و دقیق و جزئی‌تری بر مسئله دارد بسیار راهگشاست.

آقای شیرزاد به همراه مرحوم دکتر علیمحمدی که از دوستان صمیمی وی بوده از نخستین فارغ التحصیلان دکترای فیزیک نظری -دانشگاه شریف- در ایران بوده است. گفته می شود وی تا کنون بیش از بیست مقاله در نشریات معتبر جهانی منتشر کرده است. برخی ازاین مقالات را می توان در کتابخانه دانشگاه کرنل مشاهده کرد:

سخنان مطرح شده در این سممنار که به تنهایی بار اصلی در میان نهادن حقیقت های ناگفته در ماجرای هسته ای را با افکار عمومی بر دوش می کشد، بی نیاز از هر شرح و تفصیلی است.

 

احداث کارخانه کفش برای تهیه کفش های یک خانواده!

احمد شیرزاد در این سمینار می گوید: آقای پوتین درباره فعالیت هسته‌ای ایران گفت که شرایط این بحث برای ایران به این شکل است که مثلا برای تولید کفش مورد نیاز یک خانواده اقدام به ساخت کارخانه کفش‌سازی کنیم!

 و یا: اگر از من بپرسند چرا کشور به سمت هسته‌ای شدن رفت باید بگویم که نمی‌دانم؟ هیچ کس در ایران نمی‌داند که ما به چه دلیلی به مسیر هسته‌ای شدن پا گذاشته‌ایم و این امر دقیقا مانند ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر بود که برخی افراد شعارهایی مانند راه قدس از کربلا می‌گذرد را می‌دادند.

و نیز: تهیه اورانیوم با غنای بالا فقط برای نیروگاه‌های برق است یا برای استفاده از سلاح‌های نظامی؟ ]این یک جمله را فقط خبرگزاری فارس نقل کرده است[.

و یا: من من هیچ توجیهی در این مساله نمی‌بینم که تاسیسات غنی سازی نطنز در عمق ۳۰ متری زمین و به مساحت ۶۴ هزار متر مربع ساخته شود.

 

تصمیمی از اساس اشتباه!

این کارشناس مسائل هسته ای می گوید: هر فرد و هر دولتی که تصمیم گرفته جمهوری اسلامی ایران به سمت هسته‌ای شدن برود شاید تصمیم اشتباهی گرفته است ]این نکته با توجه به تبلیغاتی است که جریان افراطی می‌کند که ماجرای هسته‌ای از دهه ۶۰ و دوره‌ آقای موسوی و هاشمی شروع شده است.]

و یا می‌گوید: کشورهایی به سمت غنی‌سازی اورانیوم می‌روند که نیروگاه‌های هسته‌ای قدرت تولید برق داشته باشند. در غیراین صورت غنی‌سازی توجیه ]اقتصادی] دیگری ندارد.

و نیز: ایران به لحاظ منابع اورانیومی غنی نیست و متأسفانه می‌شنویم که با افتخار می‌گویند از عمق ۳۰۰ متری زمین اورانیوم استخراج می‌کنیم! و کسی نیست به آقایان بگوید این کار با چه هزینه‌ای انجام می‌گیرد؟ استخراج اورانیوم ازعمق ۳۰۰ متری برای ایران ده برابر قیمت جهانی هزینه دارد. اگر منابع اورانیوم معدن گچین و ساغند را هم استخراج کنیم فقط پنج سال می‌تواند سوخت یک نیروگاه را تامین کند و این کل ذخایر ماست.

 

نیازهای علمی و عملی واقعی ما مشکلی برای تحقق نداشت؛ بقیه گزافه گویی است

آقای شیرزاد می گوید: ما برای استفاده‌های پزشکی و تحقیقاتی به چشمه‌های ضعیف رادیواکتیو نیازداریم و همین برای ما کافی است و هیچ وقت هم تا قبل از تحریم‌ها مشکلی در تأمین این چشمه‌ها نداشتیم.

هم چنین: بحث هسته‌ای در کشور ناموسی شده و نمی‌توان روی آن گفت و گو کرد. این که می‌گویند انرژی هسته‌ای در ۲۰۰ رشته دیگر تاثیرگذار است و آن‌ها را فعال می‌کند، کجاست؟ کسانی که این ادعا را دارند بیایند و چند تا از این رشته‌ها و تأثیراتی که تاکنون انرژی هسته‌ای بر صنایع ما گذاشته است را بگویند.

وی هم چنین گفته است: بیش از ۳۰ شرکت و کارگاه با بودجه‌های مخفی در اختیار سازمان انرژی اتمی است. ۵ هزار نفر در سازمان انرژی اتمی حقوق دریافت می‌کنند. بودجه فراوان منجر به هیچ گونه تکانی به علم کشور نشده است. ضمن این که این سازمان خود را در حلقه بسته‌ای قرار داده و هیچ گونه نظارتی را هم نمی‌پذیرد.

ویا: رآکتور آب اراک بسیار مضر است و حادثه چرنوبیل این دست راکتورها را در خود داشت… هیچ متولی در ایمنی هسته‌ای در کشورمان وجود ندارد.

 

تداوم سیاست گذشته هیچ توجیه کارشناسی ندارد

این کارشناس فیزیک هسته ای می گوید: حجم ذخایر فعلی اورانیوم ما کفاف 5 سال ایران را می‌دهد، ۱۰ سال هم روس‌ها ضمانت دادند که سوخت هسته‌ای ما را تأمین کنند، پس چرا باید تحریم‌ها را تحمل کنیم؟

هم چنین: ما مثل کبک سرمان را زیر برف کرده‌ایم ولی غرب با عکسبرداری‌های هوایی و اقدامات سازمان مجاهدین خلق سر بزنگاه بر علیه ایران وارد عمل شدند.

وی گفته: تحلیلی که ۳۰ سال پیش نظام ایران را به سمتی برد که می‌خواهیم با صنعت و فناوری هسته‌ای قدرت ملی خود را افزایش دهیم،تصویری اشتباه بود.

و بالاخره آقای شیرزاد به عنوان یک نتیجه گیری مهم می گوید: اگر جمهوری اسلامی به جای هزار دستگاه سانتریفیوژ، ۱۰۰۰ یا ۵۰۰ و یا حتی ۱ دستگاه داشته باشد چه اتفاقی می‌افتد؟

و می افزاید: این که آقای شریعتمداری گفته است از ان. پی. تی خارج شویم یک معنا بیشتر ندارد و آن این که به سمت سلاح برویم.

همان طور که گفت: عده‌ای در یک اتاق دربسته می‌نشینند و فکر می‌کنند عقل کل هستند. در حالی که برای یک ملت تصمیم می‌گیرند. همین می‌شود که ۲۰ سال از سیاست هسته‌ای ایران می‌گذرد در حالی که اینجا هستیم.

 

هزینه سیاست هسته ای بیش از جنگ بوده است

صادق زیباکلام نیز در این سمینار گفته: موضوع هسته‌ای بیشتر از جنگ هشت ساله به کشور ضربه زده است.

 و یا: احمدی‌نژاد در جایی گفت که مسئله هسته‌ای ۲۵۰ صنعت به وجود می‌آورد، بنابراین چون غربی‌ها نمی‌توانند پیشرفت ما را ببینند با ما مخالفت می‌کنند. من بارها از اصول‌گرایان پرسیده‌ام حداقل یکی از این ۲۵۰ صنعت را بگویید.

خبرگزاری فارس آورده است که آقای زیباکلام گفته: ما در مقابل همه تهدیدهایی که داشته‌ایم فقط گفته‌ایم که اسلام با سلاح هسته‌ای مخالف است. علما و مقام معظم رهبری فتوا داده‌اند که سلاح هسته‌ای حرام است. یک طلبه ساده هم می‌داند که فتوا تابع زمان است.

زیباکلام هم چنین گفته است: تابستان سمیناری در رابطه با مسائل هسته‌ای برگزار شد که آقای عراقچی نیز در آن حضور داشتند من از وی پرسیدم اگر چند سال دیگر مردم از شما پرسیدند این همه هزینه که برای بحث هسته‌ای کردید را بهتر نبود در بحث کم‌آبی هزینه می‌کردید شما چه می‌گویید؟ و آقای عراقچی در پاسخ من گفت نمی‌دانم و هسته‌ای ما نبوده است بلکه تصمیم نظام بوده است.

 

آقای روحانی در برابر تاریخ و مردم مسئول است

و نهایتا آقای باوند در این سمینار با توضیح این که مقایسه پرونده هسته‌ای از اساس با پرونده ملی شدن نفت توسط دکتر مصدق اشتباه است؛ گفت آقای روحانی در مقابل تاریخ و مردم مسئول است و وظیفه دارد به طور مسالمت‌آمیز مناقشه هسته‌ای ایران را حل و فصل کند.

+++

اما آیا فقط آقای روحانی در مقام رئیس جمهور وعده داده به مردم مسئول است و افراد و نیروهای سیاسی و مدنی که دلسوز مردم و میهن هستند هیچ مسئولیتی در برابر این معضل بزرگ ملی ندارند؟ خلوتی با خود و تاملی در باره علل این اهمال از سوی کسانی که فضای امن تری دارند می تواند برای خود ما در آینده راهگشا باشد.

 در هر حال تیم در گیر با مذاکرات هسته ای در دولت روحانی که مرتب با کارشکنی راست افراطی و گاه در برخی بزنگاه ها با تذبذب و مواضع تاخیری و مانع ساز راس هرم سیاسی مواجه است؛ نیاز به کمک تبلیغی و رسانه ای و یاری رسانی در باره ابعاد مختلف سیاست هسته ای دارد. می توان در باره سیاست هسته ای بی حاصل و ضد منافع ملی دو دهه ای تصمیم گیران در حکومت روشنگری کرد و راه حل ارائه داد. این هیچ مغایرتی با روشنگری در باره توسعه طلبی های قدرت های جهانی و استفاده ابزاری از پرونده هسته ای برای پیشبرد سیاست های منطقه ای و جهانی شان ندارد. سیاستی که همچون طرف ایرانی خود همراه با اغراق و عوام فریبی است. عوامفریبی یک طرف در تبلیغات یک جانبه برای جا انداختن بلند پروازی های سیاسی و امنیتی از مسیر هسته ای و طرف دیگر عوام فریبی با اغراق در باره توان تولید سلاح هسته ای از سوی ایران در حالی که کارشناسان و نهادهای نظامی و امنیتی مختلف آنها به طور مکرر خلاف آن را گفته اند.

 آن چه در این میان به هدر می رود منابع مالی بی حد و حسابی است که از جیب ملت ایران هزینه می شود و یا این ملت بزرگ تحت فشارهای اقتصادی شدیدی قرار می گیرد که مجازات کشمکش های سیاسی است که خود در آن هیچ نقشی ندارد.  در این پرونده این برای ما “مسئله اصلی” است.