بازگشت خاتمی، گامی به جلو

فرهاد رجبعلی
فرهاد رجبعلی

این روزها نقدهای بسیاری به‎ ‎احتمال کاندیداتوری خاتمی می‌شود‎ ‎و تحلیلگران بسیاری، از کیهانیان گرفته تا جمعی ‏از خارج نشینان، به اتفاق‎ ‎خاتمی و هشت سال ریاست‌‏‎ ‎جمهوری‌اش را آماج انتقاد قرار‎ ‎می‌دهند تا مبادا مجدد وارد گود‎ ‎ریاست جمهوری شود. ‏


‎ ‎عموما در جوامع دین سالار به دلیل‎ ‎اعتقادات متعصابه که در نفس دین‎ ‎است، مردمانش آنطور تربیت‎ ‎می‌شوند که ‏مسامحه و گذشت در‎ ‎بین‌شان جایی ندارد و از آن بدتر‎ ‎اینکه همه چیز حتی سیاست را با‎ ‎معیارهای مطلق‌گرایانه قبول ‏و‎ ‎قضاوت می‌کنند که متاسفانه این‎ ‎نقیصه در روشنفکران‌مان نیز وجود‎ ‎دارد و چه بسا بیشتر. ‏‎


‎ ‎روی سخن این مقال با آنانکه بر موج‎ ‎سوار شده‌اند می‌کنند، نیست که اینان از گردونه ‏‎ ‎سیاست خارج شده‌ اند. و‎ ‎همچنین “کیهانیان” که این روزها‏‎ ‎منتظرند همین اخراجی‌ها خطی علیه‎ ‎خاتمی بنویسند و فردایش از سر‎ ‎ذوق‌زدگی در ‏کرنا کنند که ببینید‎ ‎پایگاه خاتمی چقدر خالی و‎ ‎بی‌پشتیبان شده است. طرف کلام این‎ ‎نوشتار با کسانی‌ست که دغدغه ‏وطن دارند و به‎ ‎اصلاحات گام به گام ایمان. ‏‎


‎ ‎این روزها اکثریت کسانی که به‎ ‎بازگشت خاتمی ایراد دارند، اپوزیسیون خارج‌نشین هستند که با‏‎ ‎توجه به اهمال‌های ‏خاتمی در هشت‎ ‎سال ریاست‌اش، او را لایق انتخاب‎ ‎مجدد نمی‌دانند و پیش‌بینی‎ ‎می‌کنند که افکار عمومی نیز‎ ‎اعتمادش ‏از او سلب شده است. اما به‏‎ ‎گمانم چنین نیست و هنوز امید و‎ ‎نگاه‌ها به همان افراشته شدن پرچم‎ ‎دولت خاتمی‌ست. و ‏این را در دوره‎ ‎نهم ریاست جمهوری آزمودیم که‎ ‎افکار عمومی جایگزینی برای خاتمی‎ ‎نمی‌شناسد و حتی به دکتر ‏معین هم‎ ‎اعتماد نکرد و قطعا جایگزین‌های‎ ‎احتمالی دیگر هم در صورت عدم حضور‎ ‎خاتمی به سرنوشت معین دچار ‏خواهند‎ ‎شد. ‏‎


‎ ‎اما این تمام صحبت و استدلال از‎ ‎حمایت خاتمی نیست که بسیار است‎ ‎دلایل؛ هویداست که در دوره خاتمی‎ ‎خطی از ‏خطوط قرمز حکومت پاک شد که‎ ‎هیچ گاه سابقه نداشت و امروز هر‎ ‎آنچه بیان می‌شود از شکسته شدن‎ ‎همان خط است. ‏و اینجاست که سئوالی‎ ‎اساسی مطرح می‌شود که به واقع‎ ‎انتقاد صریح و آشکار از رئیس‎ ‎جمهوری اسلامی از چه ‏دوره‌ای در‎ ‎جامعه علنی شد؟ اکنون که بی تکلف‏‎ ‎از احمدی‌نژاد انتقاد می‌کنیم و‎ ‎عملکردش را مورد نقدهای تند قرار‎

‎ ‎می‌دهیم، دستاورد چه دولتی ست؟‎ ‎این تابو را که شکست؟ آیا در دوران‎ ‎قبل از ریاست جمهوری خاتمی امکان‎

‎ ‎چنین نقدهایی از دستگاه‌های‎ ‎دولتی‎ ‎بود؟‎


‎ ‎آنانی که پس از فضای باز سیاسی هشت‏‎ ‎سال اصلاحات توانستند قلم به دست‎ ‎بگیرند و امروزه روز بنویسند، از‎

‎ ‎دستاوردهای همین دولتی هستند که‎ ‎نقدش می‌کنند که کار کوچکی نبود. خاتمی را فاقد توان حمل پرچم‎ ‎اصلاحات ‏می‌دانند در حالی که هیچ‎ ‎گاه به این نکته توجه نمی‌کنند که‎ ‎خاتمی پس از وقایع هجدهم تیرماه‎ ‎سال 78 ثابت همگان ‏کرد که “کف‎ ‎حداقلی” اصلاحات است و بیش از آن‏‎ ‎انتظاری ازو نباید داشت. همین که‎ ‎دریچه‌هایی را به روی ‏دمکراسی باز‎ ‎کرد، خود غنیمت بود و هست. فی الوقع‎ ‎امروز اگر نقدی در جامعه می‌شود، در نیمه نخست حکومت ‏اسلامی هرگز‎ ‎امکانش نبود. ‏‎


‎ ‎بی هیچ ملاحظه‌ای خاتمی را باید “کف حداقل” دانست. کفی که‎ ‎دستاوردهای زیادی به همراه داشت و‎ ‎همین‌مان بس ‏بود برای هشت سال‎ ‎نخست. جامعه‌ای که همانند فردی که‎ ‎در اتاقی پر از آب افتاده تا سقف که‎ ‎راه تنفسی برایش ‏نمانده، گشوده‎ ‎شدن دریچه‌ای، کمک بزرگی به ادامه‎ ‎حیات فرد در خطر است و دولت خاتمی‎ ‎نقش همان روزنه را ‏بازی کرد در‎ ‎فضای خفقان حکومت اسلامی که راه‎ ‎تنفسی داد به جامعه جوان ایران. ‏‎


این شاید برای برخی خارج‌نشینان‎ ‎کمی سخت و نامفهوم آید که دولت‎ ‎خاتمی دریچه‌ای به روی دمکراسی‎ ‎باز کرد، اما ‏برای آنانی که در‎ ‎داخل هستند و در همان اتاق تا سقف‎ ‎پرآب به تنگی نفس افتاده‌اند، باز‎ ‎شدن مجدد نه دروازه‌ای، بل‎

‎ ‎دریچه‌ای کوچک نظیر آنچه در سال 76‏‎ ‎رخ داد، غنیمتی ست؛ دریچه‌ای که‎ ‎در سال 84 مجدد به روی مردم بسته شد‏‎

‎ ‎و الحال می‌بینیم نتایج و آثارش‎ ‎را. ‏‎

‎ ‎

‎ ‎شاید عنوان شود که تفاوتی نیست‎ ‎بین انتخابات آتی ریاست جمهوری با‎ ‎انتخابات سال گذشته مجلس از لحاظ نحوه ‏برگزاری انتخابات، که در‎ ‎جواب‌شان باید گفت که بسیار تفاوت‎ ‎است در “کف حداقلی” مجلس و ریاست‏‎ ‎جمهوری. در ‏مجلس، کف حداقلی‎ ‎دستیابی به حدود نیمی از کرسی‌های‎ ‎مجلس است که امکان ورود برای‎ ‎اصلاح‌طلبان وجود نداشت ‏و خب‎ ‎شاهدیم که زوری هم در مجلس هشتم‎ ‎نیست و اساسا “اقلیت”، در تعریف‌‏‎ ‎واقعی‌اش “اقلیت” نیست، و به همین‎ ‎خاطر شرکت در انتخابات پیشین مجلس‎ ‎وجهی نداشت. ولی در ریاست جمهوری‎ ‎این مسئله فرق می‌کند و درست‎ ‎همین‌جاست‎ ‎که اختلاف سلیقه دو طیف مخالف و‎ ‎موافق حضور خاتمی آشکار می‌شود که “کف حداقلی” برای ریاست ‏جمهوری با‎ ‎ورود خاتمی قائل نیستند. اما به‎ ‎گمانم چنین نیست. ‏

هنوز از هشت سال دوره ریاست‎ ‎جمهوری آنقدر نگذشته که از‎ ‎حافظه‌ها برود چه کسانی در کابینه‎ ‎بودند و چه ‏دستاوردهایی برای مردم‎ ‎داشتند. طبق آمار، دوره درخشان‎ ‎نشریات در هشت سال ریاست خاتمی ثبت‎ ‎است که به چه ‏میزان کتب و نشریات‎ ‎فراوانی منتشر شد که در دولت‎ ‎احمدی‌نژاد بسیاری از عناوین‎ ‎امکان چاپ مجدد ندارند؛ حتی ‏در‎ ‎دوره‌های پیش از اصلاحات هم. آمار‎ ‎توقیف نشریات توسط هیئت نظارت بر‎ ‎مطبوعات در دوره‌ احمدی‌نژاد خود‎

‎ ‎گویای این مدعاست. ‏


‎ ‎با بررسی آماری نشر کتاب نیز‎ ‎می‌توان به اهمیت موضوع پی برد که‎ ‎با انتخاب احمدی‌نژاد چه بر سر‎ ‎بخش نشر ‏کتب‌ آمده است: تعداد‎ ‎عناوین منتشر شده در سال ۱۳۸۴‏‎ [‎آخرین سال ریاست جمهوری خاتمی] با‎ ‎رشد سی درصدی ‏نسبت به سال ۱۳۸۱، به‎ ‎رقم ۵۳ هزار عنوان رسید. درحالی که‎ ‎در سال 86 این رقم به 51 هزار عنوان‏‎ ‎کاهش یافت. ‏‎

‎ ‎امروز بر ما روشن شده مردانی که در‎ ‎هشت سال دولت اصلاحات بر‎ ‎صندلی‌های وزارتخانه ارشاد‎ ‎نشستند، چه ‏بزرگانی بودند که با‎ ‎اوضاع پیش رو شاید دیگر نتوان دید‎ ‎آنان را که حیات کنونی معدود‎ ‎روزنامه‌های اصلاح‌طلب در ‏داخل‎ ‎به برکت خط مشی همان‌هاست. اگر‎ ‎امروز احمدی‌نژاد با کمک بسیجیان‎ ‎و به پشتیبانی رهبری بر صندلی‎ ‎ریاست ‏جمهوری نشست، از امانتداری‎ ‎مردانی نظیر تاج‌زاده، مبلغ و‎ ‎نوری و لاری‌ها بود که در‎ ‎سیاسی‌ترین وزارتخانه ‏کشور حضور‎ ‎داشتند و قائده بازی را رعایت‎ ‎کردند با اینکه به محاذات قهر‎ ‎جامعه در انتخابات، جرزنی و آرایی‎

ریخته شد که با دستور‎ ‎رهبری تمامی هیئتی بود و نه خرد‎ ‎جمعی جامعه. ‏


‎ ‎در انتخاب شوراها نیز رسم‎ ‎امانتداری داری دولت خاتمی تکرار‎ ‎شد و نتیجه‌ای رقم زد که هر چند به‎ ‎پیروزی ‏محافظه‌کاران انجامید اما‎ ‎در نفس عمل همان اتفاق افتاد که‎ ‎جناح رقیب همواره از آن بیم دارد و‎ ‎به هر روی می‌خواهد ‏مانع تکرارش‎ ‎‏‌شود و علاوه بر تبلیغات منفی در‎ ‎سرخوردگی قشر جوان عزمی جزم دارد‎ ‎تا رویای تغییرات را به ‏صفر رساند. ‏‎

‎ ‎

طرح امنیت اجتماعی از این دست‎ ‎جزم‌گرایی‌ها است تا ذهن جوان‎ ‎پویا و پرسشگر نباشد که چرا حکومت‎ ‎اسلامی ‏برخلاف آن چیزی که جلوه‎ ‎می‌کند، سرکوبگر است بی‌خواهان‎ ‎تغییر و استوار بر اصول جبری و‎ ‎نفوذ اصلاحات در ‏حکومت دینی را‎ ‎قرائتی جدید می‌داند غریبه که‎ ‎مبنایی در اسلام ندارد و بر همین‎ ‎پایه اعتقادی مصباحی تلاش می‌شود‎

‎ ‎در تحریک عقاید و ایدئولوژی جامعه‎ ‎علیه دمکراسی. نمونه ها در این‎ ‎باره بسیار است و با حضوری یکباره‎ ‎در نماز ‏جمعه و نشست پای واعظان به‎ ‎خوبی می‌توان دریافت. ‏

اما در دیپلماسی خارجی نیز وضع به‎ ‎همان ترتیب است. وقتی خاتمی در‎ ‎تبیین سیاست‌هایش عنوان کرد که‎ ‎توسعه ‏اقتصادی و فرهنگی در گرو‎ ‎توسعه سیاسی ست، فردا روزش تلاش‎ ‎کرد که بر همین اصل پیش برود و‎ ‎سرانجام در ‏دیپلماسی خارجی موفق‎ ‎شد و البته چه سرازیر سیل استقبال‎ ‎از این رویکرد و شاهد بودیم که در‎ ‎دور دوم ریاست ‏جمهوری خاتمی‎ ‎تحولات اقتصادی چشمگیری روی داد و‎ ‎با توجه به افشای فعالیت هسته‌ای‎ ‎ایران توسط مجاهدین ‏خلق و فشار‎ ‎سیاسی امریکا و اسرائیل به‎ ‎دنبالش، با درایت خاتمی در تعلیق‎ ‎داوطلبانه غنی‌سازی اورانیوم به‎ ‎مدت دو ‏سال عملا قصد دول متخاصم‎ ‎عقیم ماند و‎ ‎روابط مطلوب تجاری پدید آمد با‎ ‎اروپا و نیز در بازی هسته‌ای، امریکا و ‏اسرائیل تنها ماندند و‎ ‎اتحادیه اروپا رسما از رفتار‏‎ ‎دیپلماتیک خاتمی استقبال کرد و‎ ‎حریف امریکایی را منزوی. ‏


‎ ‎دریافت پارازیت‌های نظام برای‎ ‎داخل نشینان واسع ملموس است که‎ ‎هراس دارند از باز شدن مجدد دریچه‎ ‎به روی ‏جامعه‌ای که در حال خفگی و‎ ‎از نفس افتادن است. کیهان‎ ‎روزی‌نیست که نقل قولی از یک‎ ‎منتقد چپ و یا راست علیه ‏خاتمی‎ ‎نیاورد که ببینید دیگر اطمینانی‎ ‎به روزنه‌های اصلاحات نیست و‎ ‎خاتمی از الان یک شکست خورده تمام‎ ‎عیار ‏است و خب حق هم دارند هراس‎ ‎داشته باشند که همان «کف حداقلی‎» ‎روزگاری پایه‌های نظام دیکتاتوری‎ ‎را به لرزه ‏درآورده بود و دیگر‎ ‎تابش ندارند محافظه‌کاران بر‎ ‎خلاف منتقدین اصلاح‌طلب. امروز‎ ‎درست محاسبه می‌کنند که کف ‏حداقلی‎ ‎دو دوره گذشته، ‏‎ ‎سرآغاز اصلاحات عمیقی خواهد شد‎ ‎با توجه به تجربه پرهزینه هشت‎ ‎ساله‌اش. و این ‏نکته‌ایست مهم که‎ ‎باید متذکر منتقدین اصلاح‌طلب شد‎ ‎که در صورت پیروزی خاتمی این بار‎ ‎قطعا تفاوتها خواهد داشت ‏با هشتسال دوره اصلاحات ماضی که با درس‎ ‎از آن و تجربه‌های کسب شده، می‌توان افق دورتری برای اصلاحات‎

‎ ‎آینده متصور شد. ‏‎


‎ ‎به حتم، هم خاتمی و هم اطرافیانش‎ ‎که امروز سکوت کرده‌اند، همگی‎ ‎تجربه‌ها کرده‌اند و آزمون و‎ ‎خطاها داشته‌اند و ‏دریافته‌اند‎ ‎که راهی که رفته شده هرچند اثرگذار‎ ‎بود، اما کافی نبود و شاید در‎ ‎بسیاری مواقع کوتاهی شد و امروز با‎ ‎درس از گذشته می‌توان پیمود آنچه‎ ‎که باید و در طبیعت و افق اصلاحات‎ ‎واقعی ست. و چه خوب است منتقدین کمی‎ ‎هم تلنگر به اطرافیان خاتمی بزنند‎ ‎که در مواقعی [مثل دوره تحصن‎ ‎نمایندگان در مجلس] از نزدیک شاهد‎ ‎بودم که ‏چگونه زیر پای جنبش‎ ‎اصلاحات را خالی می‌کردند از فرط‎ ‎قدرت‌خواهی. ‏

شاید انتظارمان از دو دوره ریاست‎ ‎خاتمی بیش از حد بود که پس از گذشته نزدیک به دو دهه سرکوب آزادی بیان، ‏‎

انتظاری بیش از ظرفیت هشت سال‎ ‎اصلاحات داشتیم. این همان چیزی‌ست‎ ‎که جناح اصولگرا به خوبی دریافته و‎

‎ ‎از آن هراس دارد تا مبادا تجربه‎ ‎جدیدی از اصلاحات شکل گیرد و‎ ‎بخاطرش هر روز گل به آب می‌اندازد. اتاق فکر ‏اصولگرایان متفطن است که‎ ‎دوره جدید اصلاحات چشم اندازی‎ ‎روشن دارد و با پشتوانه تجربه هشت‎ ‎ساله، دریافته که ‏خطاها کجاست و‎ ‎کوتاهی‌ها به چه میزان بوده و‎ ‎ضرورت اصلاحات در چیست. ‏

قطعا رسیدن به دمکراسی آرمان هر‎ ‎ایرانی با هر گرایش و مذهب است. حتی‎ ‎آن سکولار وطن‌پرستی که برچیده شن‎

‎ ‎نظام دینی را از سیاست خواهان است‎ ‎و یا حتی کمونیستی که پاک شدن‎ ‎ایران از خرافات را یکی از‎ ‎آرمان‌هایش ‏می‌داند. اما جملگی‎ ‎وطن‌پرستان تنها راه رسیدن به‎ ‎آرمان‌هایشان را در رسیدن جامعه‎ ‎ایران به دمکراسی می‌دانند و بر‎

‎ ‎این اعتقادم که خاتمی می‌تواند‎ ‎سکویی باشد برای جهش به سوی برپایی‎ ‎نظامی آزاد و مردم‌سالار. هرچند‎ ‎این جهش ‏کند و گام به گام است، ولی باید واقع‌بین بود و صبور ماند که‎ ‎تعجیل در اصلاح جامعه مذهبی نتیجه‎ ‎معکوس دارد. ‏

مسئله مهمی که‎ ‎حکومت به دنبالش است تا از تعجیل‎ ‎منتقدانش نهایت سوء‌استفاده را‎ ‎ببرد که جامعه ایران برای ‏رسیدن به‎ ‎دمکراسی راه طولانی در پیش دارد. ‏


‎ ‎به چشم است که خاتمی خود یک‎ ‎اصلاح‌طلب دینی ست اما ثابت کرده‏‎ ‎که به مبانی دمکراسی اعتقاد دارد و‎ ‎همین بس ‏که خود غنیمتی ست برای‎ ‎آغاز حرکتی اصلاحی و دست آخر‎ ‎دستیابی به یک دمکراسی واقعی که‎ ‎سیاست منفصل از ‏دین باشد. ‏