محمد حیدرزاده از دانشگاه شهرکرد، علی قلی زاده از دانشگاه شاهرود، محسن برزگراز دانشگاه نوشیروانی بابل وعلیرضا کیانی از دانشگاه مازندران در روزهای اخیر بازداشت شدند. تمام این دانشجویان افرادی هستند که به عنوان کاندیداهای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دوره آتی مطرح می باشند.
از طرف دیگر آقایان زید آبادی، عبدالله مومنی، علی جمالی، میلاد اسدی، ملیحی، مجید توکلی و همینطورخانم بهاره هدایت از اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت و رهبران سابق دانشجویی با احکام سنگین زندانهای طویل المدت در زندان بسر می برند.
دستگیری و حبس رهبران جنبش دانشجویی بطور همزمان امری مسبوق به سابقه بوده و از دوران اصلاحات تاکنون برای چندمین بار اتفاق می افتد.
دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت که در سالهای جنگ بنا بر شرایط ویژه کشور با برخی برنامه های دولت، نظیر دفاع از مرزهای کشور همراه بودند، پس از پایان جنگ وآغاز دولت سازندگی با بازیابی هویت نقادانه خود به منتقدین جدی برنامه های دولت تبدیل شدند. سیاستهای دولت سازندگی که با نقد جدی صاحبنظران مواجه بود، از طرف جنبش دانشجویی با محوریت دفتر تحکیم وحدت به چالش جدی کشیده شد. این مسئله برای دولتمردان هاشمی که آنروزها موتلف اقتدارگرایان امروز بودند به قدری دشوار آمده بود که آنان سعی کردند با ایجاد تشکلهای موازی به تضعیف و حتی انحلال دفتر تحکیم وحدت مبادرت کنند؛ گرچه تلاش آنان راه به جایی نبرد.
پیش از دوم خرداد گرچه تحکیمی ها وبالتبع کلیت جنبش دانشجویی در به قدرت رسیدن اصلاح طلبان نقش مهم و اساسی را ایفا کردند اما پس از حاکم شدن اصلاح طلبان، دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت به درستی دریافتند که تنها در صورت فاصله داشتن از اهالی قدرت و حکومت، قادر خواهند بود به رسالت خود در مقام منتقدان قدرت ومعترضان به سیاستهای غیر مردمی ادامه دهند. لذا دوری از اصلاح طلبان که آنروزها بخشی از حاکمیت بودند در دستور کار رهبران جنبش دانشجویی قرار گرفت و دفتر تحکیم وحدت مسیر خود را رسما از جبهه دوم خرداد جدا کرد. این امر برای اصلاح طلبان که جنبش دانشجویی را به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود می خواستند خوشایند نبود. لذا تصمیم اصلاح طلبان بر این شد که حتی با تحت فشار گذاشتن دانشجویان آنها را با خود همراه کنند.
از آنجاییکه لبه تیز انتقاد دانشجویان علاوه بر اقتدارگرایان درون حاکمیت، اصلاح طلبان مصالحه جو را نیز نشانه رفته بود بر اصحاب قدرت بسیار غافل کننده و ناگوار آمد و غیرقابل تحمل شد. این مسئله واکنش جدی حاکمان را تا حدی برانگیخت که به حذف جریانات فعال جنبش دانشجویی، نظیر دفتر تحکیم وحدت از عرصه فعالیتهای سیاسی بیندیشند.
آیین نامه های دوگانه نظارت بر فعالیت تشکلهای دانشجویی و همینطور نشریات دانشجویی، مصوب شورای غیر قانونی انقلاب فرهنگی با امضای دکتر معین وزیر علوم اصلاح طلبان به دانشگاهها ابلاغ شد و اختیارات تام به مسئولین دانشگاهی جهت برخورد با دانشجویان سپرده شد. علاوه بر قوه قضائیه که مسئولیت رسیدگی به پرونده های سیاسی را بر عهده دارد، کمیته های انضباطی و حراست دانشگاهها نیز ماموریت یافتند تا دانشجویان را ستاره دار و احکام تنبیهی مضاعف صادر کنند. محدود کردن دانشجویان توسط عوامل دولتی در واقع تلاش مشترک اقتدارگرایان و اصلاح طلبان حکومتی علیه دانشجویان و به بند کشیدن آنان در آن روزها بود. با این وجود دانشجویان با گریز از بند های اعمال شده به هر صورت ساختار شکنی کردند و در مقابل اصحاب قدرت ایستادند.
در دوران حاکمیت مطلقه اقتدارگرایان اما حتی مراکز اداری شعبه های دفتر تحکیم وحدت در دانشگاهها یکی پس از دیگری به تسخیر شبه نظامیان مستقر در آمد. دفاتر انجمنهای اسلامی یکی پس از دیگری اشغال شد و اسناد چند دهه فعالیت آنان توسط عوامل دولتی به یغما رفت. پرونده سازیهای گسترده و وسیع بیشتر شد. دانشجویان بیشتری راهی بازداشتگاهها و زندان یا از دانشگاه اخراج شدند وآمار دانشجویان ستاره دار بیشترشد وهم اکنون رهبران رده اول جنبش دانشجویی همه دربازداشتند و حتی از وضعیت آنان خبر درستی در دسترس نیست. بدین ترتیب است که رهبران سالهای گذشته دفتر تحکیم نیز که در قالب سازمان ادوار فعالیت می کنند، غالبا در زندانند وتعدادی دیگرازآنان در تبعید بسر می برند.
اینک مدت هاست که تریبون های آزاد دانشجویی را قطع کرده و پای صاحبنظران را از دانشگاه بریده اند. کثیری از اساتید شناخته شده وروشنفکررا که مورد احترام جامعه علمی وفرهنگی بودند، اخراج و دانشجویان را از شنیدن آرا و افکاری که مطابق میل حکومت نیست، محروم کرده اند و تلاش می کنند تا از میدان بدون رقیب پیروز آیند. گرچه بر این نکته هم آگاهند که حتی در بازی بدون رقیب هم بازنده اند.
آنها به خوبی دریافته اند که دانشگاه سدی بزرگ در برابر تحمیق مردم است وچون خاری در چشم آنان، لذا تصور کرده اند که با حذف فیزیکی رقبا بر ذهن و اندیشه دانشجویان سوار گشته و بر آن فرمانفرمایی خواهند کرد، در حالیکه این امر در دوران کنونی، حداقل در ارتباط با قشر دانشگاهی که جویندگان حقیقت و معرفتند، محال است. تنوع و تعدد کانال های اطلاع رسانی، قدرتهای انحصار طلب را به نابودی کشیده است وتردیدی نیست که دیگر در حد و اندازه هیچ دولتی نیست که حق آگاه شدن را از مردم بستاند وبخواهد بر اساس میل خود میزان چگونگی آگاه شدن مردم را تنظیم نماید
محافظه کاران در تلاشند تا با حذف رشته های علوم انسانی، آنچه را که در تصور خود دارند به اذهان دانشجویان تزریق کنند، اما سئوال این است که آیا دانشجویان و اهل معرفت در سالهای گذشته به منابع رسمی معرفی شده از طرف حکومت بسنده می کردند و آیا اساسا آنچه که از طرف حکومت معرفی شده اقناع گر ذهن پرسئوال دانش پژوهان درحوزه علوم انسانی بوده است؟ شاید تصورشان بر این باشد که با ورود معارف حوزه علمیه به دانشگاه بتوانند جای علوم انسانی را پر کنند که با قبول این فرض دیگر نیازی به واحدهای دانشگاهی با عنوان علوم انسانی نخواهد بود و بهترست که این دانشکده ها رسما تعطیل و در حوزه های علمیه ادغام شوند.
حملات گروههای فشارو عوامل حراستی به دفاتر انجمنهای اسلامی وتجمعات دانشجویی در سالهای اخیر تنها تداعی کننده حملات وحشیانه دشمنان ملت نظیر مغول و تاتار به میهن است. افراطیون اقتدارگرا پس از رسیدن به قدرت، جنبش دانشجویی را که به مثابه بزرگترین مانع در راه رسیدن به نیات پلید خود احساس می کردند، تحت شدیدترین فشارها قرار داده و هر روز بر دامنه آن افزوده اند.
بنا بر گفته برخی از رهبران جنبش سبز دستور رهبری بر برخورد شدید با دانشجویان است؛ همان کسی که بعد از واقعه کوی دانشگاه در سال78 با چشمانی گریان تظاهر به این میکرد که حتی اگر عکس او هم از طرف دانشجویی پاره شد چندان اهمیتی ندارد.
حاکمان جمهوری اسلامی دریافته اند که دانشجویان بزرگترین دشمنان آنان در مسیر یکه سالاری، خودخواهی و مطلق انگاری ودنیاپرستی هستند؛ لذا در طول سالهای گذشته با توهم اینکه با بند کشیدن وحذف رهبران آنان مسیر هموارتری خواهند یافت بدون هیچ توجیه و دلیل محکمه پسند آنها را به اسارت کشیده یا به انحاء دیگر از زندگی ساقط کرده اند. اما نکته مهم و غیر قابل درک برای آنان این است که مشکل آنان نه دفتر تحکیم وحدت و نه تعداد معدودی از رهبران دانشجویی است. دانشجو در بطن جامعه رشد کرده و وارد دانشگاه می شود. او هم بسان تمام افراد دیگر جامعه قرین مشکلات و گرفتاریهاست. اثرات سیاستهای غلط و تصمیم گیریهای نادرست دامن او را نیز گرفته است، حال چه تشکیلات داشته باشد، چه نداشته باشد. چه دفتراداری داشته باشد، چه نداشته باشد. او راه خود را خواهد یافت همچنان که در سالهای گذشته علیرغم تمام محدودیتها یافته است. دانشجو معترض است واز خواسته هایش صرفنظر نمیکند و بیان آن نیز قابل هدایت و کانالیزه شدن نیست. بنابراین نابود کردن دفتر تحکیم وحدت و جایگزین نمودن آن با تشکلهای فرمایشی و دولت ساخته برای حل مشکلات حکومت در دانشگاه، توهمی بیش نیست.
در آستانه 16 آذر و همچنین انتخابات شورای مرکزی دفتر تحکیم کاندیداهای آن راهی زندان شده اند. اقتدارگرایان در غفلت از اینکه تفکر تحکیمی ها برخاسته از چارچوبهای تشکیلاتی ومحصور به دیوارهای اتاقها و تشکیلات آنان نیست، سالهاست با برخورد با آنان، آب در هاون می کوبند بدون اینکه سودی ببرند. گذشت زمان نشان خواهد داد که هجمه اخیر به دفتر تحکیم وحدت نیز هیچ تاثیری در روند اعتراضی جنبش دانشجویی بر جای نخواهد گذاشت. جز اینکه این برخوردها باعث افزایش توان مبارزاتی وگسترش بیشتر جنبش دانشجویی در میان اقشار مختلف جامعه شود