آخرین جمعه شهریور 1388، اولین جمعه در “جمهوری اسلامی” است که نه “مردم” دستچین نظام، بلکه ایرانیان به خیابان ها می آیند و بجای شعارهای ضدملی ستاد کودتاچیان، فریاد سر می دهند:
- نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران
در این شعار، مضمونی تاریخی نهفته است. ملتی که میر حسین موسوی گفت دوباره متولدشده است، خواست های ملی ومدنی دارد. همه چیز این جهان را تابع منافع ملی ایران می داند.
حکومتی که اکنون به گفته آیت اله العظمی منتظری دیگر “ولایت نظامی است، نه ولایت فقیه ” سی سال و بیشتر کوشید ملیت را خوار بدارد، ایران را ذیل اسلام تعریف کند. کودتا چیانی که به گفته شیخ دلیر مهدی کروبی سپاهیان را بر “حسابت، سیاست، طبابت و قضاوت” مسلط کرده اند و اعمالشان
“نه تنها مایه ننگ جمهوری اسلامی شده بلکه مایه ننگ ایران شده است” بر همین مسیر می روند. نقشه دارند تا “مولا علی” راکه لقب جدید سید علی حسینی خامنه باشد بر خلافت استوار کنند و مفهوم ملت را که درانقلاب مشروطیت متولد شد، به امت مبدل سازند.
همه حوادث سه ماه اخیر نشان می دهد سخت گمراهند. نه تاریخ می دانند ونه از زندگی درس گرفته اند. اینان که آیت اله خمینی گفت حتی لیاقت اداره یک نانوائی را هم ندارند، شعار اداره جهان سر داده اند.
و این جهان، عصری مدرن است که در ترکیب دولت – ملت تعریف می شود. درجهان مدرن “دولت- ملت” واحدی یک پارچه است. در ایران دولت و ملت دو پاره اند در دو سوی سنگر. دولت با اندیشه شیعی – طالبانی می خواهد ثروت و قدرت در چنگش باشد، بی پرسشگر، بدون منتقد. سرمایه مردمان گرسنه را در کشورهای دیگر صرف کند و رئیس دولت کودتا هر وقت بخواهد دست به جیب ارث پدر مسگرش ببرد و یک قلم چهار صد میلیون دلار به هوگو چاوز فریبکار بدهد که لباس سرخ می پوشد و به زیارت امام رضا می رود. خدای را که مارکس در قبر می لرزد ازاین سکه قلب که به نام او می زنند.
دولت مدرن زیر نگاه مراقب مردم و مطبوعات است. این گزارش روزنامه سرمایه را بخوانید: “بررسی درآمد حاصل از فروش نفت خام نشان می دهد متوسط درآمد سالانه دوره دولت احمدی نژاد ۵/۲ برابر متوسط درآمد سالانه دوره خاتمی، ۲/۴ برابر دوره هاشمی، ۸/۴ برابر دوره موسوی و پنج برابر دوره ۹ ساله پهلوی بوده است. متوسط درآمد حاصل از فروش نفت خام ایران در چهار سال گذشته۴۴/۶۴ میلیارد دلار بوده که این رقم در دوره هشت ساله اصلاحات ۷۱/۲۵ میلیارد دلار، در دوره هشت ساله سازندگی ۴۴/۱۵ میلیارد دلار، در دوره بعد از انقلاب سال ۵۷ و هشت سال نخست وزیری موسوی ۲۷/۱۳ میلیارد دلار و در ۹ سال پایانی حکومت محمدرضا پهلوی ۷۶/۱۲ میلیارد دلار بوده است. پس از وقایع سال ۵۷ و تصمیم دولت موقت برای کاهش تولید نفت خام، تولید نفت با بیش از ۵۰ درصد کاهش به ۳/۲ میلیون بشکه در روز رسید. با کاهش تولید نفت خام درآمد حاصل از صادرات نفت نیز کاهش پیدا کرد. پس از کاهش تولید نفت خام در سال های اول انقلاب، سطح تولید هیچ گاه به شش میلیون بشکه در روز نرسید و به آن دوران بازنگشت ولی با افزایش بهای نفت خام درآمد حاصل از صادرات نفت افزایش پیدا کرد. درآمد حاصل از صادرات نفت خام بعد از انقلاب ۵۷ و تا پایان دوره نخست وزیری میرحسین موسوی ۱۴۶ میلیارد دلار بوده است. در هشت سال ریاست جمهوری هاشمی و دوران سازندگی درآمد حاصل از فروش نفت خام کشور به ۵/۱۲۳ میلیارد دلار رسید. با افزایش نسبی تولید نفت و بهای آن درآمد حاصل از صادرات نفت در دوره اصلاحات و ریاست جمهوری خاتمی رشد قابل توجهی داشت و در هشت سال ۸۴- ۷۷ بالغ بر ۷/۲۰۵ میلیارد دلار شد.”
دولت مدرن باید جواب بدهد این >درآمد دولت نهم که ۳۵ درصد کل درآمد ۳۰ سال اخیر است به کجا رفته است؟ دردولت مدرن نمی توان صاحب مدرک دکترای قلابی دیگری را که پرونده فساد مالی دارد، معاون اول رئیس جمهوری کرد.
در حکومت مدرن قوه قضائیه مستقل است. رئیس قوه قضائیه نه بازوی مسلح دولت که مدافع مردم است. و نمی تواند مانند صادق لاریجانی که دارد در نقش لاجوردی و مرتضوی ظاهر می شود، مردم را تهدید کند وبه مخالفان دولت و معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری هشدار بدهد که دستگاه قضایی با آنها برخورد خواهد کرد.
در دولت کودتائی- طالبانی، برادر صادق مردم را تهدید می کندو علی برادرش به شیخ دلیر مهدی کروبی پیام رهبر را می رساند که سکوت کند. پاسخ شیخ، تاریخی است. او در برابر ظلم تکلیف دارد که بایستد.
علی لاریجانی دست خالی می رود. لابد اگر “مش قاسم” سر راه بود، زیر لبی می گفت: “ای انگلیسی های بی ناموس”. اما مش قاسم که لیست هنرمندان ممنوع التصویررا درجیب گذاشته، دارد به پرسش مجید مجیدی از “مولا علی” زمانه گوش می دهد:
- چرا به چنین روزی افتادیم؟ هم اکنون بر ما چه می گذرد… چه شد دورانی که پر از شور و شعف بود. دورانی که کسی زور نمی زد صف اول باشد، نامش در تیتر اول باشد، همه تلاش می کردند مخفیانه کار بکنند، کسی نبیند که چه کسی کفش شان را واکس می زند، مردمی که نداشته شان را تقسیم میکردند… براستی چه شد آن روزها… آن روزهای زیبایی که اسم شان را بگذاریم رویاهای سرزمین من، سرزمین ایران… انگار جنگ واقعی که پر از کینه است الان دارد اتفاق می افتد… کسی آن موقع به کسی تهمت نمیزد، همدیگر را متهم نمی کرد.حال چرا اینجوری است…”
مجیدی ناگهان بغض می کند و با صدایی اشک آلود خطاب به “آقا ” می گوید: “آقا ما دلتنگ ایم. آقا من حالم خوب نیست.. کجا داریم میرویم…چرا به چنین روزیی افتادیم… چکار می کنیم؟”
مش قاسم بیرون می دود. زار می زند مش قاسم. حکومت مدرن “ آقا” ندارد که بالا بنشیند و حکم صادر کند و درجواب مجیدی بگوید:
- شم انازک دلید…
و لابد بعد هم دور اسمش خط قرمز بکشد.
آقا دردولت مدرن مردم هستند. یکی را رئیس جمهور می کنند دست بالا هشت سال. تمام. مدام هم مراقبش هستند. پوستش را می کنند خطابرود.
حکومت طالبانی آقادارد که نماینده خداست. مملکت را به باد می دهد. مثلا همین روزها معلوم می شود که روسیه در دریای خزر برای ایران حقوقی قائل نیست. بیخود که در کودتا مشارکت نکردند. تا اینجا صاحب ثروت سیاه بزرگترین دریاچه جهان شده اند ازماهی وخاویار.
این حکومت از حضور گسترده مردم در روز قدس وحشت دارد. می خواهد همان افراد بسیج شده به خیابان ها بیایند. مثل طوطی شعارهای ایران بر باد ده وزیر شعار را تکرار کنند. بعد آنها را ملت ایران جابزد و زمینه راآنطور که نشریه معتبر فاینشنال تایمز در این هفته می نویسد برای” گفت وگوی پنهان با غرب” باز کند.
غرب که آمریکایش رک و راست می گوید آماده مذاکره آشکار است و اول بر سر پرونده اتمی. و رئیس جمهور فرانسه اش گزارش سازمان اطلاعاتی کشورش رافاش می کند: ایران پروژه ساخت بمب اتمی را پیش می برد.
این هفته به روز قدس می رسد. روز تقابل دو دیدگاه: نو با کهنه. منافع ایران با غارتگرانش. صف بندی کسانی که زیر نام مذهب ایران را غارت می کنند، می کشند، شکنجه می دهند، تجاوز می کنند و امپراتوری دروغ را بنا نهاده اند. و میلیونها ایرانی که جانشان را فدای ایران می کنند.
عبای”آقایان” که سی سال همه تلاش خود راکردند تا ایران را از یادها ببرند، بقول کروبی لای درمانده است وملت بار دیگر متولد شده است. سبز پوشیده و فقط در طول سه ماه بر جهان سایه افکنده است. نگاه کنید هنرمندان ایرانی را. زنان سبز پوش سینما را که جشنواره های بزرگ جهان رافتح کرده اند. این صدای حنا مخملباف، سپیده فارسی، شبنم طلوعی، شیرین نشاط، شهرنوش پارسی پور است. این صدای سبز ایران است. این صدای جوانان ایران است:
- نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران