مهران و چند نفر از همبازیهایش تصمیم میگیرند صحنه اعدامی را که چند روز قبل در شهر کوچکشان دیده بودند در عالم بازیهای کودکانه تکرار کنند؛ “بازی اعدام”، این بازی اما منجر به مرگ مهران هشت ساله میشود. وبسایت کردپا در توضیح بیشتر این خبر نوشته: “مهران یوسفی” و همبازیهایش اهل روستای “کلاش لولم” شهرستان “جوانرود” بوده و خواستەاند صحنە اعدام “رئوف مصطفایی” یکی از اهالی همان شهرستان را بازسازی کنند اما منجر به مرگ این کودک هشت ساله شده است.
این خبر به سرعت در دیگر وبسایتهای خبری و شبکههای اجتماعی باز نشر داده شد تا بار دیگر افکار عمومی به خاطر بیاورد هزاران نفر در شهرهای مختلف ایران به همراه کودکانشان در محلهای اعدام حاضر میشوند تا شاهد جان دادن یک انسان باشند. برخی شعار میدهند، بعضی دوستان دیگرانشان را هم به تماشای اعدام دعوت میکنند و برخی با دوربین موبایل عکس و فیلم میگیرند، کودکان اما تماشاچیان کوچک و خاموش نمایش اعدام هستند؛ نمایشی که طعم پایانِ تلخش تا همیشه با آنها میماند.
جامعهشناسان و روانشناسان بارها تاکید کردهاند تماشای اعدام آثار بسیار مخربی بر سلامت افراد و جامعه دارد؛ آثاری که روی کودکان و نوجوانان چند برابرست.
“قانون این حق را به قضات میدهد تا در صورت صلاحدید مجازاتهایی را برای عبرت سایرین یا با انگیزه تسکین اذهان عمومی در ملاءعام تعیین کنند. این حقی است که قانون به قضات داده و بنا بر آن هیچ کار خلاف قانونی صورت نگرفته است.” این را یک جامعهشناس به “روز” میگوید و ادامه میدهد: “با این حال انجام مجازات جلو چشم دیگران اهداف مد نظر را تامین نمیکند. اعمال مجازاتهایی از قبیل اعدام، شلاق و قطع عضو در ملاعام ترویج مسلم خشونت است و به هیچ وجه باعث کاهش جرم نشده و نمیشود.”
این درحالی است که مقامات مسئول در قوه قضاییه جمهوری اسلامی بارها بر لزوم مجازات در ملاعام تاکید کردهاند. چندی پیش الهیار ملکشاهی رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی و مجلس هم به “روز” گفته بود: “اگر جرمی در منطقهای اتفاق افتاده و به شکل وسیعی احساسات مردم را جریحه دار کرده و مردم منتظر اجرای قانون هستند، به نظر من اجرا در ملاءعام مناسبتر است.” او همچنین تاکید کرده بود اجرای احکام در ملاعام میتواند احساس امنیت را در افراد بالا ببرد”.
جامعه شناسی که با روز گفتوگو میکند اما معتقد است: “اعدام در ملاعام و پیش چشم کودکان و نوجوانان روح این گروه سنی را آزرده میکند. ضمن اینکه کودکان نابالغ هنوز درک درستی از قانون و اجرای مجازات ندارند و ممکن است در آینده دست به رفتارهای خشونتآمیز بزنند. من خودم از نزدیک با کودکی آشنا شدهام که بعد از دیدن صحنه اعدام بارها عروسکهای خود را حلقآویز کرده و کابوسهای شبانه وحشتناکی دارد.”
او ادامه میدهد: “یک قدم حداقلی برداریم، اگر انقدر اعدام در ملاعام به نظر مسئولان ضروری میرسد لااقل ورود کودکان و نوجوانان را به محدوده اعمال مجازات ممنوع کنیم.”
او تاکید میکند علاوه بر این خانوادهها هم باید حساسیت بیشری به خرج بدهند و از عواقب دیدن چنین تصاویری توسط فرزندانشان آگاه باشند. تصاویر و کلیپ های خشونت آمیز و جنایات در محافل عمومی، فضای مجازی و رسانهها، عواقب بسیاری خطرناکی دارد و عملا سلامت جامعه را از بین میبرد.
کودکانی که از محله خود میترسند
“هنگام اعدام یک مجرم، هدف اصلی نهادهای قضایی و پلیس، عبرت آموزی افراد از ارتکاب به جرم است درحالی که وقتی به یک اعدام در ملاعام رفته بودم تنها درصد کمی به عبرت و نتیجه رفتار بزهکار یا مجرم توجه کردند و بیشتر افراد به نوع و نحوه مرگ مجرم توجه میکردند حتی بسیاری از آنها دچار ترس و وحشت از محله خودشان شده بودند چراکه تا مدتها نتوانسته بودند صحنه مرگ آن مجرم را در محله خودشان فراموش کنند.” اینها سخنان مجید ابهری در گفتوگو با ایلنا است. او همچنین ادامه داده است: “ترس و وحشت اعدام در ملاعام را به راحتی میتوان در ذهن کودکان و افراد کم سن و سال حاضر در مراسم اعدام مشاهده کرد.”
این جامعهشناس درباره ایجاد ترس و اضطراب در کودکان ساکن در مناطقی که اعدام در آنجا انجام میشود گفته است: “این کودکان و جوانان شاید در ظاهر دچار آسیب روحی نشوند ولی این رویداد در ذهن آنان به جا میماند و آسیبهای روحی شدیدی در بلند مدت بر آنها وارد میشود.”
امانالله قراییمقدم جامعهشناس دیگری است که به این موضوع ورود کرده: “ضمیر کودکان مانند کاغذ سفیدی است که نباید آن را با صحنههای خشن از بین برد. ولی به این معنا نیست که دیدن صحنههای خشن برای نوجوانان و جوانان و حتی بزرگسالان خالی از مشکل باشد. اینگونه اقدامات به دلیل اثرات فرهنگی، روانشناختی اجتماعی، سیاسی و شایعهپراکنیها و دید منفی که در دنیا به وجود میآورد، زیاد جالب و مورد تایید نیست. اگر قرار است فردی مجازات شود، در ملاءعام نباشد بهتر است.”
بسیاری از جامعهشناسان و حقوقدانان اجرای احکام در ملاعام را ترویج خشونت میدانند. عبدالکریم لاهیجی، رئیس فدراسیون بینالمللی جوامع حقوق بشر هم پیشتر در یادداشتی آورده است: “۳۰ سال است که قانون مجازات اسلامی با مجازات های قرون وسطایی نظیر آویختن به دار، قطع دست راست و سپس پای چپ، مصلوب کردن به مدت سه روز، رجم (سنگسار) و دیگر مجازاتهای وحشیانه به صورت «آزمایشی» به مورد اجراء گذاشته شده و مسئولان قضایی و اجرایی به عیان می بینند که تنها با شدت مجازات نمی توانند با پدیده پیچیده ای چون جرم و جنایت مبارزه کنند، ولی همچنان بر اجرای سیاست جزایی شکست خورده خویش اصرار میورزند”.
این حقوقدان معتقد است: “ما بارها و بارها گفته و نوشته ایم که مبارزه با جرم، موکول به از میان بردن و ریشه کن کردن عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جرم زا در جامعه است.”
با همه این مخالفتها اما، انگار مقامات قضایی ایران اصرار دارند تا با برافراشتن دار در جلو دید شهروندان به ترویج امنیت بپردازند و به هشدارهای جامعهشناسان در مورد اینکه این دارها، پرچمهای ترویج خشونت هستند، بیتوجهند.