در هفته پایانی منتهی به انتخابات ریاست جمهوری، رهبر مکرراً بر بی طرفی خود و بی خبری نزدیکانش از نامی که به صندوق خواهد انداخت، تأکید داشت و به نوعی نشان داد که تصمیم و اراده ای برای جهت دهی به آرا ندارد و حتی توصیه کرد کسانی که ایرانی اند اما دل در گرو نظام ندارند، در انتخابات حضور داشته باشند. این رویکرد یکی از مواردی شد که بسیاری را خوش بین به درک ضرورت تغییر از جانب بیت کرده بود.
بازخورد سختگیری ها و جفای هشت سال گذشته، کلید اعتدال بود که قبولی گرفت. روزمرگی های ایرانی در سال های اخیر آن چنان سختی و ملال توامان دیده، که امید مردم برای این کلاف سردرگم، نو کلیدی است به نام اعتدال که از جیب و جنم حسن روحانی بیرون آمد. در واقع رأی مردم تشنگی مفرط بود، به تغییر. هر چند به نظر می رسد با فروکش کردن هیاهوی حاصل از نتایج انتخابات، نگرانی های رئیس جمهور در چگونگی تعاملی مؤثر با بیت و مجلس و حفظ استقلالی نسبی به جهت ایجاد تغییر، روز افزون شده است.
در روزهای منتهی به خیابان پاستور، جنب و جوش زیاد و بازار گپ و گفت داغ است. از لیست های احتمالی وزرا گرفته تا سهم و سهم خواهی احزاب چپ و راست، از حامیان حسن تا حرافی های حسین و کیهانش. اما از بازار شایعه و پیش بینی که بگذریم به نظر می رسد مهمترین اتفاقات را باید در گفتار رهبری و آنچه این روزها گفته است جست. احمدی نژاد و تیم اجرایی اش در آخرین دیدار با خامنه ای این گونه تمجید می شوند: “در ۸ سال اخیر همه احساس و درک کردند که رئیس جمهور محترم و همکاران ایشان، با تحمل سختیها، نسبت به همه دولتها و دورههای دیگر، کارهای بسیار پرحجم و پرشتابی انجام میدهند.”
در حالی که احساس و درک رهبری از آنچه مردم در این هشت سال تجربه کرده اند، همسو و موازی نیست اما باز هم حمایت خود از رئیس جمهور را دریغ نمی دارد و تقویت شعارهای انقلابی را یکی از دستاوردهای مهم می داند. به هر حال او پیش تر هم گفته بود که دیپلمات نیستم و یک انقلابی ام؛مفهومی که چندان معتدل نیست.
خامنه ای در جدیدترین گفته های دستوریش و در حالی که رئیس جمهور منتخب و بسیاری از شخصیت های تأثیر گذار سیاسی مخاطبان حضوری وی بودند، تأکید کرد که ایران در سیاست های داخلی و خارجی اش، مسیر درستی را در پیش گرفته و نیازی به بازبینی مجدد نیست. بی تردید اولین گوش شنوا باید حسن روحانی باشد. این را لابد خامنه ای می خواهد که اگر چنین نیست، ضرورت این صراحت کلام، چیست؟
ایران یکی از پرتنش ترین و نابسامان ترین دوره های سیاسی ـ اقتصادی را طی می کند و امتداد روندی که رهبری آن را درست می پندارد، راه رفتن روی مین است با چشمان کاملاً بسته؛ قماری که تاس هایش جفت ندارد.
بخشی از اعضای کنگره آمریکا در یکی از محسوس ترین تلاش ها برای بستن نطفه دیپلماسی مؤثر با ایران، از باراک اوباما درخواست می کنند که در مسیر پیشبرد راه حلی دیپلماتیک با دولت منتخب گام بردارد. اگر به دنبال مهم ترین ضرورت ها و علل یابی غده های سیاسی درآمده باشیم، بی شک، شکل و شمایل تعامل با غرب بزرگ، یکی از آن هاست. خوش بین ترین تحلیلگرانِ هر دو سمت میز، انتظار ندارند که دو روزه آب این اختلاف سی و چند ساله از آسیاب بیفتد اما مجموع شرایط، به گونه ای است که برخی از قفل های رابطه را می توان با کلید اعتدالی که هر دو طرف مدعی آن اند گشود. با این وجود رهبر به مذاکره با آمریکا هم خوش بین نیست. هر چند به همین بسنده می کند و مصادیق بارز خوش بینی از منظر خویش را بیان نمی نماید.
پس از تب و تاب انتخابات، پیش از آنکه خامنه ای مسیر سیاسی دولت جدید را تبیین کند، تندروها خط و نشانشان را بر حد و حدود گلیم روحانی کشیدند. حالا که شاهراه سیاست به سیاق سابق از بیت می گذرد، دست و دل سپاهی و مکتبی و مجلسی باز تر شده و البته بی پرواتر.
سخنرانی های حسن روحانی و منطق حاکم بر تصمیم گیری برای برون رفت از وضع موجود، این خروجی را به دنبال دارد که مهم ترین و یا حداقل اقدام عاجل، کاهش ورم های اقتصادی است؛ ورم هایی که همه از بی تدبیری و ناشی گری های سیاسی آب می خورد. هجوم تحریم و زخمِ کاری بر پیکر ریال، سرریز اصرار بر تداوم سیاستی بود که هنوز هم کلید دار اعظم، آن را صحیح و تنها مسیر ممکن می داند. بدون کاهش تحریم ها و عادی سازی فروش نفت، مبادلات معمول بانکی و اخذ بی دردسر درآمدها، بدون تنش زدایی و ارائه راهکاری عملی برای حل مسالمت آمیز مناقشه ی هسته ای، آیا عملاً امکان ترمیم اقتصاد کشور مهیاست؟
در زمینه ی سیاست داخلی که در این هشت سال سرشار بود از ترویج عدم التزام به قانون، گسترش خرافه بافی های سیاسی و افراطی گری، حذف اندیشه ی مبتنی بر منطق و موارد بسیار دیگر، همچنان اصرار آقا بر تداوم مسیر فعلی است. سخنان اخیر روحانی بعضاً بی جواب نمانده است. از اعتدال که می گوید، هشدار می گیرد که مبادا فرصتی برای فتنه و جریان اصلاح فراهم کنید. ارائه تسهیلات برای بازگشت جلای وطن کرده ها، با سد و سخن محسنی اژه ای مواجه می شود. از خطابه های افراطیون مجلس گرفته که تکلیف تعیین می کنند کابینه ی دولتِ هنوز نیامده را و شرط و شروط می گذارند برای مهمانان روز تحلیف، تا توپخانه ی انذار و نهیب کیهان که هر روز بر دیوار نو پای دولت نو می کوبد، همه نشان از روزهای سخت حسن روحانی و کلیدش دارد. به هر حال انقلابی که راه حلِ زیست بهتر را در تنها کلید شاهی نمی دانست، خود ظاهراً بر همان صراط، مستقیم شده است. باید منتظر ماند و دید که کلید روحانی، با در بسته و دل خسته چه می کند؟