عبدالله عبدالله میدان رقابت را به حریف قدر واگذار کرد و گفت در میدانی که شفافیت و سلامت نباشد پای نمی نهد. ساعتی از سخن او نگذشته بود که داوران دست خرقه پوش کرزی را به عنوان پیروز رقابتی سه ماهه بلند کردند. مردی که گرچه در کار سیاست نبود و همچون “جهادیان” کولی باری از افتخار با خود نداشت، اما غبار برجهای فرو ریخته منهتن که او را به سرزمین سوخته افغانستان برد نشان داد که بازهای کاخ سفید حداقل در این کار چندان تیرشان به سنگ نخورده است.
دستان کرزی اما امروز در سیاست پرکفایت و چیره شده است. می داند که چه وقت لب به انتقاد از آمریکا و لشکریانش باز کند و چه وقت لب فرو بندد. از این راه چشم هایی به سمت خود برگرداند و رای هایی به اسم خود کند. می داند که مهره بازی دشوار را چگونه بچیند در میان روسیه، ایران و آمریکا، آنهم در سرزمین چند پاره ای چون افغانستان، که نیمیش در حاکمیت خلافت طالبان است و نیمیش در هوای دمکراسی.
کرزی که دوباره رخت ریاست جمهوری را با تن خود هم اندازه کرد، خیلی زود بیانیه های تبریک هم از واشنگتن و لندن رسید و آقای دبیرکل سازمان ملل هم به کابل آمد تا جام قهرمانی به او بخشد.عبدالله زمینی برای بازی می خواست که تاکنون افغانستان به خود ندیده و شرایطش هم فراهم نبود. درسرزمین هندوکش هنوز باسوادی سهم سی درصد از مردمان هم نشده. کشوری که در رده بندی توسعه انسانی از آخر دوم است و پایتختی که هنوز شبهایش روشن نیست و برق نتوانسته در خانه اکثریت “باشندگان” کابل را بزند. اینها چیزی نیست که از نگاه دنیای کوچک شده ما غافل بماند و انتظاری بر پایه ای غیر از واقعیت بنا کند.
در کشوری که در پس سالها جنگ ، ویرانی و آوارگی، برادر کشی و بی خانمانی، تازه نهال نازک ساقه دمکراسی را کاشته اند و به خون دل و آمال ملتی آبش می دهند تا مگر ستبر شود و زیر سایه اش کودکان افغان بتوانند خنده مکرر کنند باید اندکی صبورتر و قانع تر بود و دست از “یا هیچ یا همه” برداشت. آنها که این روزها اخبار انتخابات افغانستان را دنبال می کنند می دانند که اگر ستاد کرزی تخلفی آشکار و نابخشودنی داشت ستاد عبدالله هم چندان بی کار ننشسته بود و از نمد رای های باد آورده کلاهی دوخته بود هر چند چون در راس کار نبود کلاهش به بزرگی کلاه صاحبان دولت نبود.
دمکراسی بار شیشه است آنهم در جاده پر سنگلاخ و ناهموار افغانستان، نمی توان پنج ساله راه پانصد ساله غرب را طی کرد و انتظار شرایطی دیگرگونه که نه اقتضای جغرافیای افغانستان است و نه تاریخش را داشت. گرچه باید هر چه همت است در این راه گذاشت و دمکراسی فزون تر را تمنا کرد که پیشرفت و سعادت ملتها در این دفتر است که مشق می شود. اما باید قدر فرصت ها را بیشتر دانست، توقع ها را همسان امکانات کرد و برای پیشبرد دمکراسی حتی اگر به قدر گامی کوچک باشد استقبال کرد. گرچه تا همین جا که بازی فقط در عرصه سیاست ماند و خشاب ها پرنشد را باید به حساب لبخند دمکراسی به افغانستان دانست و به همه افغانها تبریک گفت. اما حضور عبدالله می توانست شاخص مخالفین کرزی باشد، این آن فرصتی بود که عبدالله از افغانها گرفت.