دستها و سنگها

فرهمند علیپور
فرهمند علیپور

بیانیه هفدهم موسوی را بسیاری ها به خرده گرفتند یا بر قلم آوردند که چرا فرصتی مغتنم را موسوی با خواست هایی ساده و پائین دست از کف جنبش سبز به در آورد و زمانه برداشتن گامی دیگر به سوی افق آزادی و آرزوی تنفس اکسیژن دمکراسی را به بیانیه ای متوقف کرد، یا آنکه گلایه را به وقتی دیگر نهادند و تلاش کردند تا با تکیه بر تفسیر،  نقاط درخشان تری را در لابه لای  بیانیه جستجو کنند.

اما گویا می بایست برگهای تقویم زمستان تهران ورق می خورد تا تاثیر بیانیه در کلام آتشین رهبران جناح حامی دولت خود را نشان دهد. بسیاری ها بر این باور بودند که رهبران نظام اینک فرصت را غنیمت خواهند شمرد و چراغی سبز در برابر جنبش سبز روشن خواهد کرد. جمعی دیگر نگران بودند که همه چیز تمام خواهد شد، نگران آنهایی بودند که به تیری غیب گرفتار آمدند و داستان زندگی شان حکایت غم بار فرجام انقلابی شد که پدرانشان برای سعادت آنها برپا کرده بودند.

اینگونه نشد. بیانیه موسوی را نه تنها به مثابه برون رفتی با حداکثر منفعت برای حاکمیت و حداقل خواست ها برای مخالفین ندیدند که به آن حمله ور هم شدند. دست بالا را گرفتند و شاید به خود گفتند که یک وجب عقب نشینی یعنی آغاز سقوط. بیانیه موسوی شهادتی شد بر تمامیت خواهی و استبداد جناح حاکم و متانت معترضین.

 مخالفین و معترضینی که تا دیروز خس و خاشاک نام گرفته بودند مدال بزغاله و گوساله بودن هم از آیت الله علم الهدی دریافت کردند، البته آیت الله خامنه ای هم پس از این سخنرانی امام جمعه مشهد در تهران،  به آنهایی که تماشاگر این مجادله بودند، یکی به نعل می زدند و یکی به میخ، حکم کرد تا جایگاه خود را معین کنند یا با مایید یا برما.

 راست می گوید آیت الله خامنه ای، شکاف ها در نظام جمهوری اسلامی آنقدر زیاد شده است که دیگر نمی توان مرضی الطرفین ماند. باید یکسوی این مرز ماند یا با حکومت آیت الله خامنه ای، سپاه و قوه قضائیه ماند و البته دولتی که منشا این اختلافات است، یا آنکه در کنار میلیونها معترض و افرادی چون موسوی و کروبی قرار گرفت.

رهبر جمهوری اسلامی در سخنان خود به روز 22 بهمن هم، نه به زبان اشاره، که به  تاکید سخن گفت و گویا از خواص می خواست تکلیف خود را تا پیش از رسیدن به سالروز پیروزی انقلاب 57 مشخص کنند. روزی که معترضین در تدارک برنامه ای دیگر برای فریاد مطالبات خود هستند و کاسه صبر حکومت هم ماههاست به سر آمده. از همان خطبه روز آخر خردادماه که آیت الله خامنه ای خواند و گفت اگر قرار بر زور آزمایی خیابانی باشد هر چه دیدید از چشم خودتان دیدید و فردایش لباس شخصی های تهران حداقل 13 تن را به شهادت رساندند تا عاشورای خونین که عده ای را از روی پل به زیر انداختند و عده ای دیگر را با خودروی خود زیرگرفتند، جمهوری اسلامی برگ های سیاهی در تاریخ خود ثبت کرد و رفته رفته مهره های ستون فقرات مشروعیت نظام یک به یک در کشاکش نیروهای سرکوبگر و مردم معترض سائیده شد و از کار افتاد.

 بیست و دوم بهمن اما روز دیگری خواهد بود، این را پیش از آنکه معترضین به خوبی متوجه باشند رهبر نظام دریافت و از همین رو بود که گفت: “دشمن تلاش دارد ۲۲ بهمن، این ثروت عظیم ملی را متزلزل کند، بنابراین باید با تمام قوا در صحنه بود و عاقلانه و مدبرانه حرکت کرد.”

 آیت الله خامنه ای می خواهد نیروهایش را آرایش دوباره ببخشید و برای فرستادن به میدان نبرد حضور و غیاب می کند. غایبان از هر تبار و با هر سابقه ای باشند از دشمنانند. او می گوید: “باید مشخص شود، افرادی که داخل نظام جمهوری اسلامی هستند، چه موضعی دارند و آیا حاضر هستند از دشمن تبری بجویند؟”

طرفه آنکه یکی از اولین خواص هاشمی رفسنجانی بود که فردای سخنان خامنه ای، توپ را دوباره به زمین رهبری انداخت و گفت که “اصلح ترین فرد برای حل مشکلات  فعلی را رهبری می دانم و راه حل هایم همانی است که در نماز جمعه گفتم.”

 هاشمی به بیانی گفت که بحران پیش آمده از عدم مدیریت رهبری است و نه سکوت یا مواضع دو پهلوی دیگران. با این سخنان رهبری و هاشمی، بار دیگر چشم ها به خیابانها دوخته خواهد شد. تا در “زورآزمایی خیابانی” بیست و دوم بهمن، روزی که نماد ریشه های مشروعیت مردمی جمهوری اسلامی است، مردم نشان دهند که هنوز به چه میزان دلداده نظام هستند.

بیست و دوم بهمن هر چه باشد سیاه تر از عاشورا و  شنبه خونین سی خرداد نیست، گرچه بین عاشورا و سی خرداد فاصله ای عظیم نشسته است. ملتی که در روز سی خرداد تنها شهید شد و چشمانش بر قساوت و کشتار بی رحمانه نیروهای حکومتی شهادت داد، در عاشورا رفتار دیگری نشان داد و برای همه کسانی که در راس نشسته بودند، مانوری از قدرت خود را به نمایش گذاشت؛ همان قدرتی که در 22 بهمن سی و یک سال پیش آیت الله خامنه ای را از تبعید بیرون آورد و امروز که سکان رهبری را گرفته راه همویی را می رود که روزی قدرت ملت به پائینش کشید و به جای نخوت بی حد و اندازه اش به او حقارت و آوارگی بخشید.

بیست و دوم بهمن ادامه عاشوراست، دستهایی که به خشم سنگها را جستجو می کنند تا بلور توهم خدایگان زمینی را بشکند.