تمنای جاودانگی در ردایی از ترس

نویسنده
کسری رحیمی

» صحنه/ اجرای تهران

ازدواج های مُرده/ نویسنده: ازیا سرنچ تودوروویچ، کارگردان: شهرام عبدلی، بازیگران: فرانک ترابی، شیوا خسرو مهر، مجتبی طباطبایی و علیرضا مهران، دستیار و برنامه ریز: مصطفی غفاری
مدیر تولید: مجید معلمی.

 

ازدواج های مرده در بستری اتفاق می افتد که در آن این احتمال می رود که مردگان به شکلی خاموش، زندگی آدم ها را نظاره کنند و شاهد اتفاقات بعد از خود باشند. در یک خانواده عجیب و غریب کروات، مادر خانواده (ترابی) درگذشته، اما جنازه او که در گنجه ای پنهان است، در کنار خانواده به زیستن اش ادامه می دهد. جوانی (طباطبایی) که عاشق دختر خانواده (خسرومهر) است، در پی این است که به سرعت قرار عروسی را مشخص کند. او مصرانه می‌آید و می‌رود، اما هنوز پدر (مهران) و دختر و حتی روح مادر در این باره تصمیم مشخصی نگرفته‌اند. خواستگار سمج آن قدر پافشاری می کند تا در نهایت آن ها به توافق می رسند که زمستان مراسم ازدواج را برگزار کنند، با این که دختر اصلا نمی‌خواهد تن به این ازدواج بدهد. او بارها اعلام می کند که از قیافه داماد خوشش نمی آید. داماد، زمستان با دسته گلی مصنوعی، باز هم پا در این خانه مرموز می گذارد و از همان آغاز، با مادر رو به رو می شود که روحی سرگردان و خاموش است. او با دیدن مادر به وحشت می افتد. مادر از گل مصنوعی بدش می آید، چون برای او نشانه ای روشن از قبرستاناست. دختر چون خوابگردها سر می رسد و بی این که توجهی به داماد بکند، خواب هولناکی را که دیده است تعریف می کند؛

” یه نفر تو رودخونه غرق شده بود. من وقتی جنازه رو می آوردن بیرون نگاشون می‌کردم. نزدیک نشدم. سنگین بود. نتونستن بذارنش رو برانکارد…هیچ ردی ازش توی رودخونه باقی نمونده. یه آینه یخ زده است…”

اعضای خانواده به جای صحبت ‌کردن از مقدمات عروسی، از جنازه، مرده، نگهداری مرده در خانه، تحویل جنازه دیگری به جای جنازه مادر، قانون شکنی و… حرف می زنند…

مراسم ازدواج بسیار ساده برگزار می‌شود؛ اما همین عروسی ساده هم می تواند برای دقایقی فضای وحشت و اندوه بی پایان را بشکند.

داماد که کودکی سر راهی بوده و در شیرخوارگاه بزرگ شده است، تمام عمرش را با پیرزنی معلول سر کرده است. او پیش تر که به خانه آن ها می آمد، این موضوع را به دختر گفته بود و این بار خبر خوش درگذشت پیرزن را به دختر می‌دهد، اما واکنش دختر، بسیار غیر قابل پیش بینی است؛ او به سرعت از خانه بیرون می رود و پسر را هاج و واج باقی می گذارد. پسر در انتظار کشنده بازگشت دختر، تمام ناخن هایش را جویده است که ناگهان در گنجه باز می شود و دختر با لباس هایی خونی، لباس ها و موهایی خیس و چهره ای ترسناک از گنجه بیرون می آید و شروع می کند به نقل ماجرای این که چطور خودش را در رودخانه غرق کرده است و حالا خانواده باید جنازه دیگری را هم برای تحویل به قانون پیدا کنند تا او بتواند به زندگی شبح گونه اش در خانه ادامه دهد. داماد ساده لوح که هنوز مرگ دختر را باور نکرده، به دنبال تعیین دقیق تاریخ ازدواج است. در صحنه ای که مادر و دختر بر سر تصاحب جای بیش تری در گنجه با هم گلاویز شده اند، داماد می گوید:

“بیش تر وقت‌ ها تو ذهنم خونه‌ مون رو تصور می ‌کنم. گردش ‌ها، یکشنبه ‌ها تو پارک، دو نفری همراه بچه‌ ها دست هم دیگه رو می ‌گیریم. بچه ‌ها بستنی می‌ خورن، مردم بهمون لبخند می‌زنن. با هم پیر می‌ شیم، قدم‌ هامون کند می‌ شن، تو با زحمت حرف می ‌زنی، پشت خمیده ‌ات تو باغچه، مدت زیادی تو تاریکی می‌ شینیم. صدای بچه‌ هامون دور می ‌شه. برق چشمامون تو چشم اونا می ‌افته، تو اون دورا گم می ‌شیم، خونه‌ مون از تاریکی ما رو صدا می‌زنه…”

صحنه تاریک می شود.

آدم های “ازدواج های مرده” نمی خواهند تن به شکست و مرگ بدهند. آن ها حتی برای این که نامیرا باقی بمانند، خود را به هلاکت می اندازند تا با بازگشت دوباره و پنهان شدن از چشم جستجوگر قانون، به زیستن در کنار خانواده ادامه دهند.

شهرام عبدلی در مقام کارگردان، خوب از پس القای فضای وحشت برآمده است. موسیقی مرموز، تامل برانگیز و دلهره آور نمایش، پیش از وقوع بزنگاه های ترسناک، تماشاگر را برای دیدن وقایع آماده می کند و بازی درخشان زنان نمایش، که در هاله ای از سکوت و کم حرفی پنهان شده است، این فضای ترس و دلهره را تشدید می کند.

به راستی که جای ژانر وحشت در تئاتر و سینمای این مملکت خالی است. درام وحشت، با تکیه بر فناپذیری و تنهایی انسان، جدای از ایجاد هیجانی فوق العاده در بیننده، او را به جهانی یکسر بافته شده از رویا و خیال می برد و به او فرصت اندیشیدن به این حقیقت را می دهد که همه چیز همین چیزی نیست که ما می توانیم ببینیم.

ازیا سرنچ تودوروویچ درسال 1967 در شهر زاگرب کشور کرواسی متولد شد‌. او دارای تحصیلات عالیه در مدرسه هنرهای دراماتیک زاگرب است و بسیاری از نمایش نامه هایش در کرواسی، انگلستان، آلمان و فرانسه روی صحنه رفته است. “زندگی”، “اتاق سبز”، “در چشمان جنگل من”، “به یخستان خوش آمدید”، “نفش بکش”، “شکاف” و “عقب نشینی” از جمله آثار اوست.