6 روز از اعتصاب غذای زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی ملکی می گذرد. مادر یک زندانی سیاسی که می گویدمسئولان نمیخواهند صدایش را بشنوند و او به ناچار دست به اعتصاب غذا زده تا شاید صدایش را بشنوند؛ صدایی که از وضعیت نامساعد جسمانی فرزندش در زندان می گوید و خواسته اش، آزادی یا مرخصی استعلاجی اوست تا تحت درمان قرار بگیرد.
زلیخا موسوی در مصاحبه با “روز” میگوید “تا زمانی که به حسین مرخصی استعلاجی ندهند و او دستان فرزندش را در دست نگیرد به اعتصاب” خود ادامه خواهد داد. او میگوید براساس گواهی پزشکی قانونی، فرزندش به دلیل وضعیت نامساعد جسمی، تحمل کیفر را ندارد و براساس قانون باید آزاد شود.
حسین رونقی ملکی، فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس جوان از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به 15 سال حبس تعزیری محکوم شده. او 22 آذر 88 در خانه اش در شهرستان ملکان بازداشت شد. وکیلش او را از نابغه های ایران معرفی کرده که دارای توانایی های فراوان است و باید مورد احترام و توجه قرار گیرد نه اینکه زندانی شود. این زندانی سیاسی با نام بابک خرمدین معروف بوده است. او به گفته خانواده اش هنگامی که بازداشت شد در سلامت کامل بود اما طی 4 سال گذشته، یعنی از زمان بازداشت تاکنون، 7 بار تحت عمل جراحی کلیه قرار گرفته است.
حسین رونقی ملکی 31 اردیبهشت امسال با عدم تمدید مرخصی استعلاجی اش به زندان بازگشت. اوطی دوران مرخصی هم تحت عمل جراحی قرار گرفته بود. پیش از این در تماس با مدیرکل زندان های استان تهران درباره وضعیت جسمانی حسین رونقی سئوال کرده بودیم. آقای سلیمانی با وجود تاکید بر اینکه مسئولیت جان همه کسانیکه در زندان های تهران زندانی هستند با اوست اما از وضعیت حسین رونقی ابراز بی اطلاعی کرده بود.
اکنون مادر حسین به “روز” میگوید که فرزندش از 20 مرداد در اعتصاب غذا است؛ اعتصاب غذایی که با این نامه شروع شد: “من در اعتراض به بیتوجهی مسئولان به جان و سلامت انسانها، عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی بیمار، افزایش فشار بر خانوادهام، تبعیدهای خودسرانه و غیرقانونی زندانیان سیاسی بیگناه و قرار دادن اجباری آنها در شرایط غیرانسانی، بیخبری از برخی از زندانیان و همچنین در اعتراض به تداوم قانون ستیزیها و نارواییها اعتصاب غذا خواهم کرد هر چند این روش را نادرست و اشتباه میدانم و تبعات سنگینی برای من در پی خواهد داشت”.
حالا مادر او نیز برای همراهی با فرزندش و اعتراض به رفتاری که با او دارنددر اعتصاب غذاست. خانم موسوی می گوید: وضعیت حسین خیلی ناجور است وزنش خیلی پایین آمده و خونریزی معده دارد. کلیه هایش هم که میدانید این مدت چند بار جراحی کرد و هر بار اجازه ندادند بیرون از زندان درمانش را طی کند و بردند زندان و باز هر بار مشکل پیدا کرد. حالا هم کلیه راست او به شدت آزارش میدهد. با این وضعیت او دست به اعتصاب غذا زده هرچند در ملاقاتی که با او داشتم به او التماس کردم که نکند اما میگفت راه دیگری نمانده.
سئوال میکنم: شما چرا اعتصاب غذا کرده اید؟ راهی برای اعتراض و پی گیری نمانده بود؟ میگوید: چه راهی؟ وقتی مسئولان نمیخواهند صدای ما را بشنوند چه می توان کرد؟ من بچه ام را 19 روز پیش در سالن ملاقات اوین دیدم. می گفت 4 شب است از درد کلیه راست اش نخوابیده. کسی هم که توجهی نمیکند. به دفتر رئیس قوه قضائیه رفتم، با معاون او دیدار کردم.به دادستانی تهران رفتم و با معاون دادستان دیدار گرفتم، دفتر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه رفتم، مجلس رفتم، هر جا که فکر بکنید و لازم باشد رفتم. چه نتیجه ای گرفتم؟ اهمیتی نمیدهند، نمیخواهند بشنوند، در حالیکه همه مسئولان خوب میدانند بچه من مریض است و نباید در زندان بماند. پزشکی قانونی در این مورد گواهی داده که حسین توان تحمل زندان و کیفر را ندارد. اما توجهی نمیکنند حالا من اعتصاب کرده ام تا با اعتصابم صدایم را به گوش شان برسانم.
خواسته خانم موسوی چیست؟ او میگوید: حسین را آزاد کنند. این خواسته من است براساس قانون و گواهی پزشکی قانونی و توصیه پزشکان او باید آزاد شود. اگر آزاد نمیکنند مرخصی استعلاجی بدهند بیاید بیرون تا بتوانیم درمانش کنیم. بچه ام را سالم تحویل شان دادیم به این روزش آورده اند حالا بگذارند خودمان باز درمانش کنیم.
او می افزاید: من میدانم بچه ام مریض است، می بینم روز به روز از دست می رود، ولی میخواهند او بیشتر صدمه بخورد. چرا؟ به من جواب دهند و بگویند چرا؟ 4 سال تمام است داریم عذاب می کشیم. بارها بچه من مجبور شد با وخامت وضعیت جسمانی اش دست به اعتصاب غذا بزند تا او را به بیمارستان منتقل کنند و اجازه درمان یا جراحی بدهند حالا باز او به ناچار دست به اعتصاب غذا زده. دیروز او را به بیمارستان برده و با اینکه دکترها گفته اند او نباید به زندان بازگردانده شود چند ساعت بعد باز به زندان برگردانده اند.
خانم موسوی میگوید که قسم خورده است تا به حسین مرخصی نداده اند و دست او را نگرفته ، اعتصاب اش را نشکند.
احمد رونقی ملکی، پدر حسین در تهران است و مادرش هم میگوید که امروز عازم تهران خواهد شد. خانواده حسین در ملکان آذربایجان شرقی سکونت دارند: 4 سال تمام است زندگی ما شده اتوبوس های میانه ـ– تهران و تهران ـ– میانه. 4 سال است دنبال مسئولان از این ساختمان به آن ساختمان می دویم . از این دفتر به آن دفتر، که فقط خواهش کنیم بگذارند حسین از حقوق انسانی و طبیعی خود که در قانون هم آمده برخوردار شود. اما تنها چیزی که می بینیم این است که میخواهند به حسین صدمه بزنند و السلام. خسته شده ایم دیگر. الان از وقتی که حسین اعتصاب کرده پدرش تهران است هر روز سراغ مسئولان می رود تا بگوید حال حسین خوب نیست و جوابی نمی گیرد. امروز خودم هم عازم تهران می شوم و تا مرخصی استعلاجی به حسین ندهند اعتصابم را نمی شکنم.
مادر حسین می گوید که فرزندش از اعتصاب غذای او خبر دارد: دیروز که او را بردند بیمارستان،قبل از اینکه دوباره به زندان برگردانند پدرش او را دیده. گفته به مادرم بگو فشارت بالاست،اعتصابت را بشکن. روی تلفن پدرش، زنگ زدم، حسین می خواست با من صحبت کند اما به پدرش گفتم بگو وقتی می شکنم که دستانت را در دستانم بگیرم و ببرم زیر نظر دکترها و متخصصان تا درمانت را دوباره شروع کنی.
خانم موسوی سپس می گوید: من از قوه قضائیه، از آقای لاریجانی، از دادستانی و آقای دولت آبادی، از گروههای حقوق بشری ایران و سازمان های حقوق بشری بین المللی و آقای احمد شهید خواهش میکنم به وضعیت پسر من توجه کنند. نه فقط پسر من که همه زندانیان بی گناه هستند . پسر من مریض است او باید آزاد شود تا تحت درمان قرار بگیرد.
خانم موسوی پیشتر و پس از آغاز اعتصاب غذای فرزندش به “روز” گفته بود: حسین به یکی از مسئولان زندان گفته من اعتصاب غذا میکنم، در جواب گفته فکر کردید چه میشود؟ میمیرید و جریان چند روز دیگر هم تمام میشود، میرود. من به آقای خدابخش گفتم میخواهید این اتفاق بیفتد؟ گفت شاید هم همینطور است .. گفتند مرخصی نمیدهیم.تنها میشود در زندان تحت درمان باشد. گفتم چندبارتحت درمان قرار گرفته و بیمارستان رفته و عمل شده، دوباره او را به زندان برگرداندید و دوباره بیماره او عود کرده، این بارکلیه راستش درد میکند. آقای خدابخش گفت نه، آقای دادستان گفتهاند به حسین مرخصی ندهید.